OTHERS_CITABLE
طراحی و بررسی تأثیر اجرای الگوی مراقبتی و درمانی نتیجه ـ محور در مبتلایان به بیماری دیابت قندی
سابقه و هدف: بیماری دیابت قندی یکی از بیماریهای شایع و خطرناک است. با توجه به ناکافی بودن روشهای معمول در کشور جهت کنترل مناسب بیماری دیابت, تحقیقی کیفی به منظور طراحی الگوی مراقبتی و درمانی و بررسی تاثیر آن بر نحوه کنترل گلیسمیک بیماران دیابتی مراجعهکننده به انجمن دیابت ایران در شهر تهران, در سال 1382 انجام گردید. مواد و روشها: برای طراحی مدل, تحقیق کیفی از نوع تئوری پایه انجام شد. در این تحقیق نظرات و تجربیات 15 بیمار مبتلا به دیابت به همراه خانواده آنها و همچنین نظرات 15 کارشناس شامل پزشک, پرستار و متخصص تغذیه توسط مصاحبه با سوالات باز جمعآوری گردید. سپس با استفاده از مدل اشتراوس و کوربین تجزیه و تحلیل و طراحی الگو صورت گرفت. جهت بررسی تاثیر الگو, تحقیقی به روش کارآزمایی بالینی تصادفی در دو گروه 52 نفره از بیماران دیابتی انجام شد و تاثیر اجرای مداخلات برگرفته شده از الگو بر نحوه کنترل گلیسمیک بررسی شد. یافتهها: در این تحقیق 395 کد اولیه در 27 زیر طبقه و 9 طبقه اصلی قرار گرفت. سپس نحوه ارتباط طبقات با یکدیگر تعیین شد. در این مدل سیستم شخصی, سیستم درمانی, مراقبتی و حمایتی و سیستم اجتماعی سه سیستمی هستند که در حال تعامل با یکدیگر هستند و نتایج ممکن مانند نحوه کنترل گلیسمیک را ایجاد میکنند. با توجه به اهمیت نتایج برای کارکنان سیستم بهداشتی و درمانی و همچنین بیماران، این الگو الگوی مراقبتی و درمانی نتیجه ـ محور نام گرفت. سه ماه پس از شروع مداخلات بر گرفته شده از الگو, میانگین ( ± انحراف معیار) میزان هموگلوبین گلیکوزیله در گـروه مداخله از 2 ± 22/8 به 6/1 ± 7/6 کاهـش یافت که این میزان کاهش از گـروه شاهـد که تنها آمـوزش دریافت کـرده بودند بـیشتر بود (02/0 P < ) . نتیجهگیری: به نظر میرسد الگوی مراقبتی نتیجه ـ محور , می تواند به نحو مؤثری در کنترل قند خون در بیماران بزرگسال دیابتی نوع اول و دوم عمل کند.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-210-fa.pdf
2004-01-15
1
10
دیابت قندی
تحقیق کیفی
کارآزمایی بالینی
Designing and testing the outcome based management model in diabetics
Background: Diabetes mellitus is a common and dangerous disease. Current methods in our country are not effective in the management of diabetes mellitus. The main object of our study is to design and test an effective model in the management of diabetes mellitus.Materials and methods : Grounded theory research used for designing the heory, 30 adults patients with their families, physicians, nurses, and dietitians were interviewed. The data were analyzed according to the Straus and Corbin method. The effect of designed theory on glycemic control was assessed during a randomized clinical trial on 104 diabetics referring to the Iranian Diabetes Association in 1382. Results : In qualitative part, 395 open codes were clustered in 27 subcategories and 9 main categories. Later on, the model shaped with defining the process and relationships between the categories. Personal system cure, care, and support system as well as social system are the main 3 systems that their interaction will determine the outcomes like glycemic control which is the most important indicator of diabetics. 3 months followed by model-based interventions, the mean of HbA1c was reduced form 8.22±2 to 6.7±1.6 in the intervention group. (p<0.02) Conclusion : Outcome based management revealed to control effectively the blood glucose level.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-210-en.pdf
2004-01-15
1
10
Diabetes mellitus
outcome based management
Negin
Masoudi Alavi
1
AUTHOR
Fazlollah
Ghofranipour
2
AUTHOR
Fazlollah
Ahmadi
3
AUTHOR
Asadollah
Rajab
4
AUTHOR
Gholam Reza
Babeie
5
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
بررسی پارامترهای تشخیص افتراقی کژدم ادونتو بوتوس دوریه نر و ماده
سابقه و هدف: با توجه به اهمیت پارامترهای مرفولوژیک در علم جانورشناسی و شناخت این شاخصها در تشخیص جنسیت در یک گونه، و اهمیت مطالعه در روی گونههای بومی کشور، بررسی فوق به منظور تعیین پارامترهای تشخیصی نر و ماده کژدم ادونتوبوتوس دوریه ( Odontobuthus doriae ) انجام شد. مواد و روشها: این پژوهش به روش توصیفی انجام گرفت. 91 کژدم ادونتوبوتوس دوریه که قبلاً جنسیت آنها با مشاهده وضعیت زایمان و عدم دفع اسپرماتوفور (ماده) و عدم مشاهده بارداری و زایمان و دفع اسپرماتوفور (نر) مشخص شده بود بررسی شدند. پس از قرار دادن آنها در الکل اتیلیک 70 درصد تعداد دندانههای شانه در سطح شکمی، طول شانه، اندازه بند پنجم شکم از سطح پشتی و اندازه کژدم، با خطکش تعیین شد و تفاوتهای آن با آزمون T-test مورد قضاوت آماری قرار گرفت. یافتهها: از 91 نمونه مورد مطالعه 39 عدد نر و 51 عدد ماده تشخیص داده شد. در یک نمونه کژدم نر به علت ناهنجاری در شانهها از مطالعه حذف گردید. میانگین ( ± انحراف معیار) تعداد دندانههای شانه هر طرف در کژدمهای نر3 ± 31 و در کژدمهای ماده 2 ± 22 ( p<0.001 )، طول شانه در ماده 65/1 ± 5/6 و در نرها 2 ± 8 میلیمتر ( p<0.001 )، اندازه بند پنجم شکم از سطح پشتی در مادهها 5 ± 10 و در نرها 2 ± 8 میلیمتر( p<0.001 )، و طول کژدمهای ماده 15/2 ± 35/5 و در نرها 65/1 ± 35/5 سانتیمتر بود ( N.S ). نتیجهگیری: تعداد دندانه شانه و طول شانه بیشتر در جنس نر و اندازه بند پنجم شکم از سطح پشتی کمتر در جنس نر میتواند موجب افتراق جنسیت این کژدم شود و از اندازه کژدم نمیتوان برای افتراق نر و ماده استفاده کرد.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-207-fa.pdf
2004-01-15
11
16
کژدم، ادونتو بوتوس دوریه، نر، ماده
Differential parameters of male and female Odontobuthus doriae
Background: With respect to the importance of morphological parameters in zoology and their application to differentiate male from female specimens, the present study was conducted to identify the differential parameters of male and female Odontobuthus doriae. Materials and methods : It was a descriptive study. 91 Odontobuthus doriae that their sex was previously determined according to their fertilization parameters were selected. Having put them in alcohol, the number of ventral serration, length of shoulder, and length of scorpion were determined using a ruler and t-test was used for data analysis. Results : The study population included 39 male and 51 female Odontobuthus doriae. One male Odontobuthus doriae was omitted due to abnormality in its shoulder. The mean number of ventral serratio in each side was 31±3 in male and 22±2 in female Odontobuthus doriae, respectively (p<0.001). The mean length of shoulder was 6.5±1.65 in female and 8±2mm in male Odontobuthus doriae, respectively (p<0.001) and the mean length of male and female Odontobuthus doriae was 5.35±1.65 and 5.35±2.15, respectively (NS). Conclusion : The number of ventral serratio, and length of the shoulder can be used to differentiate male and female Odontobuthus doriae.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-207-en.pdf
2004-01-15
11
16
Scorpion
Odontobuthus doriae
sex
Rouhollah
Dehghani
dehghani_r@kaums.ac.ir
1
AUTHOR
Siavash
Tirgari
2
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
بررسی رابطه ابتلا به مالتیپل اسکلروزیس با زمان آسایش MRI بافت مغزی
سابقه و هدف: تأثیر پارامترهای مختلف بافتی ( T 1 ، T 2 و دانسیته پروتونی)در ایجاد کنتراست تصاویر متداول MRI ( Magnetic Resonance Imaging ) ، گاهی اوقات باعث نامرئی و غیرقابل تشخیص شدن بعضی از ضایعات به خصوص ضایعات کوچک در ماده سفید ظاهراً طبیعی بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس ( MS ) میگردد. با توجه به اینکه هر یک از بافتهای مختلف مغز دارای T 1 و T 2 خاص خود میباشند و در اثر ضایعات متفاوت این مقادیر تغییر میکنند، احتمالاً میتوان به وسیله ایجاد تصاویر خاص MRI با کنتراستی بر اساس هر یک از زمانهای آسایش T 1 و T 2 به تنهائی و سپس اندازهگیری زمانهای آسایش، این تغییرات (ضایعات) را تشخیص داد. لذا به منظور تعیین رابطه ابتلا به مالتیپل اسکلروزیس با زمان آسایش MR بافت مغزی این تحقیق انجام گرفت. مواد و روشها: تحقیق با طراحی موردی - شاهدی روی 15 بیمار مبتلا به MS و 15 نفر گروه شاهد آنها انجام گرفت. تصویربرداری با MRI مرکز تصویربرداری امام خمینی (مدل Picker با قدرت 5/1 تسلا) انجام گرفت. با بهینهسازی زمانهای بین پالسی جهت رسیدن به حداقل خطا از دو توالی اسپین اکو برای ایجاد تصویر Map T 2 و یک جفت توالی اینورژن ریکاوری/ اسپین اکو برای ایجاد تصویر Map T 1 استفاده گردید. سپس با اندازهگیری مقادیر T 1 و T 2 بافتهای مختلف مغز از روی این تصاویر، زمانهای آسایش این بافتها در دو گروه مقایسه شد. یافتهها: نه تنها زمانهای آسایـش T 1 و T 2 در پلاکهای کـل مـغز به طـور قابل ملاحظهای افـزایش مییابد ( P<0.0077 )، بلکه این مقادیر به خصوص T 2 در بافتهای سفید ظاهراً طبیعی به طور معنیداری افزایش نشان میدهد ( T 1 بین 99/2 و 23/10 درصد با P<0.01 و T 2 بین 06/5 و 21/16 درصد با P<0.037 ) در عوض در بافتهای خاکسـتری ظاهراً طـبیعی، زمان آسایش T 2 کاهـش مـعنیداری مـییابد (بین 07/2 و 07/5 درصد با ( P<0.038 ). نتیجهگیری: میتوان از میزان افزایش T 1 و T 2 بافت سفید ظاهراً طبیعی و کاهش T 2 بافت خاکستری ظاهراً طبیعی به عنوان الگوی تشخیصی برای بیماران MS استفاده نمود.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-205-fa.pdf
2004-01-15
17
26
مالتیپل اسکروزیس، زمان آسایش MR
Association between the multiple sclerosis and relaxation time of MR in brain tissue
Background: Contrast of conventional MRI images is influenced by different parameters such as T1, T2, and proton density that may lead to invisibility and undetectibility of some small lesions in the normal appearing white matter (NAWM) in patients with multiple sclerosis (MS). Each brain tissue has specific values for T1 and T2 that usually changes in different pathologic lesions, thus, these differences may help clinician to differentiate different pathologies by measurement of these relaxation times. The present study was conducted to determine the association between the multiple sclerosis and relaxation time of MR in brain tissue. Materials and methods : For this case-control study, 15 patients with MS and 15 normal subjects were selected. MRI was performed in Imam hospital on 1.5 Tesla Picker MRI system. First, T1 and T2 maps were computed from two images using spin echo (SE) and inversion recovery (IR) pulse sequences with optimization of interpulse time intervals TE, and TR to minimize errors. Then, T1 and T2 values of brain tissues were measured. Results : Results have revealed that not only T1 and T2 values in MS plaques increase significantly (P<0.0077), but also these values in NAWM increase accordingly T1 of NAWM changes between 2.99% and 10.23% (p<0.01) and T2 changes between 5.06% and 16.21% (p<0.037), whereas T2 in normal appearing gray matter (NAGM) decrease to a value between 2.07% and 5.07%, p<0.038). Conclusion : Increasing of T1 and T2 in NAWM and decreasing of T2 value in NAGM can be considered as a fdiagnostic parameter of MS diseases.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-205-en.pdf
2004-01-15
17
26
Multiple sclerosis
relaxation time of MR
Sayed Saeid
Anvari
1
AUTHOR
Mohamamd Ali
Oghabian
2
AUTHOR
Nader
Riahi Alam
3
AUTHOR
Hossein
Ghanaati
4
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
بررسی تأثیر استامینوفن در میزان عوارض واکسن ثلاث
سابقه و هدف: با توجه به نگرانی والدین از بروز عوارض واکسن ثلاث و گزارشات مختلف قبلی از تأثیر استامینوفن در کاهش عوارض واکسن ثلاث و به منظور تعیین تأثیر استفاده از استامینوفن در میزان عوارض ناشی از واکسن ثلاث این تحقیق بر روی کودکان مراجعهکننده به مراکز بهداشتی ـ درمانی شهرستان کاشان طی سال 1378 صورت گرفت. مواد و روشها: این تحـقیق نوعی مـطالعه تجربی از نـوع کارآزمایی بالینی است که بـر روی 324 کودک 5/1 ماه تا 6 ساله دریافتکننده واکسن ثلاث ساخت مؤسسه رازی طی سال 1378 صورت گرفت. این کودکان به طور تصادفی به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. در گروه مورد استامینوفن به میزان mg/kg/dose 15 در زمان دریافت واکسن و سپس هر 6 ساعت به مدت 48 ساعت استفاده گردید. پس از 48 ساعت عوارض حاصله در هر دو گروه در پرسشنامههایی توسط متخصص کودکان ثبت گردید. سپس دادهها استخراج و با تست آماری Chi-square مورد قضاوت قرار گرفت و تأثیر عدم دریافت استامینوفن با بروز هر کدام از عوارض در نمونهها تعیین و تعمیمپذیری آن در جامعه با احتمال 95 درصد برآورد گردید. یافتهها: دو گروه مورد مطالعه از لحاظ سن و جنس مشابه بودند. از 324 کودک مورد بررسی، 281 نفر (7/86 درصد) دچار یک یا چند عارضه شدند و 43 نفـر (3/13 درصد) هیچ عارضهای پیدا نکـردند. در گـروه شاهد 9/88 درصد و در گروه مورد 6/84 درصد عارضه پیدا کردند که به لحاظ عوارض کلی مشابه بودند ( N.S ). شایعترین عارضه عمومی تب با فراوانی 1/66 درصد در گروه شاهد و 9/46 درصد در گروه مورد (0007/0 P< ) و شایعترین عارضه موضعی درد محل تزریق به میزان 58 درصد در گروه شاهد و 2/35 درصد در گروه مورد بود (0001/0 < P ). عدم دریافت استامینوفن باعث افزایش کجخلقی بین 3 - 2/1 را برابر (05/0 P< ) و افزایش درد بین 7/2-1 برابر شد (05/0 P< ). نتیجهگیری: استامینوفن بعضی از عوارض واکسن را کاهش میدهد و تجویز آن به هنگام دریافت واکسن توصیه میشود. با این حال به دلیل عدم کاهش جدی بعضی از عوارض راه های دیگر پیشگیری را نیز توصیه میکنیم.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-215-fa.pdf
2004-01-15
27
32
واکسن ثلاث، عوارض، استامینوفن
Role of acetaminophen on the complications of DTP vaccine
Background: Parents worry about the complications of DTP vaccine. However, there are some reports demonstrating the positive effect of acetaminophen on DTP vaccine complications. The present study was conducted on children referring to Kashan health care centers to determine the role of acetaminophen on the complications of DTP vaccine. Materials and methods : For this clinical trial, 324 children aged 1.5month-6 years who had received DTP vaccine produced by Razi institute in 1378 were selected. They were assigned randomly in two groups of case and control. The case group have received acetaminophen at the dosage of 15mg/kg/dose at the time of vaccine injection and then each 6 hours for 48 hours. Then, complications were recorded after 48 hours and analyzed by chi square. Results : Groups were matched according to the sex and age. Of 324 children, 281 (86.7%) developed complications. This was 88.9% for the control and 84.6% for the case group, respectively (NS). Fever was the most common complication (66.1% for the control vs. 46.9% for the case group, p<0.0007). On the other hand, pain at the site of injection was the most common local complication occurred in 58% of controls and 35.21% of cases (p<0.0001). Conclusion : Acetaminophen may reduce some complications of DTP vaccine, thus, it is recommended following the vaccine injection.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-215-en.pdf
2004-01-15
27
32
DTP vaccine
Acetaminophen
Complication
Ahmad
Talebian
talebian_a@kaums.ac.ir
1
AUTHOR
Abbas
Taghavi Ardakani
2
AUTHOR
Sayed Gholam Abbas
Moosavi
3
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
مقایسه روش تیتراسیون Hanus با FT. NIR در تعیین میزان اندیس ید روغن و چربیها
سابقه و هدف: اندازهگیری اندیس ید ( IV ) در کنار عواملی چون اندیس اسیدی، اندیس پراکسید، اندیس صابونی، درصد اسیدهای چرب تارنس، اندیس رفراکسیون و سایر موارد در کنترل روغنها و چربیهای خوراکی از اهمیت ویژهای برخوردار است. IV به عنوان معیاری برای درجه غیراشباعی اسیدهای چرب برای انواع این اسیدها متفاوت است و بنابراین در بسیاری از موارد با اندازهگیری سریع این اندیس میتوان تا حدودی به نوع روغن پیبرد. Iodine Value ( IV ) غالباً به روش تیتراسیون wijs یا هانوس تعیین مقدار میگردد ولی اخیراً استفاده از Fourier Transform Near Infra Red ( FT-NIR ) برای تعیین آن در دنیا مطرح گردیده است. بسیاری از منابع موجود وابسته بودن مقدار IV به روش مورد استفاده را تأکید کردهاند، لذا به منظور مقایسه میزان IV به دو روش تیتراسیون هانوس و FT-NIR این تحقیق انجام گرفت. مواد و روشها: 20 نمونه روغن مورد بررسی در این پروژه همگی از کارخانجات داخلی کشور تهیه و مورد آزمایش قرار گـرفتند. از 7 نمونه جامد مقدار 500 میلیگرم از هر یک و از روغنهای مایع هر کدام 250 مـیلیگـرم دقیقاً تـوزین شد و در 10 میلیلیتر کلروفرم حل شد. پس از افزودن 25 میلیلیتر از محلول یدی هانوس به مدت 30 دقیقه در تاریکی قرار گرفتند. آنگاه 10 میلیلیتر محلول یدور پتاسیم بدان افزوده شد و پس از تکان دادن شدید و افزودن 100 میلیلیتر آب مقطر با محلول 1/0 نرمال سدیم تیوسولفات تیتر گردید. در این مرحله 2 قطره معرف نشاسته بدان افزوده شد و تیتراسیون تا از بین رفتن کامل رنگ آبی و رسیدن به نقطه پایانی ادامه یافت. سپس IV از معادله هانوس در سه تکرار برای هر نمونه روغن و چربی محاسبه گردید. با استفاده از FT-NIR نمونههای مایع مستقیماً و نمونههای جامد پس از ذوب کردن در ویالهای مربوطه ریخته شد و IV با نرمافزار کامپیوتری در 4 تکرار برای هر نمونه روغن و چربی تعیین گردید. یافتهها: مقادیر به دست آمده از اندیسهای یدی نشان میدهد که اختلاف دو روش بین 5/0 تا 5/4 درصد متغیر است و اختلاف آنها به لحاظ آماری معنیدار نیست. 65 درصد دادهها کمتر از 3 درصد و 35 درصد آنها بین 3 تا 5/4 درصد اختلاف داشتتد 90 درصد نمونهها با روش FT-NIR اندیس یدی بالاتری نسبت به روش هانوس نشان دادهاند. زمان لازم برای تعیین IV در روش هانوس 45 تا 60 و توسط FT-NIR حدود 2 تا 3 دقیقه بود. نتیجهگیری: تعیین IV به روش FT-NIR به دلیل اینکه وقت و هزینه کمتری میگیرد و نیازی به لوازم، مواد شیمیایی و شرایط خاص آزمایشگاهی ندارد و سلامت آزمایشگر را تهدید نمیکند به روش تیتراسیون هانوس ارجحیت دارد و توصیه میشود در هر آزمایشگاهی که امکان استفاده از FT-NIR وجود داشته باشد و در تعیین IV جایگزین روش هانوس گردد.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-219-fa.pdf
2004-01-15
33
41
اندیس ید، روش هانوس، FT-NIR، روغنها و چربیهای خوراکی
Comparison of determination of Iodine value in edible oils by Hanus titration and FTNIR
Background: Determination of Iodine value (IV) along with factors like acid value, peroxide value, saponification value, solid fat index, refraction value, and trans fatty acid content is an important factor in controlling edible oils and fats. In unsaturated fatty acids, IV is a measure of the degree of unsaturation. The range of figures for IV of the various groups of oils and fats are therefore different. The Iv is usually determined by wijs or Hanus titration method, but recently for quick determination FT-NIR has been introduced. In this study, we compare the IV figures of Hanus and FT-NIR methods. Materials and methods: For this project, 20 samples (7 solid and 13 liquid) were obtained from domestic oil factories. 100-200mg of liquid oil (250mg of solid sample) were dissolved in 10ml of chloroform and 25ml of Hanus solution was added and kept in dark place for 30 minutes. 10ml of KI solution and 100ml of distilled water were then added and titrated with sodium thio sulfate (0.1N). After the color of solution turned yellow, 2-3 drops of starch solution was added and titration was continued until the blue color disappeared. IV was then calculated using Hanus equation. For FT-NIR all liquid samples were put into sample holding directly and solid samples first melted and then poured into sample holding and IV was determined using special software. Results: IV figures showed 0.5 to 4.5% (65% < 3% and only 35% showed 3 to 4.5%) difference between the two methods (NS). 90% of samples showed higher IV with FT-NIR as compared to Hanus method. Determining IV by Hanus required 45-60 minutes, whereas for FT-NIR it will take 2-3 minutes. Conclusion: Results have revealed the feasibility of using FT-NIR to measure IV in oils and fats. There are major advantages of using FT-NIR as follows: provide faster analysis method, no sample preparation is required, eliminating the usage of solvents, reagents and glassware in control laboratories and finally very low level of operator error may occur.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-219-en.pdf
2004-01-15
33
41
Iodine value
Hanus method
FT-NIR
edible oils and fats
Hojjat
Sadeghi Aliabadi
1
AUTHOR
Farahnaz
Ghafari
2
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
بررسی تأثیر کدیین خوراکی در پیشگیری از میزان سرفه بعد از جراحی کاتاراکت
سابقه و هدف: با توجه به میزان بروز سرفه بعد از اعمال جراحی از جمله جراحی کاتاراکت و عوارض شناخته شده آن و براساس این تئوری که مصرف کدیین میتواند در کاهش میزان سرفه مؤثر باشد و به منظور تعیین تأثیر استفاده از کدیین در پیشگیری از میزان بروز سرفه، این تحقیق روی بیماران تحت عمل جراحی کاتاراکت بیمارستان فارابی اصفهان در سال 1379 انجام شد. مواد و روشها: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی دوسویه کـور بوده که بر روی 150 بیـمار در دو گـروه 75 نفری انجام شد و نحوه القا و نگهداری بیهوشی در دو گروه یکسان بود. در گروه مورد یک ساعت قبل از عمل 30 میلیگرم کدیین فسفات و در گروه شاهد همین مقدار پلاسبو داده شد. بیماران همگی دارای کاتاراکت ناشی از افـزایش سن و عـمل جراحی همـگی از نوع اکستـرا بود. تعداد ضـربان قلـب و فشار خون سیستول و دیاستول بلافاصله 3 دقیقه بعد از لولهگذاری تراشه و بلافاصله 3 دقیقه بعد از خارج کردن لوله تراشه اندازهگیری و ثبت شد و تعداد سرفه بیماران بلافاصله بعد از اکستوبیشن و 3 دقیقه و 10 دقیقه بعد شمارش و ثبت شد و با آماره T-test مورد قضاوت آماری قرار گرفت. یافتهها: در هر گروه 75 نفر مورد بررسی قرار گرفتند. سن بیماران در دو گروه مشابه بود. در گـروه دارونـما 23 نفر (7/30 درصـد) و در گروه کدیین 19 نفر (3/25 درصد) دچار عارضه سرفه شدند ( N.S ) . میانگین ( ± انحراف معیار) تعداد سرفه در گروه دارونما 56/4 ± 65/5 و در گروه کدیین برابر 65/8 ± 05/9 بود ( N.S ). میزان فشار خون دیاستول و سیستول قبل از لولهگذاری تراشه و 3 دقیقه بعد از لولهگذاری و 3 دقیقه بعد از خارج کردن لوله تراشه مشابه بود و اختلاف آنها به لحاظ آماری معنیدار نبود. نتیجهگیری: استفاده از کدیین خوراکی قادر به پیشگیری از بروز و تعداد سرفه بعد از عمل جراحی کاتاراکت نیست. با توجه به بروز این عارضه و تبعات آن انجام سایر تسهیلات برای پیشگیری از آن را توصیه مینماید.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-206-fa.pdf
2004-01-15
42
47
کدیین، سرفه، جراحی آب مراورید
Role of oral codeine to prevent coughing following the cataract surgery
Background: Coughing is quite common after surgery. However, it is believed that codeine may reduce coughing, thus, the present study was conducted to determine the effects of codeine on coughing. Materials and methods: It was a double blind clinical trial performed on 150 subjects in the form of two groups. Induction and maintenance of anesthesia was similar in both groups. The case group had received 30mg of codeine phosphate one hour before the surgery, but the control group received placebo. Heart rate, and systolic and diastolic blood pressure were determined 3 minutes following the intubations and 3 minutes after the extubation. Meanwhile, number of coughs was determined right after extubation, 3 and 10 minutes later. Results: Groups were similar according to the age. Of placebo group, 23 (30.7%) and of the case group 19 (25.3%) had experienced severe cough (NS). The mean number of cough in the case and placebo group was 9.05±8.65 and 5.65±4.56, respectively (NS). There was no significant difference in systolic and diastolic blood pressures measured before intubation, 3 minutes after intubation and 3 minutes after extubation. Conclusion : Oral codeine failed to prevent coughing after cataract surgery. Thus, other techniques are strongly recommended
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-206-en.pdf
2004-01-15
42
47
Codeine
Cough
Cataract
Sirus
Atarod
1
AUTHOR
Hasan Ali
Soltani
2
AUTHOR
Kamran
Montazeri
3
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
بررسی تأثیر عمل جراحی پیوند عروق کرونر بر کسر جهشی و نتایج تست ورزشی مبتلایان به تنگی عروق کرونر
سابقه وهدف: بیماری عروق کرونر یکی از شایعترین علل مرگ و میر و ناتوانی است. درمان طبی اساس درمان این بیماری است؛ اما یکی از روشهای درمانی قابل اعتماد، عمل جراحی پیوند عروق کرونر است که استفاده از آن رو به افزایش است. این مطالعه جهت تعیین تأثیر این عمل در نتایج تست ورزش و اکوکاردیوگرافی بیماران مبتلا به تنگی عروق کرونر طراحی و اجرا شد. مواد و روشها: تحقیق با طراحی کارآزمایی بالینی از نوع مقایسه قبل و بعد بر روی 40 بیماری که کاندید عمل جراحی پیوند عروق کرونر بودند انجام شد. بیمارانی که موارد منع تست ورزش را نداشتند؛ تحت اکوکاردیوگرافی و تست ورزش قرار گرفتند و کسر جهشی بطن چپ، مدت زمان تست ورزش، درصد بیماران با تست ورزش مثبت، تنگی نفس و آنژین صدری در آنها تعیین و جهت انجام عمل پیوند عروق کرونر ارجاع شدند. 6-3 ماه بعد از عمل شاخصهای فوق مجدداً بررسی شدند و با آزمونهای MC NEMAR' S و T-test Paired مورد قضاوت آماری قرار گرفتند. یافتهها: میانگین سنی بیماران 2/59 سال و 70 درصد بیماران مرد بودند. میانگین کسر جهشی بطن چپ در هر دو زمان قبل و بعد از عمل 50 درصد بود که اختلاف معنیداری مشاهده نشد. مدت زمان تست ورزش قبل از عمل 7/1 ± 79/6 دقیقه و بعد از عمل 7/1 ± 30/8 دقیقه بود که این اختلاف معنیدار بود (001/0 P< ) میزان شیوع تنگی نفس، آنژین صدری و تست ورزش مثبت قبل از عمل به ترتیب 5/62، 5/82 و 5/92 درصد و بعد از عمل به ترتیب 5/17، 5/17 و 5/37 درصد بود که هر سه شاخـص اخیر بعد از عـمل کاهش معنیداری داشتند (01/0 P< ). نتیجهگیری: عمل جراحی پیوند عروق کرونر در بهبود تنگی نفس، آنژین صدری و ظرفیت فعالیت فیزیکی بیماران تأثیر مثبت دارد ولی در بهبود کسر جهشی بطن چپ تأثیری ندارد. تحقیقات بیشتری برای بررسی تأثیر عمل روی کسر جهشی و تأثیر عمل در میان مدت و درازمدت توصیه میشود.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-208-fa.pdf
2004-01-15
48
51
جراحی پیوند عروق کرونر، تست ورزش، اکوکاردیوگرافی
Effect of coronary artery bypass graft on exercise test and ejection fraction in patients with coronary artery disease
Background: Coronary artery disease is one the most common and fatal disease worldwide. The primary management of CAD is medical however, coronary artery bypass graft (CABG) is a reliable method of treatment. The present study was vonducted with the aim of determining the effect of coronary artery bypass graft on exercise test and ejection fraction in patients with coronary artery disease. Materials and methods: This clinical trial was performed on 40 patients candidated for CABG. All patients had undertaken exercise test and echocardiography before and 3-6 months after the surgery. McNemar and paired t-test were used for data analysis. Results: The study population included 28 males and 12 females with the mean age of 59.2 years. The mean ejection fraction of the left ventricle (LVEF) was about 50% before and after the surgery that did not show any significant difference. Mean time of exercise test was 6.79±1.7 and 8.3±1.7 minutes before and after the surgery, respectively (p<0.0001). The prevalence of dyspnea, angina pectoris and positive ET were 62.5, 82.5, and 92.5% before and 17.5, 17.5, and 37.5% after the surgery that revealed a significant difference (P<0.01). Conclusion: CABG shows positive changes on dyspnea, pectoris angina, and ET tolerance improvement, however, could not change ejection fraction. Further studies are strongly suggested.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-208-en.pdf
2004-01-15
48
51
Coronary artery bypass graft
Exercise test
Echocardiography
Ali
Esmaili Nadimi
1
AUTHOR
Hossein
Nough
2
AUTHOR
Jafar
Ahmadi kohanali
3
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
بررسی یافتههای کلینیکی ـ پاراکلینیکی و پاتولوژیک مبتلایان به سندرم روده تحریکپذیر (IBS)
سابقه و هدف: نظر به مراجعه متعدد بیماران مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر و عوارض تشخیص و درمان ناصحیح آن و با احتمال این که مشاهدات عینی و یافتههای پاتولوژی و بعضی خصوصیات فردی علائم و تشخیص بیماری مغایر با مطالب کتب مرجع است. به منظور تعیین یافتههای کلینیکی و پاراکلینیکی از جمله پاتولوژی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر این مطالعه صورت گرفت. مواد و روشها: تحقیق به روش توصیفی روی 80 بیمار با تشخیص قطعی IBS که براساس معیارهای استاندارد بینالمللی ROME انجام گرفته بود، انجام شد. سایر بیماریها با انجام آزمایشات متعدد رد شد. سپس کولونوسکوپی و باریم انما به روش دبلکنتراست انجام پذیرفت و بیوپسیهای متعدد از کولون جهت بررسی آسیبشناسی ارسال گردید. یافتهها: 5/52 درصد بیماران مرد و 5/47 درصد زن بودند. میانگین ( ± انحراف معیار) سن بیماران 7 ± 5/26 سال و 5/97 درصد کمتر از چهل سال سن داشتند. مهمترین شکایات آنها نفخ شکم، دلدرد و اسهال بود و همگی معیارهای ROME را داشتند. تغییرات پاتولوژیک در 3 مورد (5/3 درصد) نرمال و 77 مورد (3/96 درصد) غیرنرمال بود. نتیجهگیری: این که بیماران کشور ما در 3/96 درصد دارای تغییرات پاتولوژیک باشند یافته مهم و با ارزشی است که بر خلاف کتب کلاسیک میباشد. لذا بررسی در مورد اتیولوژی تشخیص و درمان آن میتواند گامهای مهم و با ارزشی باشد که انجام این مهم را به همکاران گرامی توصیه مینماید.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-211-fa.pdf
2004-01-15
52
57
سندرم روده تحریکپذیر، IBS
Clinical, paraclinical and pathologic findings of irritable bowel syndrome
Background: Irritable bowel syndrome(IBS) is a common GI complaint. Since there exist some controversies with reference books regarding the clinical and pathological findings, the present study was conducted to determine the clinical, paraclinical and pathologic findings of irritable bowel syndrome in a group of patients. Materials and methods : For this descriptive study, 80 patients who had been diagnosed as IBS according to the ROME criteria were selected. Other diseases were excluded by complementary studies. Colonoscopy and barium enema was performed and multiple biopsies were obtained. Results : The study population included 42 males and 38 females with the mean age of 26.5±7 years. The most common chief complaints were flatulence, abdominal pain, and diarrhea. Pathologic findings were revealed in 77 cases (96.3%). Conclusion : High prevalence of pathologic changes is a unique finding in our patients. Further studies regarding the diagnostic modalities and proper treatment are suggested.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-211-en.pdf
2004-01-15
52
57
Irritable bowel syndrome
Sayed Mohamma
Matini
matini_m@kaums.ac.ir
1
AUTHOR
Tahere
Khamechian
2
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
بررسی شیوع سپتی سمی و عفونت ادراری در نوزادان زرد سالم بستری در بیمارستان کودکان مفید
سابقه و هدف: با توجه به اینکه یکی از علائم سپتی سمی زردی است و زردی میتواند اولین یا تنها علامت عفونت ادراری باشد، بنابراین همیشه این سؤال مطرح است که آیا نوزاد زردی که به جز زردی علامت دیگری ندارد دچار عفونت میباشد یا خیر؟ به منظور اطمینان از عدم وجود عفونت در نوزادان زرد سالم در بعضی از بیمارستانها کشت خون و ادرار انجام میشود این تحقیق به منظور تعیین میزان شیوع سپتی سمی و عفونت ادراری در نوزادان زرد سالم بستری در بیمارستان کودکان مفید طی سالهای 79-1376 انجام گرفت. مواد و روشها: این پژوهش با روش توصیفی بر روی 750 نوزاد زرد سالم بستری صورت پذیرفت نمونه ادرار با سرنگ 2 سیسی به روش سوپراپوبیک و نمونه خون به میزان یک سیسی گرفته شد و جهت کشت در محیط استاندارد به آزمایشگاه ارسال گردید. رشد یک کلنی میکروبی به عنوان کشت ادرار مثبت تلقی گردید. یافتهها: تعداد 750 نوزاد زرد سالم با وزن 408 ± 3228 گـرم و سـن 87/3 ± 95/4 روز و مـیزان بیلیروبـین 6/3 ± 7/20 میلیگرم در دسیلیتر مورد مطالعه قرار گرفتند. هیچکدام کشت خون مثبت نداشتند. در 4 نفر (53/0 درصد) کشت ادرار مثبت وجود داشت. پس از درمان متداول، نوزادان با بهبودی کامل از بیمارستان ترخیص شدند. نتیجهگیری: انجام کشت خون و ادرار باعث اتلاف هزینه و وقت شده و کار تهاجمی غیرضروری میباشد و حذف آن در بررسی نوزادان زرد سالم توصیه میشود.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-216-fa.pdf
2004-01-15
58
63
نوزاد، زردی، کشت خون، کشت ادرار، سپتی سمی، عفونت ادراری
Incidence of septicemia and urinary tract infection in newborns with jaundice hospitalized in Mofid hospital
Background: Jaundice is of the most important signs of septicemia, meanwhile, it could be one the presenting signs of neonatal urinary tract infection (UTI). Physicians may request blood and urine culture for jaundiced but otherwise healthy neonates, thus the present study was conducted to determine the incidence of septicemia and UTI in newborns with jaundice hospitalized in Mofid hospital. Materials and methods : For this descriptive study, 750 jaundiced but otherwise healthy neonates were selected. Urine (by suprapubic approach) and blood samples were obtained for culture. Results : The mean weight, age, and billirubin level of the subjects were 3228±408gr, 4.95±3.87 days, and 20.7±3.6mg/dl, respectively. We have founf no positive blood culture, but 4 positive urine culture. They were discharged following a successful treatment. Conclusion : Blood and urine cultures are not necessary for jaundiced neonates and may lose our time and energy.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-216-en.pdf
2004-01-15
58
63
Neonate
Jaundice
Blood culture
Urine culture
UTI
Fateme
Hajebrahim Tehrani
1
AUTHOR
Naser
Valaie
2
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
بررسی وفور نماتودها در روده بزرگ نشخوارکنندگان ذبح شده در کشتارگاه کاشان 1381
سابقه و هدف: با توجه به اهمیت بهداشتی و زیان های اقتصادی ناشی از نماتودهای دستگاه گوارش در انسان و علفخواران و شیوع متفاوت آنها و عدم آگاهی از وضعیت آلودگی دردام های مختلف این مطالعه به منظور تعیین وفور نماتودهای روده بزرگ نشخوارکنندگان ذبح شده در کشتارگاه کاشان در سال 1381 صورت پذیرفت. مواد و روش ها: تحقیق به روش توصیفی انجام گرفت، تعداد 195 نشخوارکننده شامل 80 رأس گوسفند، 78 رأس بز و 37 راس گاو که از نقاط مختلف ایران در کشتارگاه کاشان ذبح می شدند، صورت پذیرفت یافته ها: از مجموع دام های مورد مطالعه 35 راس نر و 167 راس ماده بودند که روده بزرگ آنان جهت آلودگی انگلی جدا و در ظرف فرمالین 10درصد قرار داده و به آزمایشگاه انگل شناسی دانشکده پزشکی منتقل می گردید. روده و محتویات آنها از نظر میکروسکوپی و ماکروسکوپی بررسی شد. پس از ثبت اطلاعات، نتایج حاصله طبقه بندی و مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. از 195 دام مورد آزمایش 35 راس نر و 167 راس ماده بود. آلودگی به نماتودهای شابرتیایده 54 درصد، تریکوریده 5/38 درصد، اکسیوریده 5/7 درصد و در کلیه نمونهها در جنس ماده و در فصل تابستان بیشترین موارد آلودگی مشاهده شد. در این بررسی آلودگی در گوسفندان و بزها به تریکوریس دیسکالر 25 و 18 درصد و به شابرتیااووینا 8/58 و 8/62 درصد، در گاوه 8/1 درصد به تریکوریس اوویس و 8/10 درصد به ازوفاگوستومم و نولوزوم بود. آلودگی به اسکریابینی اوویس از خانواده اکسیوریده در گوسفندان 25 درصد، بزها 32 درصد و در گاوها 2/8 درصد تعیین گردید. نتیجه گیری و توصیه ها: با توجه به شیوع بالای آلودگی در دام های مورد مطالعه و عوارض شناخته شده آن پیشنهاد میشود بررسی تأثیر درمان و عدم درمان در این حیوانات بر سلامت دامها انجام گیرد.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-214-fa.pdf
2004-01-15
64
70
تریکوریده، اکسیوریده، شابرتی ایده ، روده بزرگ نشخوارکنندگان
Frequency of protozoal and bacterial microorganisms in patients referring due to gastroenteritis in Kashan, 1380-81
Background: With respect to the importance of microbial organisms as the cause of gastroenteritis, prompt diagnosis, proper treatment and follow up is of utmost importance. The present study was conducted on patients referring to Kashan Central Lab with the diagnosis of gastroenteritis to determine the frequency of protozoal and bacterial microorganisms. Materials and methods : For this descriptive study, 500 consecutive cases of gastroenteritis were enrolled. Initial data were gathered and 3 separate stool samples (with 3-day interval) were obtained and examined by direct observation and ether-formalin method to detect possible microorganisms. Meanwhile, specific media and cultures were used. Results : Of 500 cases, 50 were excluded due to weak cooperation. Of the remaining, the infection rate of protozoal, bacterial and other microorganisms were 50.9%, 13.5%, and 35.6%, respectively. Among protozoa, giardia was the most common (21.8%), however among bacteria, shigella was more frequently cultured (6.4%). Most of the infection did occur in summer among 7-11 year-old subjects. Conclusion : Infection with shigella, giardia and salmonella is quite common. Necessary health care activities are strongly recommended.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-214-en.pdf
2004-01-15
64
70
Bacteria
Protozoa
Gastroenteritis
Safar Ali
Talari
1
AUTHOR
Mohsen
Arbabi
2
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
تعیین مقدار سرب و کادمیم بادام زمینی عرضه شده در مغازه های شهر اهواز
سابقه و هدف: با توجه به منشاء طبیعی و صنعتی و محیطی سرب و کادمیم و عوارض شناخته شده آلودگی این دو فلز و عدم اطلاع از میزان آن و به منظور تعیین مقادیر سرب و کادمیم بادام زمینی این تحقیق روی نمونههای عرضه شده در مغازههای شهر اهواز انجام گرفت. مواد و روشها: تحقیق به روش توصیفی روی 27 نمونه از بادام زمینی عرضه شده در شهر اهواز که به طور تصادفی انتخاب شدند انجام گرفت. میزان سرب و کادمیم نمونهها به وسیله دستگاه اسپکترومتر جذب اتمی اندازهگیری شد و مقادیر آن بر حسب میکروگرم در کیلوگرم ارائه گردید. یافتهها: میانگین میزان کادمیم 83 میکروگرم در کیلوگرم و از حداقل 15 تا حداکثر 160 بود و 6/92 درصد نمونهها آلودگی بیشتر از 40 میکروگرم داشتند. میانگین میزان سرب نمونهها 384 و از حداقل 12 تا حداکثر 1043 میکروگرم در کیلوگرم بود و 5/81 درصد نمونهها بیشتر از 200 میکروگرم در کیلوگرم آلودگی داشتند. نتیجهگیری: میزان آلودگی سرب و کادمیم بادام زمینی مورد بررسی زیاد میباشد. لذا بررسی مقادیر طبیعی و علل افزایش آلودگی بادام زمینی را توصیه مینماید.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-218-fa.pdf
2004-01-15
71
77
کادمیم، سرب، بادام زمینی
Level of lead and cadmium in peanut
Background: With respect to the natural, industrial, and environmental origin of lead and cadmium, and also with respect to the known side effects of these two elements, during the present study we have attempted to determine the level of lead and cadmium in peanut. Materials and methods : 27 samples of peanut were randomly selected from different shops in Ahwaz. Level of lead and cadmium was determined by atomic absorption technique. Results : The mean level of cadmium was 83μg/kg, ranged 15-160, where 92.6% had levels of >40μg/kg. The mean level of lead was 384μg/kg, ranged 12-1043, where 81.5% had levels of >200μg/kg. Conclusion : The level of lead and cadmium was quite high in our studied samples. Determining the etiologic factors in this regard will be helpful.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-218-en.pdf
2004-01-15
71
77
Cadmium
Lead
Peanut
Nader
Rahbar
1
AUTHOR
Zahra
Nazari
2
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
بررسی دانش و نگرش و عملکرد اعضاء هیئت علمی از رسانههای آموزشی در دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی ـ درمانی کاشان
سابقه و هدف: با توجه به اهمیت رسانههای آموزشی و عدم اطلاع از نحوه به کارگیری آنها توسط اساتید در دانشگاه متبوع و به منظور تعیین دانش، نگرش و عملکرد اعضاء و هیئت علمی از رسانههای آموزشی این تحقیق انجام گرفت. مواد و روشها: این تحقیق توصیفی بر روی کلیه اعضاء هیئت علمی دانشگاه انجام گرفت و در آن آگاهی بر اساس میزان دانش نمونهها درباره رسانههای آموزش و نگرش اعضاء هیئت علمی بر اساس طیف لیکرت بررسی شد. همچنین عملکرد آنان با مشاهده مستقیم از به کارگیری رسانههای آموزشی تعیین شد. با توجه به امتیاز کسب شده افراد بررسی شده در سه طیف خوب، متوسط و ضعیف طبقهبندی شدند. یافتهها: تحقیق روی 97 نفر شامل 38 نفر (2/39 درصد) اعضاء هیئت علمی بالینی و 59 نفر (8/60 درصد) هیئت علمی علوم پایه پزشکی انجام شد. تعداد نمونهها در دانشکده پزشکی 8/58 درصد، دانشکده پرستاری و مامایی 7/22 درصد و دانشکده بهداشت و پیراپزشکی 6/18 درصد بود. مـیزان آگاهی از رسانههای آمـوزشی 12 درصد خوب، 54 درصد متوسط و 34 درصد ضعیف نشان داده شد. میزان نگرش اعضاء هیئت علمی نسبت به رسانههای آموزشی 3/11 درصد خوب، 5/48 درصد متوسط و 2/40 درصد ضعیف بود و میزان عملکرد اعضاء هیئت علمی در مورد رسانههای آموزشی 3/25 درصد خوب، 4/30 درصد متوسط و 3/44 درصد ضعیف نشان داده شد. نتیجهگیری: به نظر میرسد که آگاهی، نگرش و عملکرد اعضاء هیئت علمی از رسانههای آموزشی در حد نازل باشد و با توجه به تأثیرگذاری دورههای آموزش بر کیفیت آگاهی، نگرش و عملکرد آنها برگزاری این دورهها را برای اساتید دانشگاه توصیه مینماید.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-212-fa.pdf
2004-01-15
78
83
آگاهی، نگرش و عملکرد (K.A.P)، رسانههای آموزشی
Surveying the knowledge, attitude and practice of Kashan faculty member towards educational media
Background: Educational media have utmost importance however, their proper application is not clarified for faculty members. The present study was performed to determine the role of educational media on knowledge, attitude and practice of Kashan faculty members. Materials and methods : All Kashan faculty members have enrolled. Their knowledge was assessed based on subjects' knowledge towards educational media, while their attitude was evaluated by Likert test. Meanwhile, their practice was evaluated by direct observation of their usage of media. Finally, subjects were assigned in 3 groups of poor, moderate, and good. Results : The study population included 38 clinicians and 59 basic scientists. Good knowledge, attitude, and practice was reported in 12, 11.3, and 25.3% of faculty members, respectively. However, 34, 40.2, and 44.3% revealed to have poor knowledge, attitude and practice, respectively. Conclusion : Results have revealed that Kashan faculty members have poor knowledge, attitude and practice of educational media. Thus, they are strongly candidated for educational programs
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-212-en.pdf
2004-01-15
78
83
Knowledge
Attitude
Practice
Faculty member
Sayed Asghar
Rasoulinejad
1
AUTHOR
Hamid
Behnia
2
AUTHOR
Abdolhossein
Davoodabadi
3
AUTHOR
Sayed Vahid
Rasoulinejad
4
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
بررسی غـلظت گـرد و غـبار و سیـلیس آزاد مـوجـود در آن در معـدن روبـاز سـرب و روی عمارت
سابقه و هدف: سیلیس بیشترین ماده معدنی در روی زمین است. تماس با گرد و غبارهای حاوی سیلیس آزاد باعث صدمات ریوی شده و در نهایت ممکن است منجر به سیلیکوزیس شود . هدف از این مطالعه تعیین میزان غلظت گرد و غبار و سیلیس آزاد موجود در آن در معدن روباز سرب و روی عمارت بود. مواد و روشها: تحقیق با طراحی توصیفی و نمونهبرداری بر اساس روش شماره 7500، Nationaal Institute of Occupational Safety and Health ( NIOSH ) انجام شد. با استفاده از روشهای نمونهبرداری فردی میزان تماس با گرد و غبار کل و قابل استنشاق اندازهگیری و غلظت گرد و غبار به روش سنجش وزنی تعیین گردید. به منظور تعیین مقدار سیلیس آزاد، نمونههای گرد و غبار توسط دستگاه پراش اشعه ایکس مورد آنالیز قرار گرفتند و با مقادیر استاندارد مقایسه شدند. یافتهها: غلـظت گـرد و غـبار قابل اسـتنشاق در قسمتهای دریلکاری و خاکـبرداری به ترتیب برابـر با 46/0 ± 81/2 و 5/0 ± 69/2 میلیگرم در متر مکعب بود. غلظت سیلیس آزاد گرد و غبار قابل استنشاق در این قسمتها به ترتیب برابر با 12/0 ± 51/0 و 9% ± 47/0 میلیگرم در مـتر مکعب بود. این مقادیر به ترتیب 1/5 و 7/4 برابر حد تماس شغلی استاندارد ایران و همچنین 2/10 و 4/9 برابر استاندارد American Conference of Govermental Industrial Hygienists ( ACGIH ) است . نتیجهگیری: میزان گرد و غبار و غلظت سیلیس آزاد آن در هوای محیط کار بیشتر از حد مجاز است. بنابراین باید با روشهای مختلف از ایجاد گرد و غبار در محیط کار جلوگیری کرد.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-213-fa.pdf
2004-01-15
84
89
معدن، گرد و غبار، سیلیس آزاد، پراش اشعه ایکس
Measuring the duct concentration and its free silica at Emarat lead and zinc surface mine
Background: Silica is the most common minerals on earth. Exposure to dusts containing free silica is associated with pulmonary diseases that finally may lead to silicosis. The present study was conducted to measure the duct concentration and its free silica at Emarat lead and zinc surface mine. Materials and methods : For this descriptive study sampling was achieved according to the standard No. 7500 of NIOSH. The level of total exposure and respirable dust were measured by personal sampling. Then the level of dust was quantified by gravimetric method. The dust samples have been analyzed for free silica content by X-ray diffraction method. Results : The mean exposure to respirable dust in the units of drilling and damping were 2.81±0.46 and 2.69±0.5 mg/m3. Meanwhile, the mean exposure to free silica respirable dust in these units were 0.51±0.12 and 0.47±0.9mg/m3. These averages are 5.1 and 4.7 times of standard of Iran (OEL) and 10.2 and 9.4 times of standard of ACGIH (TLV), respectively. Conclusion : Unfortunately, the mean concentration of free silica in respirable dust of different units of the Emarat mine exceeds the allowed levels. This should be controlled.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-213-en.pdf
2004-01-15
84
89
Mine
Dust
Free silica
X-ray diffraction
Sadegh
Samadi
1
AUTHOR
Badri Sadat
Jonaid
2
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
بررسی فراوانی سابقه فامیلی مثبت در یکصد مورد سرطان پستان
سابقه و هدف : با توجه به شیوع سرطان پستان و اهمیت شناخت عوامل خطرزای مؤثر در آن و تناقضاتی در مورد فراوانی سابقه فامیلی مثبت سرطان پستان، این تحقیق به منظور تعیین فراوانی سابقه فامیلی مثبت سرطان پستان در 100 بیمار مبتلا به این سرطان در شهر کاشان طی سالهای 1372 لغایت 1379 انجام گرفت. مواد و روشها: تحقیق به روش توصیفی بر روی کلیه بیماران مبتلا به سرطان پستان که نمونه بیوپسی آنها به آزمایشگاه پاتولوژی دانشگاه علوم پزشکی کاشان در طی زمان بررسی ارسال شده بود، انجام گرفت. اطلاعات مورد نیاز از طریق مصاحبه با بیمار جمعآوری گردید و وارد پرسشنامه شد. دادههای پرسشنامه طبقهبندی، استخـراج و با آمار توصیفی ارائه گردید و سابقه فامیلی مثبت سرطان پستان در نمونهها تعیین و میزان واقعی آن ( CI ) با احتمال 95 درصد در جامعه برآورد گردید. یافتهها: 100 بیمار وارد مطالعه شدند که همگی زن بودند. کمترین سن تشخیص سرطان 24 سال و بیشترین آن 82 سال و میانگین ( ± انحراف معیار) سن این بیماران 3/14 ± 51 بود. فراوانی سرطان پستان در طی سالهای مورد بررسی سـیر منظمی نداشت. در 51 درصد بیماران گـرفتاری طـرف چپ، 46 درصد گرفتاری طـرف راست و 3 درصد گرفتاری دوطرفه وجود داشت. فراوانی سابقه مثبت سرطان در یکی از بستگان درجه اول بیمار 8 درصد و در بستگان درجه دوم بـیمار 13 درصد و در کل 21 درصد بود. فراوانی سابقه فامیلی نئوپلاسـمهای دیگـر 16 درصد بود. یکی از بیماران سابقه بیماریهای خوشخیم پستان و سه بیمار سابقه نئوپلاسمی دیگر داشتند. فراوانترین نوع پاتولوژی مشاهده شده IDC ( Invasive Ductal Carcinoma ) با فراوانی 88 درصد بود. نتیجهگیری: با توجه به وجود درصد بالای سابقه فامیلی مثبت سرطان پستان در جامعه مورد بررسی، دقت بیشتر و انجام معاینات دقیق و مکرر تشخیصی در افراد دارای سابقه فامیلی مثبت سرطان پستان توصیه میگردد.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-209-fa.pdf
2004-01-15
90
94
سرطان پستان، عوامل خطرزا، سابقه فامیلی
Frequency of positive family history of breast cancer in 100 breast cancer sufferers in Kashan
Background: Bear in mind the prevalence of breast cancer and the importance of identifying its risk factors and also with respect to the controversies regarding the positive family history of breast cancer, the present study was carried out to determine the frequency of positive family history of breast cancer in 100 breast cancer sufferers in Kashan, during a 7-year period, 1372-79. Materials and methods: For this descriptive study, all patients with breast cancer who had biopsies referred to pathology department of Kashan University were enrolled. Patients were interviewed and initial data gathered. Results: 100 female patients were enrolled. The mean age of subjects was 51±14.3 years (24-82 years). The frequency of breast cancer did not obey a regular pattern during the studied period. Of these, 51% had left-side, 46% had right-side, and 3% had bilateral tumor. Frequency of positive family history of breast cancer was 8% in first degree relatives, 13% in second degree relatives and 21% in total. Invasive ductal carcinoma (IDC) was the most common pathologic findings (88%). Conclusion: With respect to the high frequency of positive family history, better follow up, and more precise examination are highly recommended in subjects with positive family history of breast cancer.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-209-en.pdf
2004-01-15
90
94
Breast cancer
Risk factor
Family history
Tahere
Khamechian
khamehchian_t@kaums.ac.ir
1
AUTHOR
Tahere
Mazouchi
2
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
بررسی گواتر و کم کاری تیروئید در کودکان مبتلا به دیابت وابسته به انسولین
سابقه و هدف: دیابت شیرین شایعترین بیماری اندوکرین در کودکان است. تیروئیدیت لنفوسیتیک مزمن معمولاً با دیابت نوع 1 در کودکان همراه است. با توجه به شیوع متفاوت گواتر و کمکاری تیروئید در بیماران دیابتی و عدم اطلاع از وضعیت آن در منطقه و به منظور تعیین شیوع گواتر و کمکاری تیروئید در بیماران دیابتی وابسته به انسولین، این تحقیق روی مراجعین به کلینیک غدد شیراز انجام گرفت. مواد و روشها: تحقیق به صورت مقطعی ( cross-sectional ) روی 72 کودک مبتلا به دیابت شیرین نوع 1 انجام شد. در کلیه بیماران پس از اخذ شرح حال کامل، معاینه فیزیکی به عمل آمد. این بیماران هیچگونه بیماری سیستمیک دیگری نداشتند و همه آنها انسولین NPH دریافت مینمودند. از تقسیمبندی سازمان بهداشت جهانی جهت تعیین درجه گواتر استفاده شد. T4 و TSH با روش رادیوایمنوآسی اندازهگیری گردید و عوارض مختلف و بروز آنها مورد قضاوت آماری قرار گرفت. یافتهها: شیوع گواتر 4/69 درصد بود و 7 درصد بیماران گواتری کمکاری تیروئید داشتند. پـرکاری تیروئید در 3/1 درصد از بیماران مشاهده شد. قد 4 نفر از 5 کودک مبتلا به کمکاری تیروئید زیر صدک پنجم بود که در مقایسه با سایر بیماران اختلاف معنیداری داشت (05/0 P< ). نتیجهگیری: ریسک گواتر و کمکاری تیروئید در افراد دیابتی زیاد است. از طرف دیگر کاهش رشد ممکن است به علت نارسایی تیروئید باشد، لذا پیشنهاد میشود که تمام کودکان دیابتی سالیانه جهت کمکاری تیروئید غربالگری شوند.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-217-fa.pdf
2004-01-15
95
100
دیابت شیرین، گواتر، کمکاری تیروئید
Goiter and hypothyroidism in children with insulin dependent diabetes mellitus
Background: Diabetes mellitus is the most common endocrine disorder in children. Chronic lymphocytic thyroiditis is frequently associated with type I diabetes in children. With respect to the unknown prevalence of goiter and hypothyroidism in the region, the present study was performed to determine the prevalence of goiter and hypothyroidism in children with insulin dependent diabetes mellitus. Materials and methods : For this cross sectional study, 72 children with insulin dependent diabetes mellitus were enrolled. A complete history was obtained and physical examination was performed. They had no other systemic disease and all of them were on NPH insulin. Goiter was evaluated according to the EHO criteria, meanwhile, T4 and TSH were checked by radioimmunoassay. Results : Goiter was reported in 69.4%, among whom 7% had hypothyroidism. Hyperthyroidism was also reported in 1.3%. Of 5 children with hypothyroidism, 4 had height below the 5th percentile (p<0.05). Conclusion : Goiter and hypothyroidism may be found in diabetics, on the other hand, deceleration of growth may also be associated with thyroid failure, thus, we recommend routine screening of hypothyroidism in diabetic children annually.
http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-217-en.pdf
2004-01-15
95
100
Children
Diabetes mellitus
Goiter
Hypothyroidism
Hamdollah
Karamifar
1
AUTHOR
Gholam Hossein
Amirhakimi
2
AUTHOR