[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره مجله :: شماره جاری :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
بانک‌ها و نمایه‌ها::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
اخلاق در پژوهش::
برای داوران::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
هوش مصنوعی::
::
Basic and Clinical Biochemistry and Nutrition
..
DOAJ
..
CINAHL
..
EBSCO
..
IMEMR
..
ISC
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
enamad
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۱۲ نتیجه برای ونکی

سید علی مسعود، ابراهیم کوچکی،
دوره ۸، شماره ۱ - ( فصلنامه ۱۳۸۳ )
چکیده

سابقه و هدف:‌ اپی‌لپسی یکی از شایع‌ترین اختلالات نورولوژیک در انسان است و در کودکان بیش از افراد بزرگسال دیده می‌شود. اعتقادات و باورهای غلط بعضی از مناطق نسبت به این بیماری آن را به صورت یک بیماری لاعلاج، مرموز و ناشناخته عنوان کرده است که باعث صدمات غیرقابل جبرانی برای بیماران مبتلا می‌شود. از این‌رو بر آن شدیم تا با پرسش از اطرافیان درجه یک بیماران صرعی بستری در بیمارستان شهید بهشتی کاشان در سال‌های ۷۹ - ۱۳۷۸ به نگرش و آگاهی‌های آنها نسبت به این بیماری پی‌ببریم.

مواد و روش‌ها:‌ پژوهش حاضر با روش توصیفی صورت گرفت. با استفاده از پرونده بیماران مبتلا به صرع بستری در بیمارستان شهید بهشتی کاشان در سال ۷۹ - ۷۸ به آدرس بیماران پی‌بردیم و با مراجعه به منازل آنها پرسش‌نامه را در اختیار هر یک از اقوام درجه یک آنها ‌(پدر، مادر، خواهر، برادر) قرار دادیم. سؤالاتی نظیر میزان تحصیلات، درمان‌پذیر نبودن صرع، مادام‌العمر بودن مصرف دارو، ارثی بودن بعضی از انواع صرع، واگیردار بودن صرع و.... را پرسیدیم و اطلاعات را پس از جمع‌آوری مورد تجزیه و تحلیل قرار ‌دادیم.

یافته‌ها: از ۳۹۳ نفر از اطرافیان بیماران صرعی، ‌۸۱ نفر (۶/۲۰ درصد) رأی به غیرقابل درمان بودن این بیماری دادند. ۳۴۴ نفر (۵/۸۷ درصد) نظرشان برای استفاده مادم‌العمر دارو در این بیماری بود و ۳۵۹ نفر (۳۵/۹۱ درصد) افراد اطلاعاتی از عوارض داروئی نداشتند. متأسفانه ۴۷ نفر (۱۲ درصد) از کل افراد اعتقاد به واگیردار بودن بیماری داشتند و ۲۲۱ نفر (۲۵/۵۶ درصد)‌ به روش‌های غیردارویی در درمان اشاره داشتند. از ۲۱۵ نفر فرد مؤنث ۹۶ نفر (۶/۴۴ درصد) و از ۱۷۸ نفر مذکر ۵۶ نفر (۴/۳۱ درصد)‌ به مخفی کردن بیماری اشاره کردند. تنها ۵۸ نفر (۷۵/۱۴ درصد) از محدودیت‌های اجتماعی،‌ فردی و ورزشی آگاهی داشتند. ۲۲۸ نفر (۵۸ درصد) اشتغال به تحصیل تا درجات عالی را ممکن می‌دانستند. ۳۷ نفر (۵/۹۶ درصد)‌ از افراد اطلاعاتی در ارتباط با عوارض داروئی در دوران حاملگی نداشتند.

نتیجه‌گیری و توصیه‌ها: با توجه به آمار به دست آمده می‌توان این طور نتیجه‌گیری کرد که نه فقط اطلاعات عمومی در ارتباط با بیماری صرع بسیار اندک است، بلکه اعتقادات غلط و بینش‌های ناصحیح نسبت به بیماری هم‌چنان وجود دارد و تلاش گسترده‌ای را در جهت اطلاع‌رسانی و تبلیغات مثبت برای بالا بردن سطح آگاهی عمومی را می‌طلبد.


ابراهیم کوچکی، سید علی مسعود، سید غلامعباس موسوی،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( فصلنامه ۱۳۸۵ )
چکیده

سابقه و هدف: مولتیپل اسکلروز ( MS ) یک بیماری مزمن با علت ناشناخته می باشد که با التهاب و تخریب نسبی بافت سفید مغز و جایگزینی بافت گلیوز مشخص می گردد. این بیماری چندعاملی بوده و اساس اتوایمیون در ایجاد آن مورد نظر است. پرولاکتین یک پپتید نورواندوکرین می باشد که خصوصیات تنظیم ایمنی را دارد. هیپر پرولاکتینمی چندین اختلال اتوایمیون را تشدید می کند و ممکن است نقشی در ایجاد بیماری مولتیپل اسکلروز داشته باشد. با توجه به تناقضاتی که در زمینه ارتباط بین سطح سرمی پرولاکتین و بیماری مولتیپل اسکلروز وجود دارد این مطالعه به منظور تعیین چنین رابطه ا ی، در بیماران مرا جعه کننده به مرکز نورولوژی کاشان در سا ل های ۸۴-۱۳۸۳ صورت پذیرفت.

مواد و رو ش ها: ابن مطالعه به صورت تحلیلی (مورد ـ شاهدی) و با بررسی و مطالعه بر روی ۷۰ نفر شامل ۳۵ بیمار مبتلا به مولتیپل اسکلروز و ۳۵ نفر شاهد صورت پذیرفت. از کلیه افراد ۲ سی سی خون وریدی در حالت ناشتا گرفته شد و سطح سرمی پرولاکتین توسط کیت الیزا و با روش RIA انداز ه گیری شد و از آزمون t test برای قضاوت بالینی استفاده گردید.

نتایج: در این تحقیق سن افراد مورد مطالعه ۴/۶ ± ۳/۳۲ سال بود و ۲۸ نفر (۸۰%) از بیماران در گروه سنی ۴۰ - ۲۰ سالگی قرار داشتند و ضعف عضلانی، اختلال بینایی و پارستزی به ترتیب با شیوع ۸۰% ، ۱/۵۷% و ۲/۳۴% شایع تر ین علایم بالینی بودند و میانگین سطح سرمی پرولاکتین در بیماران مبتلا ۸/۱۱۴ ± ۵/۳۵۰ و در گروه شاهد ۶/۵۷ ± ۷/۱۶۰ بود (۰۰۰۱/۰ p< ). با ارزیابی الگوی بالینی بیماری مولتیپل اسکلروز، الگوی MS عودکننده ـ بهبودپذیر با شیوع ۲/۵۴% شایع تر ین الگوی بالینی بود.

نتیجه گیر ی: سطح سرمی پرولاکتین در مبتلایان به مولتیپل اسکلروز به طور قابل ملاحظه ا ی افزایش یافته است و این یافته احتمالاً استفاده از آنتاگونیست ها ی پرولاکتین را جهت کاهش علایم و عوارض بیماری در آینده مطرح خواهد کرد. تحقیق تجربی در خصوص اثربخشی این آنتاگونیست ها توصیه می شود.


مجتبی آدینه، احمد طالبیان، ابراهیم کوچکی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( فصلنامه ۱۳۸۹ )
چکیده

سابقه و هدف: سندروم آنسفالوپاتی میتوکندریال همراه با اسیدوز لاکتیک و حملات شبیه سکته مغزی، اختلالی در چندین ارگان بدن به ویژه در سیستم عصبی مرکزی (آنسفالوپاتی) و در عضلات (میوپاتی) است که با وراثت مادری و در نتیجه جهش در ژنوم میتوکندری ایجاد می شود. دوره هایی از علایم مانند سردرد، تشنج، اختلالات بینایی، ناشنوایی پیش رونده و اختلالات شناختی در بیماران (اغلب تا ۴۰ سالگی) ایجاد می شود.

معرفی بیمار: بیمار دختر ۱۲ ساله ای بود که با شکایت بی حالی، تشنج تونیک و کلونیک، کاهش قدرت بینایی و ضعف یک طرفه در اندام فوقانی و تحتانی سمت چپ، مراجعه کرد. اولین سابقه وی از تشنج، سردرد و استفراغ های مکرر ۵ ماه قبل بود که در بررسی ها حوادث عروقی مغز مطرح شد. به دنبال انجام مطالعات تشخیصی برای این بیمار و در بررسی های ژنتیکی، موتاسیون در ژن A۳۲۴۳G که تشخیص قطعی بیماری می باشد، مشاهده شد.

نتیجه گیری: عامل قطعی تشخیصی این بیماری بررسی ژنتیکی است و علی رغم اینکه مبتلایان به این سندروم به تدریج دچار اختلالات شناختی و رفتاری می شوند، تنها درمان این بیماران گروهی از اقدامات حمایتی و مصرف انواع ویتامین ها و کوآنزیم ها می باشد.


سیروس امیرعلوی، محمد طلوعی، حسین شجاعی، لیلا کوچکی نژاد،
دوره ۱۴، شماره ۵ - ( ضميمه (ويژه نامه ۳ تروما) ۱۳۸۹ )
چکیده

سابقه و هدف: آسیب های ناشی از سوختگی در کودکان شایع بوده و یکی از عوامل منجر به مرگ و عوارض شدید می باشد. هدف از این مطالعه بررسی اپیدمیولوژیک سوختگی ها در کودکان ارجاع شده به مرکز فوق تخصصی ولایت - رشت- در سال ۱۳۸۷ بود.

مواد و روش ها: برای انجام این مطالعه توصیفی اطلاعات لازم همراه با تنظیم پرونده برای هریک از کودکان مراجعه کننده -به صورت آینده‌نگر- گردآوری شده است. داده های مورد نظر شامل سن، جنس، درصد سوختگی، علت، مکان، وسیله نقلیه، مدت بستری و پیامد حادثه در هنگام پذیرش بودند. نتایج: طی سال ۱۳۸۷؛ ۱۳۸ کودک بستری و ۲۷۵ کودک به صورت سرپایی درمان شده اند. ۳۳ درصد بستری شوندگان و ۳۵ درصد درمان های سرپایی کمتر از ۲ سال داشته اند و ۵۳ درصد این کودکان پسر بوده اند. ۲/۷۶ درصد از مناطق شهری ارجاع شده اند، ۷۲ درصد به علت مایعات داغ دچار سوختگی شده و ۹۳ درصد موارد سوختگی در خانه روی داده است، ۷۵ درصد کودکان سطح سوختگی تا کمتر از ۶ درصد داشته و ۲۳ درصد عمدتا در تنه دچار سوختگی بوده اند. ۷۹ درصد کودکان بستری شده سوختگی درجه ۲ داشته اند. هفت کودک در نتیجه ی سوختگی فوت کرده اند که دچار سوختگی درجه چهار و بیش از ۴۰ درصد سطح سوختگی بوده اند.

نتیجه گیری: در مجموع می توان گفت، بیشترین گروه سنی سوخته شده کودکان کمتر از ۲ سال بودند، بیشترین سوختگی با مایعات داغ و در ساعات تهیه و صرف غذا رخ داده بود و شدت درجه و افزایش سطح سوختگی با پیامد بیماری مرتبط بودند.


نعیما خدادادی، عاطفه قنبری، شاهرخ یوسف زاده ، فاطمه مسکینی، فریبا عسگری، لیلا کوچکی نژاد،
دوره ۱۴، شماره ۵ - ( ضميمه (ويژه نامه ۳ تروما) ۱۳۸۹ )
چکیده

سابقه و هدف: دانش کمی در مورد کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در مصدومین حوادث رانندگی وجود دارد. هدف از انجام این مطالعه تعیین استرس حاد، اختلال استرس پس از سانحه و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در مصدومین حوادث رانندگی می باشد.

مواد و روش ها: برای انجام این مطالعه توصیفی افراد مورد مطالعه از بستری شدگان در بخش های ارتوپدی و ترومای بیمارستان پورسینا شهر رشت طی سال ۱۳۸۸ انتخاب شدند. داده ها یک هفته و دوماه پس از تصادف برای ۸۸ بیمار بستری جمع آوری گردیده و با ابزارهای SRS- PTSD (استرس پس از سانحه) و SF-۳۶(فرم خلاصه شده کیفیت زندگی مرتبط با سلامت) بررسی شدند.

نتایج: استرس حاد هفته اول پیش بینی کننده مستقل استرس پس از سانحه دوماه بعد بود. در تجزیه و تحلیل رگرسیونی بین موقعیت مصدوم به عنوان راننده و نمره اختلال استرس پس از سانحه دو ماه بعد ارتباط آماری معنی داری وجود داشت (۰۲۴/۰=P). نتایج این مطالعه همچنین، افزایش میانگین در عملکرد جسمی کیفیت زندگی (۰۰۵/۰=P) و کاهش میانگین محدودیت نقش به علت آسیب جسمانی (۰۲/۰=P) و کاهش میانگین در عملکرد روانی شامل سلامت روانی (۰۰۱/۰=P) محدودیت نقش هیجانی (۰۱/۰=P) و نیروی حیاتی (۰۰۱/۰=P) در هفته اول تا دوماه پس از تصادف را نشان دادند.

نتیجه گیری: در مجموع می توان گفت حوادث رانندگی می تواند در کیفیت زندگی مصدومین حوادث رانندگی اختلال ایجاد کرده و کارکنان ارائه دهنده خدمات مراقبتی باید در مورد استرس حاد، به خصوص در رانندگان اقدامات مداخله ای لازم را انجام دهند.


فاطمه حیدری، سیما محمد خان کرمانشاهی، زهره ونکی،
دوره ۱۷، شماره ۱ - ( دوماه نامه ۱۳۹۲ )
چکیده

سابقه و هدف: میانسالی باید با تعدیل سبک زندگی، ارتقاء کیفیت عملکرد جسمی و روانی زنان همراه باشد. این مطالعه با هدف تعیین میزان تأثیر اجرای برنامه حمایتی ارتقاء سلامت بر سبک زندگی قبل از یائسگی انجام شد.

مواد و روش­ها: مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی است، که با دو گروه آزمون (۵۰ نفر) و شاهد (۴۱ نفر) که به روش نمونه­گیری غیر احتمالی انتخاب شدند، انجام شد. برنامه حمایتی ارتقاء سلامت در سه مرحله بررسی و شناخت، برنامه ریزی حمایتی و ارزشیابی اجرا شد. داده­ها به­وسیله پرسشنامه­های اطلاعات دموگرافیک و سبک زندگی ارتقاء­دهنده سلامت دو (HPLPII) قبل و ۴۵ روز پس از مداخله درگروه آزمون و شاهد جمع­آوری گردید.

نتایج: یافته­ها نشان داد که قبل از مداخله بین میانگین نمرات رفتارهای ارتقاء­ دهنده سلامت اختلاف آماری معنی­داری در دو گروه مشاهده نشد (۴۶۷/۰= P)، در حالی که بعد از مداخله بین میانگین نمرات رفتارهای ارتقاء ­دهنده سلامت، در دو گروه بر اساس نتایج آزمون تی مستقل (۰۰۱/۰=P) و درگروه آزمون قبل و بعد از مداخله بر اساس نتایج آزمون تی زوجی اختلاف آماری معنی­داری مشاهده شد (۰۰۱/۰= P).

نتیجه­گیری: نتایج پژوهش نشان داد که اجرای برنامه حمایتی ارتقاء سلامت بر سبک زندگی دبیران موثر می­باشد. لذا، پیشنهاد می­گردد به­عنوان یک روش موثر در ارتقاء سبک زندگی زنان میانسال به­کار گرفته شود.


ابراهیم کوچکی، رضا دانشور کاخکی، سید علیرضا مروجی، مریم فرهی،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( دوماه نامه ۱۳۹۳ )
چکیده

سابقه و هدف: درمان با داروهای ضد صرع باعث تاثیر بر عملکرد اندوکرین می­شود و در این میان داروهای فنوباربیتال و کاربامازپین و سدیم والپروات اهمیت دارند. مطالعه حاضر برای ارزیابی اثرات کاربامازپین یا سدیم والپروات بر روی تست­های عملکرد تیروئیدی طراحی شده است.

مواد و روش­ها: در این مطالعه توصیفی-مقطعی ۵۰ بیمار که از مهرماه ۱۳۸۹ تا شهریور۱۳۹۰ به بیمارستان شهید بهشتی کاشان مراجعه­کرده­ بودند به دو گروه دریافت­کننده کارمابازپین و دریافت­کننده سدیم والپورات تقسیم شدند . افرادی که سابقه بیماری تیروییدی/کبدی کلیوی/حاملگی و یا مصرف سایر داروها نظیر لووتیروکسین و قرص­های ضد بارداری و کورتون داشتند و نیز بیماران تشنجی که داروی ضد تشنج مصرف می­کردند، از مطالعه حذف شدند. از افراد مورد مطالعه ۵ میلی­لیتر خون ناشتا گرفته شد و شاخص­های تیروییدی T۳ T۴, FT۴ ,TSH ,T۳R Uptake در بدو ورود و نیز ۲ ماه پس از درمان انداره­گیری شدند.

نتایج: برای ۲۲ بیمار کاربامازپین و برای ۲۸ نفر دیگر سدیم والپروات تجویز شد. ۴۴ بیمار تشنج تونیک-کلونیک و ۶ نفر تشنج پارشیال داشتند. میانگین سطح سرمی T۳ در گروه کاربامازپین تغییری نداشت. سطح T۴ کاهش یافت، سطوح TSH و FT۴ افزایش یافت و سطح T۳RU بدون تغییر بود. و این تفاوت­ها از لحاظ آماری معنی­دار نبود. در گروه مصرف ­کننده سدیم والپروات سطح T۳ افزایش داشت که از لحاظ آماری معنی­دار بود (۰۳۸/۰=P).

نتیجه­گیری: در مجموع می­توان گفت مصرف سدیم والپروات باعث افزایش در میانگین سطح سرمی T۳ افراد می­شود.


محمد کوچکی راوندی، نادر منیرپور، عباس ارج،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( دو ماه نامه ۱۳۹۴ )
چکیده

سابقه و هدف: سندروم روده تحریک پذیر، یکی از شایع ترین اختلالات عملکردی دستگاه گوارش است که عوامل روان شناختی در ایجاد و تشدید علایم آن نقش مهمی ایفا می کنند. این پژوهش با هدف بررسی نقش سبک های دلبستگی، کیفیت روابط موضوعی و قدرت ایگو در پیش بینی سندروم روده تحریک پذیر انجام گرفت.

مواد و روش ها: مطالعه حاضر از نوع مطالعات تحلیلی است که به روش مورد شاهدی انجام شد. جامعه ی آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر بیمارستان شهید بهشتی کاشان بود که در چهار ماه دوم سال ۱۳۹۲ مراجعه کرده بودند. نمونه ی پژوهش شامل ۱۵۰ نفر مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر و ۱۵۰ نفر سالم همتاسازی شده از همراهان بیماران بودند که به روش نمونه گیری در دسترس با توجه به ملاک های ورود انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از چک لیست جمعیت شناختی، مقیاس دلبستگی بزرگسالان، پرسشنامه روابط موضوعی و مقیاس قدرت ایگو استفاده شد.

نتایج: نتایج پژوهش نشانگر رابطه مثبت معنی دار بین سبک دلبستگی نا ایمن دوسوگرا و رابطه منفی و معنی دار بین قدرت ایگو با سندروم روده تحریک پذیر بود. هم چنین، سبک های دلبستگی  ایمن، دلبستگی نا ایمن اجتنابی و روابط موضوعی، با سندروم روده تحریک پذیر رابطه معنی داری نداشتند. نتایج تحلیل رگرسیون لوجستیک نشان داد که سبک دلبستگی نا ایمن دوسوگرا و قدرت ایگو به عنوان پیش بینی کننده های ابتلاء به سندروم روده تحریک‌پذیر می‌باشند.

نتیجه‏گیری: با توجه به یافته های این پژوهش، به نظر می رسد درکنار وجود آمادگی‌های وراثتی و ژنتیکی در ابتلاء به سندروم روده تحریک‌پذیر، سبک دلبستگی نا ایمن دوسوگرا و قدرت ایگو توانایی پیش بینی  روانی اجتماعی این سندروم را دارند.


ابراهیم کوچکی، پریسا صداقتی، حسن دانشمندی،
دوره ۲۰، شماره ۳ - ( دوماه نامه ۱۳۹۵ )
چکیده

سابقه و هدف: با افزایش سالمندان پارکینسونی و اختلالات حرکتی پیش­رونده در این بیماران، محققین به­ دنبال راه­کارهای درمان غیر­دارویی به­ویژه استفاده از حرکت اصلاحی و ورزش می­ باشند. پژوهش حاضر به بررسی تغییرات ترس از سقوط و کیفیت زندگی پس از انجام برنامه حرکتی ویژه در بیماران پارکینسونی می­ پردازد.

مواد و روش­ ها: در این کارآزمایی بالینی ۴۴ نفر از بیماران پارکینسونی کلینیک­ های نورولوژی شهرستان کاشان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و با اخذ رضایت­ نامه به­ طور تصادفی در سه گروه؛ تمرین با فوم، تمرین بدون فوم و کنترل تقسیم شدند. برنامه تمرینی ده هفت ه­ای برای گروه­ های آزمون اجرا گردید. در مراحل پیش ­آزمون، پس­ آزمون و پیگیری یک ماه بعد متغیرهای ترس از سقوط و کیفیت زندگی سنجش شد.

نتایج: میانگین­ ترس از سقوط و کیفیت زندگی در مراحل ارزیابی بیماران پارکینسونی بهبود معنی­ داری نشان داد و نتایج ترس از سقوط در گروه آزمون با فوم از ۶/۴۴±۴۲/۰۰ به ۶/۴۱±۲۶/۸۷ و در گروه آزمون بدون فوم از ۵/۶۱±۴۳/۲۱ به ۳/۶۶±۴۰/۰۷ تغییر یافت. نتایج کیفیت زندگی در گروه آزمون با فوم از ۱۵/۵۳±۱۱۴/۲۰ به ۱۲/۰۳±۱۵۴/۳۳ و در گروه آزمون بدون فوم از ۱۰/۸۶±۱۱۵/۳۶ به ۱۳/۴۴±۱۴۱/۳۶ تغییر یافت.

نتیجه­ گیری: بیماران پارکینسونی تحت تأثیر تمرینات ورزشی عملکردی بر سطح ناپایدار از عملکرد حرکتی بهتری برخوردار شده و به سمت الگوهای کنترلی ورزیده­ تر و باثبات­ تر برای پیشگیری از سقوط پیشرفت می­ کنند.


ساناز ظهیری سروری، حسن دانشمندی، نادر رهنما، مهدیه آکوچکیان،
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( دوماه نامه ۱۳۹۷ )
چکیده

سابقه و هدف: حمل کوله­ پشتی­ که در دو دهه­ اخیر وزن آن افزایش یافته است، باعث تغییرات ساختار قامتی می­ شود. هدف از تحقیق حاضر تعیین اثر کوتاه­ مدت و بدون مداخله وزن و مدت زمان حمل کوله­ پشتی بر وضعیت سر، کایفوزیس و لوردوزیس در دختران ۱۴ تا ۱۸ سال بوده است.
مواد و روش ­ها: این پژوهش به­ دنبال اثر کوتاه­ مدت حمل کوله­ پشتی و از نوع علی پس از وقوع است. تعداد ۲۶۲ دختر ۱۴ تا ۱۸ سال با میانگین سن ۱/۱±۱۵/۵ سال، قد ۶ ±۱۶۰ سانتی­ متر، وزن ۱۲/۵±۵۶/۴ کیلوگرم، وزن کوله پشتی ۱/۳±۳/۹۸ کیلوگرم، و مدت زمان حمل ۸/۵±۱۷/۵ دقیقه به­ صورت تصادفی انتخاب شدند. سپس از این تعداد ۴۵ دختر سالم با (میانگین سنی ۸/۱۵ سال) به­ صورت داوطلبانه انتخاب شده و در سه گروه حمل کوله­ پشتی با وزن ۳/۵، ۴/۸ و ۶/۱ کیلوگرم به ­مدت ۱۶، ۲۱ و ۲۷ دقیقه با سرعت ۶/۱ متر بر ثانیه بر روی تردمیل راه رفتند. زاویه سر به جلو، کایفوزیس و لوردوزیس آنان فبل و بعد از راه رفتن اندازه­ گیری شد.
نتایج: حمل کوله ­پشتی بیشتر از ۵/۳ کیلوگرم در مدت دقیقه ۱۶ باعث افزایش معنی­ دار در میزان زاویه کایفوزیس گردید (۰/۰۴۸=P). حمل کوله ­پشتی در تمام وزن­ ها توانست باعث افزایش معنی­ دار زاویه لوردوزیس شود، اما درخصوص تغییرات زوایه سر تفاوت معنی­ داری در سه گروه مشاهده نشد.
نتیجه­ گیری: توصیه می­ شود دختران از حمل کوله ­پشتی بالاتر از ۶ درصد از وزن بدن در مدت بیش از ۱۶ دقیقه خودداری کنند.

فاطمه میرزایی فینی، محمد علی دولتی، محمود دهقانی اشکذری، ابراهیم کوچکی نصرآبادی،
دوره ۲۲، شماره ۶ - ( دوماه نامه ۱۳۹۷ )
چکیده

سابقه و هدف: آلزایمر شایع ­ترین علت زوال عقل در سالمندان بوده و عوامل ژنتیکی و محیطی در ایجاد آن دخالت دارند. در آلزایمر تغییر نوکلئوتیدی (G>A)۱۹۶ یا پلی­ مورفیسم والین۶۶-متیونین ژن فاکتور نورون­زایی مشتق شده از مغز (BDNF) ریسک فاکتور می­ باشد. در ایران بررسی این پلی­مورفیسم در بیماران آلزایمری صورت نگرفته و شاید این مطالعه بتواند در زمینه پیش ­آگهی بیماری و استعداد ابتلا به آن اطلاعات مناسبی را فراهم کند.
مواد و روش‌­ها: در این مطالعه مورد-شاهدی ۷۳ نفر بیمار مبتلا به آلزایمر و ۱۰۰ نفر به­ عنوان گروه کنترل سالم بررسی شدند. از افراد مذکور خون­ گیری به ­عمل آمده و DNA استخراج گردید. پس از بررسی کمی و کیفی DNA آزمایش PCR-RFLP انجام گردیده و نتایج هر دو گروه باهم مقایسه شد.
نتایج: تعداد ۱۴ نفر از بیماران و ۷ نفر از گروه کنترل دارای پلی­ مورفیسم ژن BDNF بودند. در بیماران، تعداد افراد دارای آلل نرمال ۵۹ نفر و افراد هتروزیگوت ۸ نفر و افراد دارای آلل متیونین/متیونین ۶ نفر بودند. در گروه کنترل، تعداد افراد نرمال ۹۳ نفر و افراد هتروزیگوت ۵ نفر و افراد دارای آلل متیونین/متیونین ۲ نفر بودند. 
نتیجه‌گیری: افزایش تجمع پلی­مورفیسم والین/متیونین ژن BDNF در بیماران آلزایمری نسبت به کنترل می­ تواند نقش این پلی­مورفیسم را بیان نماید. از نظر بالینی نیز بیماران دارای پلی­ مورفیسم مذکور وضعیت بالینی نامناسب ­تری در مقایسه با بیماران فاقد آن داشتند. بنابراین ارزیابی وجود این پلی ­مورفیسم می ­تواند اطلاعات مناسبی را از وضعیت بیماری ارائه نماید.

غلامعباس کوچکی، آرمین محمودی، علیرضا ماردپور،
دوره ۲۹، شماره ۱ - ( دوماه نامه ۱۴۰۴ )
چکیده

زمینه و هدف: استرس به‌عنوان یک عامل خطر مهم برای سلامت روان در نظر گرفته می‌شود و ادراک بالای استرس می‌تواند منجر به طیف وسیعی از اختلالات روانی گردد. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش تعدیل‌گر خودکنترلی در رابطۀ سرمایه‌های روان‌شناختی و عمل به باورهای دینی با استرس ادراک‌شده انجام شد.
روش‌ها: این مطالعه به روش توصیفی-همبستگی انجام شد. جامعۀ آماری شامل تمامی دانشجویان مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشان در سال تحصیلی ۱۴۰۱۱۴۰۰ (۴۱۰۰ نفر) بود که از میان آن‌ها، ۳۰۰ دانشجو به‌روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چندمرحله‌ای انتخاب شدند. شرکت‌کنندگان پرسش‌نامه‌های سرمایه روان‌شناختی لوتانز (PCQ)، عمل به باورهای دینی گلزاری، خودکنترلی تانجی و مقیاس استرس ادراک‌شدۀ کوهن را تکمیل کردند. داده‌ها با استفاده از همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر در نرم‌افزارهای SPSS-۲۴  و AMOS-۲۴ تحلیل شدند.
یافته‌ها: رابطۀ سرمایه روان‌شناختی و استرس ادراک‌شده، رابطۀ عمل به باورهای مذهبی و استرس ادراک‌شده و همچنین رابطۀ خودکنترلی و استرس ادراک‌شده، همگی منفی و معنادار بودند (۰/۰۱>P). علاوه بر این، ضرایب مسیر بین سرمایه روان‌شناختی و خودکنترلی و بین عمل به باورهای مذهبی و خودکنترلی مثبت و معنادار بودند (۰/۰۱>P). همچنین، خودکنترلی نقش میانجی در رابطۀ سرمایه روان‌شناختی و استرس ادراک‌شده و نیز در رابطۀ عمل به باورهای مذهبی و استرس ادراک‌شده داشت. تحلیل تعدیلی نشان داد که خودکنترلی توانست رابطۀ سرمایه روان‌شناختی و عمل به باورهای مذهبی را با استرس ادراک‌شده تعدیل کند.
نتیجه‌گیری: براساس یافته‌ها، ارتقای سرمایه روان‌شناختی و عمل به باورهای دینی و تقویت خودکنترلی در دانشجویان می‌تواند نقشی مؤثر در کاهش استرس و بهبود سلامت روانی آن‌ها ایفا کند. بنابراین، آموزش مهارت‌های خودکنترلی به دانشجویان می‌تواند به‌عنوان یک راهکار کاربردی در کاهش استرس مورد توجه قرار گیرد.



صفحه 1 از 1     

مجله علوم پزشکی فیض Feyz Medical Sciences Journal
Persian site map - English site map - Created in 0.16 seconds with 45 queries by YEKTAWEB 4714