مرکز تحقیقات بیماریهای غیرواگیر، دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان، رفسنجان، ایران ، hosseini1920@gmail.com
چکیده: (13 مشاهده)
برای دههها، توصیه رایج پزشکی به بسیاری از بیماران مبتلا به بیماریهای خودایمنی مزمن، استراحت و پرهیز از فعالیت بدنی بود. سه نشانه اصلی این بیماریها - یعنی خستگی مفرط، درد و ضعف عضلانی - بهعنوان دلیلی برای منع ورزش قلمداد میشد. این نگرانی وجود داشت که فعالیت بدنی موجب تشدید علائم، عود بیماری یا بدتر شدن آسیبهای زمینهای شود. با این حال، اکنون شاهد تحولی اساسی در این نگرش هستیم که بر پایه شواهد گسترده و رو به رشد از مطالعات آزمایشگاهی و بالینی شکل گرفته است. پرسش امروز ما این نیست که «آیا» بیماران باید ورزش کنند، بلکه «چگونه» و با «چه مکانیسمی» ورزش میتواند به یک استراتژی درمانی تبدیل شود. پژوهشهای اخیر نشان میدهد که پاسخ به این پرسش به شدت، مدت و نوع فعالیت بستگی دارد و ورزش میتواند هم بهعنوان درمان و هم بهعنوان عامل خطر عمل کند. در دهههای اخیر، شواهد علمی زیادی نشان دادهاند که ورزش تنها یک رفتار سالم نیست، بلکه بهعنوان نوعی «درمان ایمنیتعدیلکننده» نیز عمل میکند. در مطالعه ایمطرح شد که ورزش منظم میتواند تعادل سیستم ایمنی را بازگرداند و علائم بیماری را کاهش دهد. پژوهشهای بعدی نیز این یافته را تأیید کردهاند و نشان دادهاند که ورزش بر شبکههای سایتوکاینی، سلولهای ایمنی و مسیرهای التهابی اثر مستقیم دارد (1, 2). مطالعه مرور سیستماتیک Luo و همکاراننشان داد که فعالیت بدنی منظم موجب کاهش سایتوکاینهای التهابی مانند TNF-α و IL-6 و افزایش مواد ضدالتهابی همچون IL-10 میشود. این تغییرات باعث بازگشت تعادل ایمنی در بیماریهایی مانند اماس، آرتریت روماتوئید و لوپوس میشود (2). در سطح سلولی نیز مشخص شده است که ورزش میتواند سلولهای ایمنی را از الگوی التهابی(Th1/Th17) به سمت الگوی تنظیمی (Treg)سوق دهد. در مدل حیوانی انسفالومیلیت خودایمنی،Souza و همکاران نشان دادند که دویدن بر روی تردمیل، التهاب محیطی و آسیب سد خونی–مغزی را کاهش میدهد (3). همچنینEinstein و همکاراننشان دادند که اثرات سودمند ورزش بیشتر از طریق تنظیم سیستم ایمنی محیطی ایجاد میشود تا اثر مستقیم بر مغز (4). مطالعات بالینی نیز نشان میدهند که ورزش منظم، حتی در بیماران مبتلا به بیماریهای خودایمنی، ایمن و مؤثر است. برای مثال، De Oliveira و همکاران (5)وMissé و همکاران (6)گزارش کردند که ورزش نظارتشده در بیماران مبتلا به میوپاتیهای خودایمنی موجب افزایش قدرت عضلانی و کاهش خستگی بدون تشدید التهاب میشود. در بیماران مبتلا به میاستنی گراویس، Birnbaum و همکاراندر یک کارآزمایی بالینی نشان دادند که تمرینات خانگی موجب بهبود عملکرد حرکتی میشود بدون آنکه فعالیت بیماری افزایش یابد (7). O’Connor و همکاراننیز ورزش را بهعنوان یک «رویکرد نوین» در مدیریت این بیماران معرفی کردند (8). مرورهای سیستماتیک دیگر نیز تأیید کردهاند که تمرینات ورزشی خانگی باعث کاهش خستگی، درد و بهبود کیفیت زندگی بیماران خودایمنی میشود (9). ارتباط میان عضله و مغز از طریق ترشح موادی به نام «میوکاین» در هنگام ورزش، یکی از یافتههای مهم سالهای اخیر است. این مواد مانند ایریسین و BDNF میتوانند التهاب عصبی را کاهش داده و از سلولهای عصبی محافظت کنند (10).Rizzo و همکاراننشان دادند که ورزش از التهاب هیپوکامپ و تخریب سلولهای عصبی در مدل حیوانی اماس جلوگیری میکند (11). همچنین El-Emam و همکارانگزارش کردند که ترکیب ورزش با داروی گالانتامین، اثر محافظتی بیشتری بر مغز دارد. این یافتهها تأکید میکنند که ورزش میتواند در کنار درمانهای دارویی، بخشی از یک برنامه چندوجهی برای بیماران خودایمنی باشد (12). با وجود شواهد گسترده در مورد منافع ورزش، نباید از اثرات منفی احتمالی آن در صورت انجام شدید یا نامناسب غافل شد. تمرینات با شدت متوسط معمولاً باعث بهبود عملکرد ایمنی میشوند، اما تمرینات سنگین ممکن است موقتاً باعث تضعیف سیستم ایمنی یا تشدید التهاب شوند (13). Xie و همکاراننشان دادند که شنا با شدت متوسط موجب بهبود پاسخ ایمنی در موشهای مبتلا به EAE میشود (14)، اما شنا با شدت بالا برعکس، اثر منفی دارد. بنابراین، تنظیم شدت و مدت تمرین برای هر بیمار اهمیت زیادی دارد و باید تحت نظر متخصص انجام شود. آینده درمان بیماران خودایمنی در گرو پیشرفت «پزشکی دقیق در ورزش» است؛ رویکردی که بر اساس نشانگرهای زیستی، فناوریهای پوشیدنی و دادههای فردی، برنامه ورزشی متناسب با وضعیت بیمار طراحی میشود. همانگونه کهEinstein و همکاراناشاره کردهاند، همکاری میان ایمنیشناسان، نورولوژیستها و متخصصان فیزیولوژی ورزشی برای توسعه چنین مدلهایی ضروری است (15). فناوریهای جدید مانند حسگرهای پوشیدنی و سیستمهای تمرین آنلاین نیز میتوانند پایش ایمنی و فیزیولوژیک بیماران را تسهیل کرده و امکان دسترسی برابر به برنامههای درمانی را فراهم کنند. با وجود همه این شواهد، نمیتوان یک نسخه ورزشی واحد برای همه بیماران پیچید. کلید موفقیت، در «تجویز فردی» ورزش نهفته است. پژوهشهایی مانند مطالعه Xieو همکاران به وضوح نشان میدهند که شدت ورزش عاملی تعیینکننده است (14). آنها دریافتند که ورزش با شدت متوسط در مدل حیوانی اماس بسیار مفید است، در حالی که ورزش با شدت بسیار بالا ممکن است اثرات کمتری داشته یا حتی مضر باشد. بنابراین، نوع، شدت، مدت و تناوب ورزش باید با توجه به بیماری خاص، وضعیت فعلی بیمار (عود یا بهبودی)، سطح آمادگی جسمانی و سایر شرایط همراه، به دقت طراحی شود (5).همانطور که Einstein و همکاراننیز تأکید کردهاند، دانش حاصل از مدلهای حیوانی باید به دقت و به صورت شخصیسازی شده برای هر بیمار به کار گرفته شود (4). نتایج پژوهشهای متعدد نشان میدهد که ورزش، در صورت انجام صحیح و با نظارت علمی، نهتنها مضر نیست بلکه میتواند بهعنوان درمانی مکمل در بیماران خودایمنی استفاده شود. ورزش باعث بهبود تعادل ایمنی، کاهش التهاب، بهبود عملکرد فیزیکی و روانی و افزایش کیفیت زندگی میشود. البته مانند هر مداخله درمانی دیگر، میزان و نوع ورزش باید متناسب با وضعیت هر بیمار تنظیم شود. بنابراین، ورزش را باید نه بهعنوان تهدید، بلکه بهعنوان فرصتی درمانی دید که میتواند در کنار دارو و رژیم مناسب، مسیر زندگی بیماران خودایمنی را بهبود بخشد. حرکت، در این بیماران، اگر آگاهانه و علمی باشد، خود نوعی درمان است.