زمینه و هدف: اختلال وسواس-اجبار یک اختلال نوروسایکیتریک مزمن است که ۲ تا ۴ درصد از نوجوانان را درگیر میکند. با توجه به شیوع بالای این اختلال و وجود مطالعات محدود و بعضاً متناقض در زمینه درمان آن، بهویژه در موارد مقاوم، این پژوهش با هدف تعیین تأثیر آریپیپرازول همراه با سرترالین و مقایسه آن با تأثیر سرترالین بهتنهایی انجام شد.
روشها: این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور با روش نمونهگیری در دسترس بر روی نوجوانان مبتلا به اختلال وسواس-اجبار که به کلینیکهای روانپزشکی شهر کاشان مراجعه کرده بودند، انجام شد. تشخیص بیماری بر اساس نظر روانپزشک و معیارهایDSM صورت گرفت. پژوهش به مدت ۱۲ هفته ادامه یافت و بیماران به روش تخصیص بلوکی در یکی از گروههای مورد مطالعه قرار گرفتند. نمره مقیاس Y-BOCS نسخه کودک و نوجوان برای تمامی بیماران در هفتههای ۰، ۴، ۸ و ۱۲ اندازهگیری شد. پاسخ به درمان بر اساس تغییر نمره Y-BOCS از سطح پایه تا پایان مطالعه و مقایسه میان دو گروه درمانی ارزیابی گردید.
یافتهها: این مطالعه بر روی ۴۰ بیمار (۲۰ نفر در هر گروه) انجام شد. میانگین سنی در گروه سرترالین + آریپیپرازول برابر ۷۵/۱۴ ± ۲۹/۱ سال و در گروه سرترالین برابر ۱۰/۱۵ ± ۵۹/۱ سال بود. دو گروه از نظر سن و جنسیت همگن بودند. نتایج آزمون آنووا با اندازهگیری مکرر نشان داد که نمره کل Y-BOCS در هر دو گروه بهطور معنیداری کاهش یافت (P<۰/۰۰۱، F=۱۹۳,۵۳). همچنین، میزان کاهش نمره در طول زمان در گروه مداخله (سرترالین + آریپیپرازول) بیشتر بود (P<۰/۰۰۱، F=۳۷,۹۲)، اما تفاوت معناداری بین دو گروه در نمره نهایی مشاهده نشد (P=۰/۱۷ ،F=۱,۹۴)، که نشاندهنده تأثیر مشابه مداخله در دو گروه بود. نتایج در مورد وسواس فکری نیز الگوی مشابهی داشت، اما در وسواس عملی، تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده شد.
نتیجهگیری: افزودن آریپیپرازول به سرترالین در درمان اختلال وسواس-اجبار نوجوانان، تأثیر قابلتوجهی بر کاهش وسواس عملی داشت، اما در کاهش وسواس فکری تفاوت معنیداری نسبت به سرترالین بهتنهایی مشاهده نشد.