دانشگاه علوم پزشکی کاشان، گروه روانشناسی بالینی ، abdollahomidi10@gmail.com
چکیده: (97 مشاهده)
سابقه و هدف: آسیب مغزی و نیز افسردگی هر دو تاثیر منفی بر کیفیت زندگی دارند. در مقابل، انعطافپذیری روانشناختی بر افسردگی و نیز بر کیفیت زندگی تاثیر مثبت دارد. بنابراین، تحقیق حاضر با هدف تبین نقش واسطهای انعطافپذیری روانشناختی در رابطه بین افسردگی اساسی پس از آسیب مغزی و کیفیت زندگی انجام گرفت.
موادوروشها: این تحقیق توصیفی در سال 1397 و در بیمارستان کارگرنژاد کاشان انجام شد. تعداد 70 نفر از بیماران مبتلا به افسردگی اساسی پس از آسیب مغزی از بین لیست افراد مبتلا به آسیب مغزی در مرکز ترومای بیمارستان بهشتی کاشان که ملاکهای ورود به مطالعه را داشتند، به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند و به سیاهه افسردگی بک (BDI-II)، پرسشنامه پذیرش و عمل (AAQ-II)، و فرم کوتاه بررسی سلامت (SF-12) پاسخ دادند. تحلیل دادهها با روش همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه سلسله مراتبی انجام شد.
نتایج: ماتریس همبستگی پیرسون رابطه معناداری بین هر زوج از متغیرهای تحقیق آشکار کرد (0/001 > P) و رگرسیون چندگانه سلسله مراتبی نشان داد که انعطافپذیری روانشناختی نقش واسطهای جزئی در رابطه بین شدت افسردگی پس از آسیب مغزی و کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی در دو مؤلفه جسمی (0/05 <P؛ 2/311- = t ؛ 0/308- = βاستاندارد) و ذهنی (0/05 <P؛ 3/427- =t ؛ 0/422- = βاستاندارد) ایفا میکند. آزمون سوبل نیز این نقش را در ابعاد جسمی (0/05 <P؛ 2/203 = Z) و ذهنی (0/05 <P؛ 3/102 = Z) تایید کرد.
نتیجهگیری: این مظالعه نشان داد که میتوان براساس شدت افسردگی و میزان انعطافپذیری روانشناختی افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی پس از آسیب مغزی، میزان کیفیت زندگی آنها را پیشبینی نمود. همچنین میتوان گفت که انعطافپذیری روانشناختی نقش مهمتری در این زمینه دارد و با ارتقای آن میتوان اثر منفی افسردگی بر کیفیت زندگی را کاهش داد.