۱۸ نتیجه برای معده
طاهره خامه چیان، طاهره مازوچی، ریحانه ابوالقاسمی، سید غلامعباس موسوی،
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۷۷ )
چکیده
سابقه و هدف: با توجه به اهمیت گروه های خونی و گزارش های متفاوت در مورد شیوع هر یک از گروه های خونی در مناطق مختلف و تناقض های موجود در زمینه نقش بعضی از این گروه های خونی در بروز اختلالات بدخیمی دستگاه گوارش و به منظور تعیین شیوع گروه های خونی در مراجعین به مرکز بانک خون کاشان طی سال های ۷۶-۱۳۷۲ و نقش آن با ضایعات بدخیم دستگاه گوارش، این مطالعه انجام گرفت.
مواد و روش ها: این تحقیق در دو مرحله به عمل آمد. در مرحله اول آن که به صورت توصیفی صورت پذیرفت. اطلاعات مربوط به ۱۷۲۸۷ نفر مراجعه کننده به مرکز بانک خون از قبیل سال مراجعه به مرکز، جنس و گروه خونی در جدول متغیرها ثبت و سپس با آمار توصیفی ارایه گردید. مرحله دوم به صورت تحلیلی بر روی بیماران مبتلا به ضایعات بدخیم دستگاه گوارش بستری شده در بیمارستان شهید بهشتی کاشان (۱۷۰ بیمار) که تشخیص قطعی بیماری آن ها با آزمایش پاتولوژی به اثبات رسیده بود (به عنوان مورد) انجام گرفت. اطلاعات مربوط به بیماران از قبیل سن، جنس، محل ضایعه، نوع پاتولوژیک ضایعه و گروه خونی از پرونده بیمارستانی آنان استخراج و در جدول متغیرها ثبت گردید. در نهایت نقش گروه های خونی در ضایعات بدخیم دستگاه گوارش محاسبه و خطر ابتلای نسبی (OR) تعیین شد.
یافته ها: از ۱۷۲۸۷ نفر مراجعه کننده به مرکز بانک خون، ۹۰,۸% مرد و ۹.۲% زن بودند. در هر دو جنس گروه خونی O شایع ترین گروه خونی بود (به میزان ۳۵.۵%). پس از آن به ترتیب گروه های خونی A با (۲۸.۶%) و B با (۲۷.۷%) و AB با (۸.۲%) قرار داشتند. همچنین ۸۷.۸ درصد Rh مثبت و ۱۲.۳ درصد Rh منفی بودند. از ۱۷۰ نفر بیمار مورد بررسی ۶۶.۵% مرد و ۳۳.۵% زن بودند. شایعترین محدوده سنی ۷۹-۷۰ سالگی با ۵۵ نفر (۳۲.۴%) برآورد شد. شایع ترین محل درگیری معده با ۴۹.۴% بود. پس از آن به ترتیب مری، روده بزرگ و روده کوچک قرار داشتند. از نظر نوع بدخیمی، آدنوکارسینوم با میزان ۷۷% بیشترین شیوع را داشت. گروه خونی ۱۱۳ بیمار مشخص گردیده بود که از این میان گروه خونی O با ۳۹% بیشترین فراوانی را داشت. پس از آن گروه های خونی B با (۳۱%) و A با (۲۸.۳%) و AB با (۱.۷%) بود. همچنین نوع ۹۴.۷% Rh از بیماران مثبت و ۵.۳% منفی می باشد. در این پژوهش مشخص شد که گروه خونی B با ۲۳ نفر (۳۸.۳%) بیشترین فراوانی را در ۶۰ بیمار مبتلا به سرطان معده دارد. در این گروه شانس بروز سرطان معده ۶۰% بیشتر است.
نتیجه گیری: با توجه به بیشتر بودن یک نوع گروه خونی در سرطان معده در مقایسه با سایر سرطان های دستگاه گوارش توصیه می شود مطالعات توصیفی و تحلیلی دیگری با حجم بیشتر نمونه در این شهر و نیز در سایر استان های کشور انجام گیرد.
غلامرضا کمیلی، صالح زاهدی اصل، محمد کاظم غریب ناصری،
دوره ۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۷۷ )
چکیده
سابقه و هدف: با توجه به نقش آلومینیوم در مهار کانال های کلسیمی و مصرف ترکیبات حاوی آلومینیوم به عنوان آنتی اسید، به منظور تعیین تاثیر تزریق وریدی آلومینیوم (به صورت سیستمیک) بر میزان ترشح اسید معده تحریک شده توسط اتساع، این تحقیق بر روی موش های صحرایی بیهوش انجام گرفت.
مواد و روش ها: تحقیق به روش تجربی (Experimental) صورت پذیرفت و پس از بیهوشی و تراکئوستومی در کلیه موش ها با ۱,۵ میلی لیتر به ازای صد گرم از وزن بدن، ایجاد اتساع گردید. در گروه شاهد ۹ راس و گروه های تجربی (در هر گروه ۸ موش) محلول سرم فیزیولوژی در معده قرار داده شد. در گروه های تجربی کلرور آلومینیوم با غلظت های ۲۵، ۵۰، ۱۰۰ و ۲۰۰ میکروگرم آلومینیوم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن و در گروه شاهد سرم فیزیولوژی به صورت وریدی (۰.۵ میلی لیتر) تجویز گردید. در فواصل ۱۵ دقیقه ای محتویات معده تخلیه و مقدار اسید نمونه ها به کمک دستگاه تیتراسیون اسید اندازه گیری شد.
یافته ها: در گروه شاهد ترشح اسید معده نسبت به حالت پایه به طور معنی داری افزایش یافت (P<۰,۰۰۱)، در حالی که در گروه های تجربی اتساع نتوانست افزایش معنی داری در ترشح اسید ایجاد نماید.
نتیجه گیری: به نظر می رسد که بعضی ترکیبات حاوی آلومینیوم نه تنها دارای نقش بافری در معده (به عنوان آنتی اسید) هستند بلکه می توانند در ترشح اسید معده به صورت سیستمیک نیز اثر مهاری اعمال کنند.
محمد طاهری مبارکه، اردشیر ارضی، رؤیا پارسا،
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۲ )
چکیده
سابقه و هدف: بیماری های دستگاه گوارش به ویژه زخم پپتیک از رایج ترین بیماری های عصر حاضر به شمار میآیند. این تحقیق به منظور مقایسه اثر درمانی کربنوکسولون با سایمتیدین در درمان زخم پپتیک ناشی از تجویز ایندومتاسین ( mg/kg ۳۰) پس از ۷۲ساعت گرسنگی در موش صحرایی صورت پذیرفت.
مواد و روشها: تحقیق به روش تجربی بر روی ۲۲۵ سر موش صحرایی از نژاد N-MARI با متوسط وزن ۲۲۵گرم انجام گرفت. موشها پس از ۷۲ ساعت گرسنگی به ۵ گروه ۴۵ تایی تقسیم شدند. گروه اول سوسپانسیون ایندومتاسین با دوز mg/kg ۳۰, گروه دوم محلول سرم فیزیولوژی با دوز ml/kg ۱۰, گروه سوم محلول ۱% کربوکسی متیل سلولز با دوز ml/kg ۱۰, گروه چهارم محلول سایمتیدین با دوز mg/kg ۲۵ و گروه پنجم محلول کربنوکسولون با دوز mgkg ۲۰ دریافت کردند. پس از ایجاد زخم به وسیله ایندومتاسین موشها در شرایط مشابه تحت تجویز خوراکی کربنوکسولون و سایمتیدین برای مدت یک هفته قرار گرفتند. پس از پایان دوره درمان, حیوانات را پس از بیهوشی کشته و معده آنها را خارج کردیم. زخمهای ایجاد شده به صورت ماکروسکوپی ارزیابی و اندکس زخم برای هر معده تعیین شد. سپس برای بررسی میکروسکپی نمونههای، روش پارافین بلاک اعمال شد و پس از رنگآمیزی H&E لامها مورد مطالعه میکروسکپی قرار گرفتند.
یافتهها : اندازه زخم در گروه کربنوکسولون ۱۶./۱ ± ۷۳/۶ و در گروه سایمتیدین۷۲/۱ ± ۴۲/۳ بود (۰۵/۰ P< ) درصد بهبودی برای سایمتیدین ۷۱% و برای کربنوکوسولون ۴% بود.
نتیجهگیری: کربنوکسولون علیرغم موثر بودنش در درمان زخم معده، قدرت اثر کمتری نسبت به سایمتیدین دارد.
مهدی نورالدینی،
دوره ۸، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۳ )
چکیده
سابقه و هدف : با توجه به افزایش ترشح اسید در بیماران مبتلا به اولسر پپتیک و عوارض شناخته شده زخم معده و عدم موفقیت کامل درمانهای قبلی و با توجه به مصرف عرق نعناع برای درمان اختلالات معدی در بین ایرانیان و عدم وجود اطلاعات در زمینه تداخل عرق نعناع و ترشح اسید معده در سطح لومنی سلولهای پاریتال بر آن شدیم تا ارتباط بین عرق نعناع و ترشح اسید معده را در موش بزرگ آزمایشگاهی نر بررسی نمائیم.
مواد و روشها: تحقیق به روش تجربی روی ۶۰ موش صحرائی نر از نژاد Sprague Dawley ، در ۶ گروه ۱۰ تائی انجام شد. یک گروه نرمال سالین و ۵ گروه دیکر عرق نعناع بادوزهای ۹/۰،۷/۲، ۹، ۲۷ و ۹۰ mg/Kg دریافت نمودند. به منظور وارد کردن محلولهای مختلف به داخل معده، یک لوله پلی اتیلن از مسیر مری وارد معده نموده و محتویات معده توسط کانول پلاستیکی از ناحیه پیلور خارج گردید. میزان اسیدیته معده با استفاده از روش تیتراسیون با سود سنجیده شد و نتایج به صورت m Eq/۵min گزارش گردید. به منظور بررسی نتایج، از ملاکهای آماری paired t-test, t- test ، آنالیز واریانس یک طرفه و تست توکی استفاده شد.
یافته ها: از ۶۰ موش مورد آزمایش در گروه های شش گانه، میزان ترشح اسید معده در موش های دریافت کننده سالین بدون تغییر بود. در حالی که در موشهای دریافت کننده عرق نعناع کاهش معنی داری را نشان داد. عرق نعناع با دوز mg/kg ۹ درصد ترشح اسید معده را در لحظه شروع از ۱۰۰ به ۸/۳ ± ۱/۶۱ درصد (۰۰۱/۰ P< ) رساند. شدت این اثر با افزایش دوز داروی مصرفی افزایش می یافت و حداکثر اثر مهاری روی ترشح اسید معده در دوز mg/kg ۲۷ دیده شد. همچنین این اثر برگشت پذیر بوده و با شستشوی معده این اثر مهاری از بین رفت .
نتیجهگیری: به نظر می رسد که مصرف خوراکی عرق نعناع موجب کاهش برگشت پذیر ترشح اسید معده موش صحرائی به صورت وابسته به دوز می گردد و به کارگیری آن در بیماران مبتلا به گاستریت در جهت محدود کردن مصرف داروهای آنتی اسید توصیه می شود.
مهرداد شهرانی، محمود رفیعیان، هدایت ا... شیرزاد، مرتضی هاشم زاده، حسین یوسفی، رضا خدیوی، سید اسدا... امینی، محمد تقی مرادی، جعفر مقدسی، محمد رضا رحمانی،
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۵ )
چکیده
سابقه و هدف: سیر به طور وسیعی در جوامع دنیا و به ویژه جامعه ایرانی مورد استفاده قرار میگیرد و بسیاری از افرادی که التهاب و یا زخم معده دارند بر این باورند که با مصرف این گیاه در رژیم غذایی خود بر میزان ناراحتیشان افزود میشود. لذا با توجه به تعیین نقش دارویی سیر در درمان و پیشگیری انواع بیماریها که باعث استفاده روزافزون از این گیاه در ایران و جهان شده است، این مطالعه با هدف بررسی اثر عصاره آن بر میزان ترشح اسید و پپسین معده انجام شده است.
مواد و روشها: این مطالعه به صورت تجربی بر روی دو گروه ۱۲تایی موش صحرایی ( Rat ) انجام شد. (گروه کنترل و گروه سیر) حیوانات را به دنبال بیهوش کردن با تزریق داخل صفاقی mg/kg ۵۰ تیوپنتال سدیم (نسدونال) تراکئوستومی، لاپاراتومی و گاسترودئودنوستومی نموده و از طریق مجرای گاسترودئودنوستوم عصاره گیاه سیر با دوز mg/kg ۱۰۰ به گروه سیر داده شد. ترشحات معده به روش wash out با یک بار شستشوی ترشحات به بیرون (لاواژ) به دست آمد که شامل دو مورد، پایه اول (۱۵دقیقه بعد از رفع استرس) و پایه دوم (۳۰ دقیقه بعد از رفع استرس) میباشد. اسید ترشحات لاواژ شده به روش تیتریمتری بر حسب میکرومول اسید در ۱۵ دقیقه و پپسین این ترشحات بر حسب میکروگرم پپسین در ۱۵ دقیقه، به روش Anson اندازهگیری شد.
نتایج: نتایج این تحقیق نشان داد که عصاره گیاه سیر میزان ترشح اسید معده را در هر دو پایه اول و دوم نسبت به گروه کنترل به طور معنیداری افزایش میدهد (۰۰۱/۰ > p ) ولی تاثیری بر میزان ترشح پپسین معده در پایههای اول و دوم نداشت (۰۵/۰ < p ). افزایش میزان ترشح اسید معده ارتباطی با جنس موش مورد آزمایش نداشت و تفاوتی بین موشهای نر و ماده مشاهده نشد.
نتیجهگیری: گیاه سیر سبب افزایش ترشح اسید معده در موش صحرایی شده و تاثیری بر میزان ترشح پپسین معده در این حیوان ندارد.
سعید نیازمند، محمود عرفانیان احمدپور، موسی الرضا حاج زاده، عصمت خوشنود استاد،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۷ )
چکیده
سابقه و هدف: بومادران، از تیرهی کاسنی، گیاهی است که در سالهای اخیر اثرات ضداکسیدانی، ضدالتهابی، ضداسپاسم و ضدمیکروبی آن گزارش شده است، این گیاه در طب سنتی برای ناراحتیهای گوارشی کاربرد دارد ولی در مورد اثرات آن بر ترشح اسید معده تحقیقی صورت نگرفته است.
مواد و روشها: ۲۴ سر، موش صحرایی نژاد ویستار با وزن ( g ۲۵۰-۲۰۰)، به طور تصادفی به دو گروه دوازدهتایی کنترل و آزمون تقسیم شدند. پس از بیهوشی حیوانات با تیوپنتال سدیم ( ۵۰mg/kg, ip )، تراکئوستومی، لاپاراتومی و گاسترودئودنوستومی انجام گردید. عصارهی بومادران در دوزهای mg/kg ۲، ۱، ۵/۰ (در حجم ml ۱) تهیه و برای تهیه نمونه ترشح اسید معده از روش washout استفاده گردید و غلظت اسید آن به روش تیتراسیون با NaOH اندازهگیری گردید. نتایج به صورت Mean ± SEM بیان و با استفاده از آزمون unpaired t-test بررسی شده و ۰۵/۰ p< معنیدار تلقی گردید.
نتایج: عصارهی بومادران در حالت پایه به طور معنیداری و وابسته به دوز، ترشح اسید معده را مهار کرد. واگوتومی موجب حذف اثر مهاری عصاره بر ترشح اسید معده شد و دوز mg/kg ۲ عصاره اثر تحریکی بر ترشح اسید نشان داد. اثر کاهشی عصاره بر ترشح اسید معده در وضعیت تحریک عصب واگ در مقایسه با گروه کنترل معنی دار نبود.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که عصاره بومادران اثر مهاری بر ترشح پایه اسید دارد. مقایسه اثر عصاره در دو وضعیت پایه و واگوتومی نشان میدهد که این اثر از طریق مهار عمل واگ معدی صورت میگیرد. عصاره قادر به مهار ترشح اسید تحریک شده نبود.
داریوش مهاجری، غفور موسوی، میرهادی خیاط نوری، علی آصفی،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۷ )
چکیده
سابقه و هدف: امروزه بهبود سریع زخمهای جراحی بهمنظور کاهش عوارض زخم از جمله درد، مورد توجه محققین میباشد. یکی از روشهای موثر در بهبود و التیام سریع زخمها، استفاده از داروهای صناعی میباشد . هدف از این مطالعه، بررسی هیستوپاتولوژیک اثرات داروی ایبوپروفن به عنوان یک مهار کننده غیر اختصاصی آنزیم سیکلواکسیژناز I و II ، بر روند ترمیم متعاقب ترومای ایجاد شده توسط جراحی در نسج نرم معده است.
مواد و روشها: برای انجام این مطالعه تجربی آزمایشگاهی، ۱۵ سر موش صحرایی نر نژاد ویستار در سه گروه ۵ تایی توزیع گردید. به منظور ایجاد تروما یک برش گاستروتومی یک سانتیمتری در خم بزرگ معده هر یک از موشها ایجاد، سپس در دو لایه بخیه زده شد. بعد از عمل جراحی، موشهای گروه تیمار با دارو، روزانه و بهمدت ۱۵ روز داروی ایبوپروفن را با دز ۳۰ میلیگرم بهازای هرکیلوگرم وزن بدن که در ۱۰ میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن DMSO ۵% حل شده بود، به صورت خوراکی دریافت کردند. موشهای گروه دارونما، DMSO ۵% و موشهای گروه کنترل، سرم فیزیولوژی به میزان ۱۰ میلیلیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به صورت خوراکی به مدت ۱۵ روز دریافت کردند. مطالعه آسیبشناسی برای ارزیابی التیام در موشهای مورد آزمایش که پس از ۱۵ روز تیمار، یوتانایزه گردیده بودند، با استفاده از روشهای رنگآمیزی هماتوکسیلین ـ ائوزین و تریکروم ماسون انجام شد. التیام موضع جراحی در گروههای مورد مطالعه با در نظر گرفتن فاکتورهای مؤثر در ترمیم نظیر پرولیفراسیون فیبروبلاستها، تشکیل عروق نوساز، نوزایش بافت پوششی و ایجاد کلاژن موجود در نسج ترمیمی با هم مورد مقایسه قرار گرفت. دادههای بهدست آمده، به صورت mean±S.E.M ارائه و اختلاف معنیدار بین گروهها توسط آزمون ANOVA و آزمون تعقیبی Bonferroni در سطح معنیداری ۰۵/۰ P< توسط نرمافزار آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج: تعداد فیبروبلاستها و جوانههای مویرگی در گروه تیمار با داروی ایبوپروفن به طور معنیداری کمتر از گروههای کنترل و حلال دارو ( DMSO ) بودند (۰۵/۰> P ). اندازه رخنه و شکاف باقیمانده موجود در دهانه زخم ( Epithelial gap ) نیز در گروه تیمار با ایبوپروفن بهطور معنیداری بیشتر از دو گروه دیگر بود (۰۵/۰ P< ). همچنین اختلاف معنیداری از لحاظ نسبت کلاژن موجود در نسج ترمیمی، مابین گروه تیمار با ایبوپروفن و گروههای شاهد و کنترل حلال دارو برآورد گردید (۰۵/۰ P< ).
نتیجهگیری: نتایج این بررسی نشان داد که داروی ایبوپروفن اثر ممانعتکننده در ترمیم زخم جراحی معده دارد و بنابراین بهعنوان یک داروی انتخابی برای استفاده بعد از اعمال جراحی بافت معده حتی بهعنوان ضد درد نیز پیشنهاد نمیگردد.
عبدالرضا رجائی فرد، بیژن مقیمی دهکردی، سید حمید رضا طباطبائی، بهرام ضیغمی، آزاده صفائی، محمد امین پور حسینقلی، سید ضیاءالدین تابعی،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۸ )
چکیده
سابقه و هدف: مدل مخاطره متناسب کاکس، رایجترین روش برای تجزیه و تحلیل اثر متغیرها بر روی زمان بقاء میباشد، اما، تحت شرایط معین مدلهای پارامتری میتوانند بر مدل کاکس برتری داشته باشند. در مطالعه حاضر با استفاده از مدل کاکس و جایگزین های پارامتری از قبیل مدل وایبل، نمایی و لگ نرمال، عوامل مؤثر بر بقاء بیماران مبتلا به سرطان معده، ارزیابی و کارآیی مدلها برای ارائه بهترین مدل مقایسه گردید.
مواد و روشها: به منظور تعیین عوامل مستقل کاهنده بقا در سرطان معده، روشهای پارامتری و نیمه پارامتری بر روی بیماران ثبت شده در مرکز ثبت تومور استان فارس اعمال گردید. مقایسه مابین مدلها با استفاده از معیار آکائیکه ( Akaike Information Criterion ) صورت پذیرفت.
نتایج: از ۴۴۲ بیمار، ۲۶۶ نفر (۲/۶۰ درصد) در طول دوره فوت کرده بودند. نتایج تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از مدل کاکس و مدلهای پارامتری تقریبا مشابه بود. بر اساس معیار آکائیکه، مدلهای وایبل و نمایی به ترتیب، با مقادیر ۸۴۸ و ۸۵۰ بهترین برازش را بر دادههای بقاء داشتند. بیماران با سنین ۷۵-۶۰ و بیشتر از ۷۵ سال در زمان تشخیص و همین طور درجه تمایز یافتگی ضعیف تومور و وجود متاستاز در زمان تشخیص بیماری با خطر بالاتر مرگ همراه بودند (۰۵/۰ p< ).
نتیجهگیری: اگرچه نسبت مخاطره در مدل کاکس و مدلهای پارامتری تقریبا مشابه بود، ولی بر اساس معیارآکائیکه، مدلهای وایبل و نمایی، مدلهای بهتری برای تحلیل بقا میباشند.
فاطمه عطوف، محمود محمودی، حجت زراعتی، عباس رحیمی فروشانی، سید علیرضا مروجی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: در تحلیل های بقا در صورت وجود نسبتی از افراد با مدت زمان بقای بیشتر نسبت به سایرین، استفاده از مدل های شفایافته مناسب تر است. هدف از این مطالعه تعیین بقای ۵ ساله بیماران مبتلا به سرطان معده پس از جراحی و بررسی عوامل موثر بر آن میباشد.
مواد و روش ها: در این مطالعه بقای حداکثر ۱۰ ساله ۳۳۰ بیمار سرطان معده جراحی شده مراجعه کننده به بیمارستان امامخمینی تهران در فاصله زمانی ۵ ساله ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۸ بررسی شد و پیگیری بیماران تا سال ۱۳۸۳ ادامه داشت. طول عمر بعد از جراحی بر حسب زمان مرگ تعیین شد و اثر متغیرهای سن، جنس، محل درگیری، نوع پاتولوژی، وجود و محل متاستاز و مرحله بیماری بر طول عمر و نیز نسبت بهبودی مورد ارزیابی قرار گرفت. برای تحلیل داده ها از روش کاپلانمایر و مدل شفایافته وایبل استفاده گردید.
نتایج: احتمال بقای ۵ ساله و میانه طول عمر بیماران مورد بررسی به ترتیب ۲۴ درصد و ۹/۱۹ ماه بود. نتایج حاصل از تحلیل تکمتغیره با مدل شفایافته وایبل نشان داد متغیرهای سن، وجود متاستاز، محل متاستاز و مرحله بیماری بر بهبودی افراد موثر میباشند. در بررسی اثر هم زمان متغیرهای مختلف مشخص شد متغیرهای سن و مرحله بیماری بر بهبودی موثراند، اما هیچکدام از متغیرها بر طول عمر بیماران اثر معناداری نداشتند.
نتیجهگیری: در وضعیت هایی که جامعه مورد بررسی شامل دو زیرگروه مستعد و غیرمستعد (ایمن یا شفایافته) برای واقعه مورد نظر (مرگ از سرطان معده در این مطالعه) باشد، استفاده از مدل شفایافته به منظور بررسی جداگانه متغیرهای مرتبط با نسبت شفایافتگی و نیز توزیع زمان آن واقعه برای افراد مستعد مناسب است.
علی نعمتی، غلامحسین اتحاد،
دوره ۱۶، شماره ۷ - ( ۱۲-۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: مصرف برخی از مکملها در بیماران مبتلا به سرطان معده ممکن است باعث بهبود کمبود آهن شود. مطاله حاضر با هدف مکمل یاری اسیدهای چرب
۳ ω بر وضعیت آهن دریافتی در بیماران مبتلا به سرطان معده تحت شیمی درمانی انجام گردید.
مواد و روشها: تعداد ۳۰ نفر از بیماران داوطلب مبتلا به سرطان معده تحت شیمی درمانی بالای ۳۰ سال (۱۵ نفر گروه مداخله و ۱۵ نفر گروه کنترل) پس از مصاحبه بهصورت تصادفی برای مطالعه انتخاب شدند. در ابتدای مطالعه نمونههای خونی ناشتا جهت انجام آزمایشات آهن، TIBC و ترانسفرین سرم گرفته شد. سپس، به گروه مداخله روزانه ۳ گرم از اسیدهای چرب ۳ ω (حاوی ۸/۱ گرم ایکوزاپنتانوئیک و ۲/۱ گرم دوکوزاهگزانوئیک اسید) و به گروه کنترل ماده دارونما بهمدت یک و نیم ماه داده شد. نمونههای خونی برای اندازهگیری آزمایشات بیوشیمیائی در روزهای ۳۰ و ۴۵ بعد از مداخله تکرار شد. همچنین، یادآمد خوراک ۲۴ ساعته سه روزه در طول مطالعه از هر دو گروه اخذ گردید.
نتایج: نتایج نشان داد که میزان آهن دریافتی و همچنین آهن و ترانسفرین سرم در گروه مداخله در انتهای مطالعه از نظر آماری بیشتر و TIBC سرم کمتر از گروه کنترل بود (۰۵/۰> P).
نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان می دهد که مصرف مکمل اسیدهای چرب ۳ ω میتواند باعث بهبود وضعیت آهن دریافتی در بیماران مبتلا به سرطان معده تحت شیمی درمانی شود.
علی نعمتی، غلامحسین اتحاد،
دوره ۱۶، شماره ۷ - ( ۱۲-۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: مصرف برخی از مکملها در بیماران مبتلا به سرطان معده ممکن است باعث بهبود کمبود آهن شود. مطاله حاضر با هدف مکمل یاری اسیدهای چرب
۳ ω بر وضعیت آهن دریافتی در بیماران مبتلا به سرطان معده تحت شیمی درمانی انجام گردید.
مواد و روشها: تعداد ۳۰ نفر از بیماران داوطلب مبتلا به سرطان معده تحت شیمی درمانی بالای ۳۰ سال (۱۵ نفر گروه مداخله و ۱۵ نفر گروه کنترل) پس از مصاحبه بهصورت تصادفی برای مطالعه انتخاب شدند. در ابتدای مطالعه نمونههای خونی ناشتا جهت انجام آزمایشات آهن، TIBC و ترانسفرین سرم گرفته شد. سپس، به گروه مداخله روزانه ۳ گرم از اسیدهای چرب ۳ ω (حاوی ۸/۱ گرم ایکوزاپنتانوئیک و ۲/۱ گرم دوکوزاهگزانوئیک اسید) و به گروه کنترل ماده دارونما بهمدت یک و نیم ماه داده شد. نمونههای خونی برای اندازهگیری آزمایشات بیوشیمیائی در روزهای ۳۰ و ۴۵ بعد از مداخله تکرار شد. همچنین، یادآمد خوراک ۲۴ ساعته سه روزه در طول مطالعه از هر دو گروه اخذ گردید.
نتایج: نتایج نشان داد که میزان آهن دریافتی و همچنین آهن و ترانسفرین سرم در گروه مداخله در انتهای مطالعه از نظر آماری بیشتر و TIBC سرم کمتر از گروه کنترل بود (۰۵/۰> P).
نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان می دهد که مصرف مکمل اسیدهای چرب ۳ ω میتواند باعث بهبود وضعیت آهن دریافتی در بیماران مبتلا به سرطان معده تحت شیمی درمانی شود.
محمدامین احمدی فقیه، لیلا فرزین، فتانه سجادی،
دوره ۱۶، شماره ۷ - ( ۱۲-۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: ابتلا به سرطان لوزالمعده هنوز هم یک مشکل جدی برای سلامتی افراد در سراسر جهان بهشمار میرود. از آنجاییکه دلایل ابتلا به سرطان لوزالمعده بهطور کامل شناخته شده نیست، این سرطان یکی از علل مهم مرگ و میر در کشورهای توسعه یافته میباشد.
مواد و روشها: در این تحقیق سطح سرمی مس، روی، سلنیوم و کادمیوم د ر بیماران مبتلا به سرطان لوزالمعده نسبت به افراد سالم از همان منطقه در ایران، با استفاده از طیفسنجی جذباتمی (AAS) مورد سنجش قرار گرفته است. همچنین، تأثیر عوامل سن، جنس و مصرف سیگار روی خطر ابتلا به سرطان لوزالمعده بررسی شد.
نتایج: میانگین غلظت عنصر روی در بیماران مبتلا به سرطان لوزالمعده (۴۵/۲۶ ± ۱۲/۶۳ میکروگرم بر دسیلیتر) نسبت به گروه کنترل (۲۳/۳۰±۰۵/۱۰۷ میکروگرم بر دسیلیتر) کاهش قابل توجهی را نشان داد (۰۰۱/۰>P). بهعلاوه، غلظت کادمیوم در بیماران (۰۵/۱±۱۰/۳ م یکرو گرم بر لیتر) بهطور چشمگیری بالاتر از افراد سالم (۸۸/۰±۵۲/۱ میکروگرم بر لیتر) بود (۰۰۱/۰>P). در حالیکه، تفاوت قابل توجهی در میزان سلنیوم و مس در بین دو گروه مشاهده نشد (۰۵/۰<P). با در نظر گرفتن عامل جنسیت، کاهش معنیداری در سطح سرمی عنصر روی زنان مبتلا به سرطان نسبت به مردان مشاهده شد (۰۱/۰>P).
نتیجهگیری: تجزیه و تحلیل مجموعه دادههای اخیر در این مطالعه نشان میدهد که عنصر سمی کادمیوم میتواند یک عامل سرطانزا برای لوزالمعده باشد. بهعلاوه، رابطه معنیداری بین متابولیسم عنصر روی و لوزلمعده وجود دارد.
محمدامین احمدی فقیه، لیلا فرزین، فتانه سجادی،
دوره ۱۶، شماره ۷ - ( ۱۲-۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: ابتلا به سرطان لوزالمعده هنوز هم یک مشکل جدی برای سلامتی افراد در سراسر جهان بهشمار میرود. از آنجاییکه دلایل ابتلا به سرطان لوزالمعده بهطور کامل شناخته شده نیست، این سرطان یکی از علل مهم مرگ و میر در کشورهای توسعه یافته میباشد.
مواد و روشها: در این تحقیق سطح سرمی مس، روی، سلنیوم و کادمیوم د ر بیماران مبتلا به سرطان لوزالمعده نسبت به افراد سالم از همان منطقه در ایران، با استفاده از طیفسنجی جذباتمی (AAS) مورد سنجش قرار گرفته است. همچنین، تأثیر عوامل سن، جنس و مصرف سیگار روی خطر ابتلا به سرطان لوزالمعده بررسی شد.
نتایج: میانگین غلظت عنصر روی در بیماران مبتلا به سرطان لوزالمعده (۴۵/۲۶ ± ۱۲/۶۳ میکروگرم بر دسیلیتر) نسبت به گروه کنترل (۲۳/۳۰ ± ۰۵/۱۰۷ میکروگرم بر دسیلیتر) کاهش قابل توجهی را نشان داد ( ۰۰۱/۰> P). بهعلاوه، غلظت کادمیوم در بیماران (۰۵/۱ ±۱۰/۳ م یکرو گرم بر لیتر) بهطور چشمگیری بالاتر از افراد سالم (۸۸/۰±۵۲/۱ میکروگرم بر لیتر) بود ( ۰۰۱/۰> P). در حالیکه، تفاوت قابل توجهی در میزان سلنیوم و مس در بین دو گروه مشاهده نشد (۰۵/۰<P). با در نظر گرفتن عامل جنسیت، کاهش معنیداری در سطح سرمی عنصر روی زنان مبتلا به سرطان نسبت به مردان مشاهده شد ( ۰۱/۰>P).
نتیجهگیری: تجزیه و تحلیل مجموعه دادههای اخیر در این مطالعه نشان میدهد که عنصر سمی کادمیوم میتواند یک عامل سرطانزا برای لوزالمعده باشد. بهعلاوه، رابطه معنیداری بین متابولیسم عنصر روی و لوزلمعده وجود دارد.
لیلی صادقی امیری، علی برزگر، نوین نیکبخش ذاتی، پویان مهربان،
دوره ۲۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۸ )
چکیده
سابقه و هدف: سرطان معده یکی از عوامل اصلی مرگومیر ناشی از سرطان در شمال ایران است. یکی از عوامل موثر در این امر، مصرف زیاد سموم کشاورزی در این مناطق است. CYP۱A۱ یکی از اعضای مهم خانواده آنزیمی سیتوکروم P۴۵۰ است که در مراحل سمزدایی نقش داشته و تغییر الگوی بیان آن تحت تاثیر مکانیسمهای ژنتیکی و اپیژنتیکی، با بروز سرطان ارتباط معنیدار دارد.
مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی ابتدا DNA ژنومی نمونههای توموری و سالم معده با روش فنل کلروفورم استخراج و تبدیل بیسولفیتی با استفاده از کیتEpiTech DNA Bisulfite انجام شد. نواحی غنی از CpG پروموتر ژن CYP۱A۱ با استفاده از پرایمرهای اختصاصی تکثیر و سپس با روش توالییابی بیسولفیتی سنجر و بهصورت دو جهته توالییابی شد. میزان متیلاسیون جایگاههای CpG محاسبه و همبستگی آن با خصوصیات دموگرافیک افراد بیمار با آزمون اسپیرمن بررسی شد.
نتایج: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که همبستگی معنادار مثبت بین متیلاسیون برخی از دی نوکلئوتیدهای CpG، به خصوص انواع موجود در توالی مورد توافق XRE (Xenobiotic response elements)، با مصرف سیگار و سابقه خانوادگی ابتلا به سرطان معده وجود دارد. اما ارتباط معنیداری درخصوص تاثیر سن افراد بر میزان متیلاسیون مشاهده نشد.
نتیجه گیری: مصرف دخانیات و سابقه خانوادگی ابتلا به سرطان معده تاثیر مثبت معنیداری بر میزان متیلاسیون پروموتر ژن CYP۱A۱ دارد. بدین ترتیب میتوان از غربالگری میزان متیلاسیون این ژن در افراد سیگاری و دارای سابقه خانوادگی ابتلا به بیماری، به عنوان یک مارکر برای تشخیص سرطان معده استفاده نمود.
پریسا فومن اجیرلو، چنگیز احمدی زاده، محمد ضعیفی زاده،
دوره ۲۴، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۹ )
چکیده
سابقه و هدف: لاکتوباسیلوس روتری، اثراتی با طیف گسترده در برابر باکتریهای گرم مثبت و منفی؛ و همچنین قارچها و تکیاختهها دارد. کومارینها از توانایی بالا برای مهار و درمان سرطان برخوردار هستند. آپوپتوز، مرگ برنامهریزیشده سلولی میباشد که در رشد و نمو و هموستازی موجودات زنده نقش اساسی ایفا میکند. ژن Bax و Bcl۲ از جمله ژنهای کلیدی در مسیر داخلی آپوپتوز میباشند و این مطالعه بهمنظور تعیین اثر کومارین و لاکتوباسیلوس روتری بر بیان ژنهای آپوپتوزیBax وBcl۲ بر ردهی سلولی AGSانجام شد.
مواد و روشها: پس از کشت سلولهای سرطان معده، کومارین و لاکتوباسیلوس روتری در غلظتهای مختلف بر این سلولها تأثیر داده شد و اثر مهارکنندگی بر تکثیر سلولی با استفاده از روش (MTT) مورد ارزیابی قرار گرفت. RNA سلولها با استفاده از کیت استخراج RNA تخلیص شد و در نهایت پس از ساختcDNA، بیان دو ژن مرتبط با آپوپتوز با واکنش Real time PCR تعیین گردید.
نتایج: نتایج حاصل از روش MTT بر سلولهای سرطان معده، خاصیت مهارکنندگی کومارین و لاکتوباسیلوس روتری را نشان داد. همچنین نتایج حاصل از آزمون Real time PCR مشخص کرد که میزان بیان ژن Bax و Bcl۲ در مقایسه با گروه کنترل افزایش معنیداری داشته است.
نتیجهگیری: با توجه به اثرات کومارین و لاکتوباسیلوس روتری در مهار تکثیری سلولهای AGSو افزایش ژنBax وBcl۲ میتوان نتیجه گرفت که کومارین و لاکتوباسیلوس روتری میتوانند با تأثیر بر بیان ژنهای دخیل در آپوپتوز موجب القای آپوپتوز در سلولهای سرطانی شوند.
محمدرضا پورمحمد، حسینعلی جمعه، محمدرضا خاکزاد، جینا خیاط زاده، الهام مختاری امیرمجدی،
دوره ۲۷، شماره ۶ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات اخیر، نقش پاپیلوما ویروس انسانی (HPV) را در احتمال ابتلا همزمان با عفونت هلیکوباکترپیلوری (H.Pylori) مطرح میکنند. هدف از مطالعه حاضر، تعیین شدت عفونت همزمان H.Pylori و HPV و ارتباط این عفونتها با سایز و گرید تومور، درگیری غدد لنفاوی و میزان عمق نفوذ تومور در بیماران مبتلا به سرطان معده بود.
روشها: در این مطالعه توصیفی، ۳۲ بافت سرطانی معده و ۳۲ بافت سالم معده از افراد مراجعه کننده به بیمارستان جمع آوری شد. استخراج DNA با استفاده از کیت کمپانی بیوژن انجام شد. عفونت HPV وH.Pylori به ترتیب با استفاده از پرایمر ژن های L۱و cagA با روش Real-time PCR بررسی گردید.
یافتهها: بیش از ۵۰ درصد از نمونه های سرطانی در فاز III قرار داشتند. ۲۶ نمونه (۸۱/۲ درصد) از بافت های سرطانی و ۲۲ نمونه (۶۷/۸ درصد) از بافت های سالم از نظر H.Pylori مثبت بودند. همچنین ۴ نمونه (۱۲/۵ درصد) از بافت های سرطانی از نظر ابتلا به HPV مثبت بودند و هیچ موردی از نظر ابتلا به HPV در گروه شاهد مشاهده نشد. ارتباط معناداری بین عفونت H.Pylori با تقسیم بندی مرحله سرطان، گرید تومور، وسعت تومور اولیه، گسترش تومور به اطراف غدد لنفاوی و بافت شناسی تومور در بیماران مبتلا به سرطان معده ثبت شد. همچنین ارتباط معناداری بین عفونت HPV با تقسیمبندی مرحله سرطان معده گزارش گردید. ارتباط معناداری بین عفونت H.Pylori با HPV در سرطان معده مشاهد نشد.
نتیجهگیری: طبق یافتههای مطالعه حاضر، ارتباط معناداری بین عفونت H.Pylori با HPV در سرطان معده گزارش نشد. با این وجود، ارتباط معناداری بین عفونت H.Pylori و عفونت HPV با تقسیمبندی مرحله سرطان معده ثبت شد.
فاطمه امانلو، محمد رجبی، مهدی نیری،
دوره ۲۸، شماره ۵ - ( ۸-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: زخم معده به عنوان یک اختلال روانتنی، ارتباط نزدیکی با مکانیسمهای اجتنابی و استرس دارد. این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی (MBCT) و درمان هیجانمدار (EMT) به شیوه گروهی در کاهش اجتناب تجربهای در بیماران مبتلا به زخم معده انجام شد.
روشها: پژوهش حاضر با روش نیمه تجربی و طرح پیش آزمون-پسآزمون-پیگیری همراه با گروه کنترل و با مشارکت ۴۵ نفر از بیماران مراجعهکننده به کلینیکهای تخصصی و فوق تخصصی شهر مشهد در سال ۱۴۰۱ انجام شد. ۴۵ بیمار مبتلا به زخم معده بهصورت تصادفی ساده در ۳ گروه ۱۵ نفری، کنترل، MBCT و EMT تخصیص یافتند. هر دو گروه مداخله، ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای درمان گروهی را دریافت کردند و گروه کنترل در بازه زمانی مطالعه مداخلهای دریافت نکرد. ابزار اصلی جمعآوری دادهها، پرسشنامه اجتناب تجربهای بود که در سه نوبت (پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری) توسط بیماران تکمیل شد. دادهها با استفاده از تحلیل واریانس اندازهگیریهای مکرر تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: هر دو مداخله MBCT و EMT به شیوه گروهی در کاهش اجتناب تجربهای در بیماران مبتلا به زخم معده موثر بودند (۰/۰۰۱>P)، با این حال، تفاوت معناداری بین اثربخشی دو روش درمانی مشاهده نشد (۰/۱=P).
نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که هر دو درمان MBCT و EMT میتوانند به طور موثر در کاهش اجتناب تجربهای و بهبود وضعیت بیماران مبتلا به زخم معده مفید باشند.
اوین یزدان پناه، زهره اله دینی، پرند ترابی پاریزی، حدیث رستمی معتمد،
دوره ۲۹، شماره ۰ - ( ۴-۱۴۰۴ )
چکیده
پیشینه و هدف: نانوذرات سلنیم به دلیل خواص ضدسرطانی و توانایی القای استرس اکسیداتیو در سلولهای توموری، مورد توجه پژوهشگران حوزه نانوپزشکی قرار گرفته است. با این حال، مطالعات محدودی به بررسی اثر نانوذرات سلنیم سنتز شده به روش سبز بر سطح گونههای فعال اکسیژن (ROS) در سلولهای سرطانی معده پرداختهاند. هدف این مطالعه، بررسی تأثیر نانوذرات سلنیم سنتز شده به روش سبز بر سطح گونههای فعال اکسیژن و زندهمانی سلولهای سرطانی معده (AGS) بود.
روش بررسی: این مطالعه تجربی آزمایشگاهی با رعایت اصول اخلاقی انجام شد. نانوذرات سلنیم با استفاده از عصاره گیاه خارپنبه و از طریق احیای سلنیت سدیم سنتز شدند. سلولهای AGS در محیط کشت مناسب تیمار و سپس با غلظتهای مختلف نانوذرات (۵ تا ۸۰ میکروگرم/میلیلیتر) به مدت ۲۴ ساعت تیمار شدند. زندهمانی سلولها با روش MTT و سطح ROS با استفاده از کاوشگر DCFH-DA و دستگاه فلورومتر و رنگسنجی DHE اندازهگیری شد. دادهها با SPSS و آزمون ANOVA تحلیل شدند.
یافته ها: نانوذرات سلنیم بهصورت وابسته به دوز، باعث کاهش زندهمانی و افزایش معنادار سطح ROS در سلولهای AGS شدند (p<۰,۰۰۱). مقدار IC۵۰ حدود ۴۰ میکروگرم/میلیلیتر برآورد شد.
نتیجه گیری: نتایج نشان میدهد نانوذرات سلنیم سنتز شده به روش سبز با افزایش استرس اکسیداتیو و کاهش بقاء سلولهای سرطانی، میتوانند گزینهای مؤثر و زیستسازگار در درمان سرطان معده باشند.