fa
jalali
1381
4
1
gregorian
2002
7
1
6
2
online
1
fulltext
fa
بررسی تاثیر کلرید کادمیم بر روی رشد و نمو حلزون گوش داخلی جنین موش سوری
Effects of Cadmium chloride on cochlear development in mouse fetus
سابقه و هدف: با توجه به میزان وسیع کادمیم در جوامع صنعتی و وجود آن در منابع غیرصنعتی همچون غذا و آب، نوشابه ها و سیگار و همچنین وجود گزارشاتی مبنی بر تاثیر تراتوژنیک آن، مطالعه ای جهت بررسی تاثیر کلرید کادمیم بر روی رشد و نمو حلزون گوش داخلی جنین موش سوری انجام گرفت. مواد و روش ها: پژوهش حاضر به روش تجربی بر روی 30 موش سوری نژاد balb/c صورت گرفت. نمونه ها در سه گروه کنترل، آزمایشی I و آزمایشی II تقسیم گردیدند. به گروه های آزمایشی کلرید کادمیم محلول در آب مقطر به ترتیب با دوزهای 3mg/kg و 5mg/kg به صورت داخل صفاقی در روز نهم بارداری تزریق گردید. گروه کنترل فقط آب مقطر دریافت کرد. در روز پانزدهم حاملگی ابتدا موش ها را با اتر بیهوش کرده و بعد از خارج کردن جنین ها در فیکساتیو بوئن قرار داده شده و بعد از طی مراحل پاساژ بافت و تهیه قالب های پارافینی از آن ها مقاطع عرضی به صورت سریال تهیه گردید. نمونه ها با رنگ هماتوکسیلین و ائوزین رنگ آمیزی شدند. پس از بررسی های مورفومتریک بخش های مختلف حلزون گوش داخلی، داده های خام به روش آماری آنالیز واریانس یک طرفه و تست شیف مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته ها: تراکم سطح کل حلزون در گروه های آزمایشی I و II نسبت به گروه های کنترل کاهش معنی داری نشان دادند (P<0.05). تراکم سطحی عقده مارپیچی در گروه های آزمایشی I و II نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری نشان داد (به ترتیب P<0.01 و P<0.003). اندازه عضو کورتی در گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل به میزان 17.8% کمتر از گروه مورد (P<0.02) بود. اختلاف اندازه های آن در گروه آزمایشی اول و کنترل به لحاظ آماری معنی دار نبود.نتیجه گیری و توصیه ها: کلرید کادمیم می تواند باعث ایجاد تغییرات دژنراتیو در حلزون گوش داخلی جنین موش سوری شود. پیشنهاد می گردد که ارتباط این نتایج با ناهنجاری های لوله عصبی و نقص در شنوایی حیوان مورد مطالعه قرار گیرد.
Background: Cadmium is an essential component of industrial and non-industrial materials including foods, water, drinks and cigarettes. Reports have shown the teratogenic effects of cadmium, thus the present study was carried out with the aim of determining the effects of cadmium chloride on cochlear development in male mouse fetus.Materials and Methods: In this experimental study 30 male mouse fetuses of Balb/c race were included. Samples were divided in three groups of control, Experiment I and Experiment II. Experiment groups have received cadmium chloride with the dosage of 3 mg/kg and 5 mg/kg intra-peritonealy at the 9th day of pregnancy, respectively. The control group received distilled water. Six days later, mice were killed by ether and their fetuses were removed and kept in fixative. Finally, specimens were prepared and stained by H;E. Results were analyzed using ANOVA and scheffe tests.Results: Cochlear surface was significantly reduced in Experiments groups comparing to the control (P<0.05), meanwhile the spiral ganglion surface was significantly reduced, too (P<0.01 and P<0.003). The cochlear diameter has not differed among the groups (NS). The organ of corti in Experiment II group was smaller than that of control group (P<0.02).Conclusion: Cadmium chloride can cause degenerative changes on cochlear development of mouse fetus. Further studies regarding the effects of cadmium chloride on neural tube deformity and hearing dysfunction are strongly recommended.
Cadmium chloride, Cochlea, Teratogen
کلرید کادمیم، حلزون، تراتوژن
1
6
http://feyz.kaums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-308&slc_lang=fa&sid=1
2008/11/9
1387/8/19
Amrollah
Roozbehi
امرالله
روزبهی
0031947532846001469
0031947532846001469
Yes
Mohammad Ali
Atlasi
محمدعلی
اطلسی
0031947532846001470
0031947532846001470
No
fa
بررسی اثرات پیش داروی آتروپین بر روی تغییرات قلبی عروقی بیماران روانی پس از تشنج درمانی الکتریکی
Atropine premedication and the cardiovascular response following electroconvulsive therapy
سابقه و هدف: ECT یک روش درمانی غیرفارماکولوژیک مهم و موثر برای درمان افسردگی اساسی و سایر اختلالات روانی بعضا نورولوژیک است. از آنجایی که ECT می تواند موجب برادیکاردی و به دنبال آن تاکیکاردی و پرفشاری خون گردد، مصرف آتروپین به عنوان پیش داروی بیهوشی در این بیماران همواره مورد بحث بوده است. این مطالعه به منظور تعیین اثرات آتروپین بر روی تغییرات قلبی عروقی بیماران روانی پس از ECT انجام گرفت.مواد و روش ها: این پژوهش به روش کارآزمایی بالینی دوسوکور بر روی تعداد 80 بیمار صورت گرفت. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه 40 تایی تقسیم گردیدند. در گروه مورد قبل از اینداکشن بیهوشی 0.5 میلی گرم آتروپین و در گروه شاهد 1 میلی لیتر نرمال سالین به صورت وریدی تزریق گردید. پس از اینداکشن بیهوشی ECT اعمال می گردید. فشار خون و تعداد ضربان قلب بیماران قبل از بیهوشی، یک دقیقه بعد از اینداکشن بیهوشی و 1 و 3 و 5 دقیقه پس از ECT اندازه گیری ثبت و مقایسه گردید.یافته ها: در گروه شاهد و مورد تعداد مردان و زنان مساوی و به ترتیب برابر 31 (77.5%) و 9 نفر (22.5%) بود. سن بیماران در گروه شاهد 7.6±33.1 و در گروه مورد 8.8±35.3 سال بود که به لحاظ آماری توزیع بیماران از نظر سن و جنس تفاوت معنی داری نشان نداد. در دقیقه سوم پس از ECT میانگین فشار خون متوسط شریانی در گروه مورد بیشتر از گروه شاهد بود (P=0.043). در دقیقه اول بعد از اینداکشن و دقیقه پنجم بعد از ECT میانگین ضربان قلب در گروه مورد بیشتر بود (P<0.05). در سایر دقایق میانگین فشار خون متوسط شریانی و تعداد ضربان قلب در گروه مورد و شاهد تفاوت معنی داری نشان نداد.نتیجه گیری و توصیه ها: تزریق آتروپین قبل از اینداکشن بیهوشی و ECT فقط در برخی از دقایق موجب افزایش فشار خون و نبض گردید. به علاوه در این مطالعه در گروهی که آتروپین دریافت نکرده بودند برادیکاری مشاهده نشد. توصیه می گردد از تزریق آتروپین به صورت روتین قبل از ECT در بیمارانی که قلب هیپودینامیک دارند یا تحت درمان با داروهای وقفه دهنده سمپاتیک هستند یا در ECT های قلبی دچار برادیکاردی شده اند، استفاده شده ولی در سایر موارد فقط در موانع لزوم مصرف گردد.
Background: Electroconvulsive therapy (ECT) is a useful non-pharmacologic tool for treating major depression and other neurologic disorders. However, it may lead to bradycardia and consequently to tachycardia and hypertension. Atropine is considered as premedication of choice. We have studied the cardiovascular response following the ECT procedure.Materials and Methods: 80 patients had entered this double-blinded clinical trial. Patients were randomly assigned in either case or control. The case group was intravenously given 0.5mg atropine before the anesthesia induction, however, the control group received 1ml normal saline. Blood pressure and heart rate were monitored 1 minute after the induction and at minutes 1, 3 and 5 after ECT.Results: The case and control groups were composed of 31 males and 9 females. The mean age of case and control group was 35.3±7.8 and 33±7.6 years, respectively (NS). At minute 3, the mean blood pressure was higher in the case group (P=-0.43). At minutes 1 after induction and 5 after ETC the mean heart rate was faster in the case group (P<0.05).Conclusion: Administration of atropine as a premedication agent may lead to transient hypertension, meanwhile those who haven’t received atropine (Control), had no bradycardia. We don’t suggest atropine as the routine premedication agent before ECT, especially in whom hypodynamic heart, usage of sympathetic inhibitor and previous history of bradycardia following the ECT procedure exist.
Atropine, Cardiovascular response
آتروپین، تغییرات قلبی، عروقی
7
12
http://feyz.kaums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-307&slc_lang=fa&sid=1
2008/11/92008/11/9
1387/8/19
Mehrdad
Mahdian
مهرداد
مهدیان
mahdian_m@kaums.ac.ir
0031947532846001466
0031947532846001466
Yes
Samad
Nourizadeh
صمد
نوری زاد
0031947532846001467
0031947532846001467
No
Sayed Gholam Abbas
mosavi
سید غلامعباس
موسوی
0031947532846001468
0031947532846001468
No
fa
مقایسه تاثیر بیهوشی عمومی و بی حسی موضعی توام با تزریق داخل چشمی لیدوکائین در جراحی کاتاراکت
A comparison of Cataract surgery complications under local anesthesia plus intracameral Lidocaine with general anesthesia
سابقه و هدف: با توجه به شیوع کاتاراکت سنی و عوارض شناخته شده آن و مشکلات بیهوشی عمومی در افراد دارای ریسک خطر، تناقضات موجود در انتخاب نوع بیهوشی یا بی حسی هنوز یکی از چالش های فرا روی جراح و بیمار است. به منظور مطالعه مقایسه عوارض بی حسی موضعی همراه با تزریق داخل چشمی لیدوکائین 2% با بیهوشی عمومی، این تحقیق در رفسنجان انجام گرفت.مواد و روش ها: این مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 55 بیمار مبتلا به کاتاراکت، در دو گروه که یا تحت بیهوشی عمومی و یا بی حسی موضعی همراه با تزریق داخل چشمی لیدوکائین 2% قرار گرفتند، انجام شد. عمل جراحی در کلیه بیماران توسط یک جراح انجام گرفت بیماران از نظر عوارض ادم قرنیه، التهاب اتاق قدامی و افزایش فشار داخل چشمی ارزیابی و به مدت دو ماه پیگیری شدند. جهت تجزیه و تحلیل آماری از آزمون t مستقل و آزمون دقیق فیشر استفاده شد.یافته ها: تحقیق روی 55 نفر شامل 27 نفر در گروه بیهوشی عمومی و 28 نفر در گروه بی حسی موضعی انجام گرفت. دو گروه به لحاظ سن و جنس مشابه بودند. میزان بروز عوارض ادم قرنیه و التهاب اتاق قدامی و میانگین فشار داخل چشمی بیماران در روزهای 1، 2، 15، 30 و 60 بعد از عمل در دو گروه با هم اختلاف معنی داری نداشتند. بروز عوارض مذکور در هر دو گروه در روز اول بعد از عمل شایعتر از سایر روزها بود. افزایش فشار داخل چشمی در هیچ بیماری عارض نشد.نتیجه گیری و توصیه ها: بی حسی موضعی همراه با تزریق داخل چشمی لیدوکائین جایگزینی موثر و ایمن بجای بیهوشی عمومی در جراحی کاتاراکت برای یک جراح ماهر است. گرچه عوارض چشمی این دو روش باهم اختلاف معنی داری نداشتند، اما عوارض سیستمیک بیهوشی عمومی استفاده از آن را، بخصوص برای افراد مسن، محدود می سازد.
Background: Cataract is one of the common senile diseases. Globally, it is estimated that 20 million subjects are blind due to cataract. Anesthesia modality in cataract surgery is a challenge. The present study was carried out to compare the complications of local anesthesia plus intracameral lidocaine 2% with general anesthesia during cataract surgery.Materials and Methods: 55 patients undergoing cataract surgery were enrolled in this clinical trial. Patients were randomly divided into two groups, receiving either local anesthesia plus intracameral lidocaine 2% (n=28) or general anesthesia (n=27). We evaluated corneal edema, anterior chamber inflammation and intraocular pressure and followed them up for 2 months. Independent t-test and Fisher’s exact test were applied for statistical analysis.Results: There was no significant difference in corneal edema, anterior chamber inflammation and intraocular pressure between two groups in 1, 2, 15, 30 and 60 days after cataract surgery. These complications were more common during the first day following the surgery.Conclusion: Local anesthesia supplemented with intracameral lidocaine 2% was an effective and safe alternative to general anesthesia in cataract surgery. This two methods have similar ocular complications, however, systemic complications of general anesthesia limit its usage for senile patients.
Cataract surgery, Anesthesia modality, Intracameral lidocaine
کاتاراکت، بیهوشی، لیدوکائین داخل چشمی
13
17
http://feyz.kaums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-309&slc_lang=fa&sid=1
2008/11/92008/11/92008/11/9
1387/8/19
Mohammad Reza
Soleimani
محمد رضا
سلیمانی
0031947532846001471
0031947532846001471
Yes
fa
بررسی میتومایسین-C موضعی در مبتلایان به کراتوکونژنکتیویت ورنال مقاوم به درمان
Surveying the low dose topical Mitomycine-C in the treatment of severe vernal keratoconjunctivitis refractory to conventional therapy
سابقه و هدف: بیماری کراتوکونژنکتیویت ورنال یک بیماری دو طرفه و عود کننده فصلی است. که با توجه به عدم جواب کافی در برخی بیماران، استفاده از داروهای قوی تر اجتناب ناپذیر است. لذا به منظور تعیین تاثیر میتومایسین-C موضعی در مبتلایان به کراتوکونژنکتیویت ورنال مقاوم به درمان های رایج، این تحقق روی مراجعین به کلینیک های چشم پزشکی شیراز در سال 1379 انجام گرفت.مواد و روش ها: این مطالعه به روش کارآزمایی بالینی انجام گرفت. سی و یک بیمار در گروه مورد و 27 مورد به عنوان کنترل مورد بررسی قرار گرفتند. همه بیماران قبلا از داروهای فلورومتامون و کرومولین سدیم استفاده کرده ولی علایم بیماری باقی مانده بود. بیماران به مدت 2 هفته تحت درمان با قطره میتومایسین-C یک صدم درصد قرار گرفته و شکایات و علایم پس از دو هفته با شکایات و علایم ابتدای درمان مقایسه شد. بیماران 4 هفته بعد برای بررسی نیاز مجدد به درمان، مورد مطالعه قرار گرفتند.یافته ها: کاهش محسوس در علایم و شکایات بیماران در پایان دو هفته مشاهده گردید. یک بیمار (3.2%) در گروه مورد در طی چهار هفته بعد از قطع درمان نیاز به استفاده مجدد از دارو داشت (P<0.001) و در مقایسه 26 نفر (96.3%) از افراد گروه کنترل احتیاج به درمان بعد از دو هفته داشته اند (P<0.001). در دو مورد (6.5%) بیماران به علت بروز عوارض بعد از 10 روز درمان، دارو قطع گردید.نتیجه گیری و توصیه ها: استفاده کوتاه مدت از میتومایسین-C موضعی در درمان موارد پیشرفته بیماری کراتوکونژنکتیویت ورنال، موجب کاهش نیاز مصرف دارو و بهبود علایم بیماری می گردد. بررسی تاثیر این دارو با دوز و مدت کمتر برای تعیین اثرات درمانی و عوارض طولانی مدت توصیه می شود.
Background: Vernal keratoconjunctivitis is a recurrent seasonal bilateral disease and poorly respond to conventional therapies. Present study reveal our experience with the low dose topical mitomycine-c in the treatment of sever vernal keratoconjunctivitis refractory to conventional therapy in Shiraz in 2000.Materials and Methods: In this placebo-controlled randomized clinical trial 58 patients were randomly assigned to treatment with topical 0.01% mitomycine-c eye drops (n=31) and placebo (n=27) three times daily for 2 weeks. Symptoms (Including itching photophobia tearing mucous discharge, foreign body sensation) and signs (Conjunctival hyperemia, epithelial conjunctival giant papillae) of vernal keratoconjunctivitis recorded at the day of enrollment and at the end of the treatment period. Results: There was a statistically significant decrease in the signs and symptoms 2 weeks following the mitomycine-c administration. In addition one of the treated patient and 26 of the subjects of the placebo group required medication during the first 4 weeks following the treatment (P<0.001). Therapy was discontinued in two patients because of drug side effects.Conclusion: Short term low dose topical mitomycine-c may considered in the acute exacerbation periods of patients with severe vernal keratoconjunctivitis refractory to conventional treatment.
Mitomycine-C, Vernal keratoconjunctivitis
میتومایسین-C، کراتوکونژنکتیویت ورنال
18
22
http://feyz.kaums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-310&slc_lang=fa&sid=1
2008/11/92008/11/92008/11/92008/11/9
1387/8/19
Mohammad Hossein
Roozitalab
محمد حسین
روزی طلب
0031947532846001472
0031947532846001472
Yes
Feizollah
Masouri
فیض الله
منصوری
0031947532846001473
0031947532846001473
No
fa
بررسی علل پاتولوژیک خون ریزی غیرطبیعی در مراجعین به زایشگاه شبیه خوانی کاشان،80-1379
Etiology of abnormal uterine bleeding in patients referring to Shabihkhani Hospital in Kashan, 2000-01
سابقه و هدف: با توجه به علل مختلف خون ریزی غیر طبیعی رحمی و اهمیت پیش بدخیمی بعضی از علل و از آنجا که این علل در مناطق مختلف فراوانی های مختلف را به خود اختصاص داده اند، این تحقیق روی بیماران مبتلا به خون ریزی غیر طبیعی رحمی که در سنین پری منوپوز، بودند در سال 80-1379 در شهرستان کاشان صورت گرفت. علل مختلف خون ریزی غیر طبیعی رحمی را بررسی کنیم.مواد و روش ها: مطالعه به صورت توصیفی بر روی بیماران مبتلا به خون ریزی غیر طبیعی رحمی انجام گرفت. روش جلوگیری از بارداری، BMI، پاریتی، سن، دیسمنوره و شدت آن و الگوی خون ریزی بررسی و ثبت گردید. نمونه گیری به طریق D;C انجام شد. تشخیص قطعی علت خون ریزی غیر طبیعی رحمی توسط پاتولوژیست صورت گرفت. سپس یافته های آن با آمار توصیفی ارائه گردید.یافته ها: تحقیق روی 200 بیمار با میانگین 6.2±46.2 سال انجام گرفت. نمونه های اخذ شده در 11 مورد ناکافی و در 156 مورد کافی بود. بیشترین پاتولوژی گزارش شده، اندومتر پرولیفراتیو بود. بیشترین فراوانی هیپرپلازی آدنوماتوز (0.6%) در پاریتی 8 و اندومتر آتروفیک (0.6%) در پاریتی ?9 بود. در گروه منوراژی 84% جواب کافی، در گروه منومتروراژی 98.1% و در گروه متروراژی 86.3% جواب کافی داشتیم. در این بررسی شدت دیسمنوره با نوع پاتولوژی اندومتر ارتباط نداشت. بیشترین فراوانی، هیپرپلازی کیستیک (27.9%) و آدنوماتوز (2.3%) در گروه افراد چاق بود.نتیجه گیری و توصیه ها: موارد پیش بدخیمی سرطان اندومتر (هیپرپلازی کیستیک و آدنوماتوز) در گروه افراد چاق بود. بیمارانی که الگوی خونریزی منومتروراژی داشتند بیشترین درصد جواب کافی را به خود اختصاص دادند.
Background: There are various pathologies causing abnormal uterine bleeding (AUB), of which, some are predisposing for cancer, thus, we studied frequency of different pathologies in patients referring to Shabihkhani hospital in Kashan, 2000-01.Materials and Methods: It was a descriptive study. Initial data including method of contraception, parity, age, severity of dysmenorrhea and bleeding pattern were all recorded. Samples were obtained by D;C procedure.Results: The study population included 200 patients with the mean age of 46.2±6.2 years. Endometrial tissues were insufficient in 11. Proliferative endometrium was by far the most frequent pathology. Adenomatous hyperplasia was more commonly seen in para-8 women (0.6%), however, atrophic endometrium was frequently observed in para-9 and higher females (0.6%). Cystic and adenomatous hyperplasia was commonly found on obese females. There was no relationship between the results of pathology and the presence and severity of dysmenorrhea.Conclusion: Cystic and adenomatous hyperplasia (Predisposing to endometrial cancer) was more commonly seen in obese patients.
Abnormal uterine bleeding, Etiology
خون ریزی غیرطبیعی رحمی، پاتولوژی
23
27
http://feyz.kaums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-311&slc_lang=fa&sid=1
2008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/9
1387/8/19
Fariba
Behnamfar
فریبا
بهنام فر
behnamfar_f@kaums.ac.ir
0031947532846001474
0031947532846001474
Yes
Tahere
Khamechian
طاهره
خامه چیان
0031947532846001475
0031947532846001475
No
Tahere
Fahiminejad
طاهره
فهیمی نژاد
0031947532846001476
0031947532846001476
No
Tahere
Mazochi
طاهره
مازوچی
0031947532846001477
0031947532846001477
No
Sayed Gholam Abbas
Mosavi
سید غلامعباس
موسوی
0031947532846001478
0031947532846001478
No
fa
بررسی شیوع توکسوپلاسموزیس در شاغلین صنعت گوشت و زنان باردار کاشان
The prevalence of Toxoplasmosis in subjects involved in meat industry and pregnant women in Kashan
سابقه و هدف: با توجه به شیوع متفاوت توکسوپلاسموزیس در اقشار جامعه و عوارض ناشی از آن و به منظور تعیین آلودگی مزمن و حاد و میزان تیتر آنتی بادی علیه توکسوپلاسما گوندئی؛ این مطالعه روی مردان شاغل در صنعت گوشت و زنان باردار کاشان طی سال 1380 انجام گرفت.مواد و روش ها: در این تحقیق توصیفی 640 نفر شامل 300 مرد و 340 زن 70-14 ساله که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده بودند، شرکت داشتند. خصوصیات سن، جنس، شغل، محل سکونت، سابقه تماس با گربه، عادات غذایی، سابقه سقط جنین، سن حاملگی و علایم بالینی بررسی و در فرم اطلاعاتی ثبت گردید. از هر فرد 5cc خون وریدی گرفته و با روش IFA در رقت های 1:20 و 1:100 آنتی بادی های موجود در سرم ارزیابی شد. رقت های بالاتر برای سرم های مثبت تهیه گردید. سرم های مثبت در تیترهای 1:200 و بالاتر با روش ELISA نیز ارزیابی گردید. آزمایش ANA به روش IFA برای سرم های مثبت انجام گردید. ملاک تعیین آلودگی تیتر 1:20 و تیتر با ارزش 1:400 بود. داده های فرم اطلاعاتی طبقه بندی و نتایج به صورت آمار توصیفی و تحلیلی گزارش گردید و GMRT برای کل جمعیت و افراد آلوده محاسبه گردید.یافته ها: شیوع توکسوپلاسما گوندئی 54.2% بود. پانزده درصد آنتی بادی IgM و 85% آنتی بادی IgG داشتند. حداکثر آلودگی (75%) در گروه سنی 70-60 سال بود. نسبت آلودگی در زنان 61% و در مردان 46.7% تعیین گردید. 40.2 درصد تیتر آنتی بادی 1:200 و پایین تر و 14.1% تیتر با ارزش 1:400 و بالاتر داشتند. مردان شاغل در صنعت گوشت و مبتلا به توکسوپلاسما، 200 مرتبه بیشتر از مردان سالم در مواجهه با مصرف گوشت نیم پز بودند (P<0.0001). نتیجه گیری و توصیه ها: شیوع توکسوپلاسما گوندئی در منطقه و در گروه های در معرض خطر، بویژه زنان باردار بالا می باشد. با توجه به عوارض بیماری توکسوپلاسموزیس و گرانی روش های غربالگری سرولوژیک جهت پیشگیری از بیماری، ارائه روش های مناسب از جمله گسترش برنامه های آموزش بهداشت برای اقشار جامعه بخصوص گروه های در معرض خطر توصیه می شود.
Background: Toxoplasmosis is a disease with various prevalence among different society groups. The present study was conducted with the aim determining the prevalence of acute and chronic infections as well as toxoplasma gondii antibody in pregnant women and those who are involved in the meat industry in Kashan in 2001.Materials and Methods: The study population included 300 males and 340 females aged 14-70 years selecting through a simple random sampling. Initial data including age, sex, occupation, place of living, previous history of contact with cat, dietary habits, gestational age, previous history of abortion and clinical manifestations were all recorded. 5cc venous blood was obtained and antibodies were determined in dilutions of 1:20 and 1:100 by IFA. Positive samples were evaluated by ELISA at titer of 1:200. Meanwhile, ANA evaluation was conducted for positive samples. Titer of 1:20 was considered as positive, however, titer of 1:400 was valuable. Results: Toxoplasma gondii was found in 54.2% of whom, 15% had IgM antibody and the others the IgG antibody. Subjects aged 60-70 years have shown greater infection (75%). Males’ and females’ infection rate were 46.7% and 61%, respectively. Titer of ?1:200 was reported in 40.2%. Infected males working in the meat industry were 200-fold more susceptible than normal subjects to the usage of non-completely cooked meats (P<0.0001).Conclusion: The prevalence of toxoplasma gondii is high in Kashan. With respect to its complications and the high costs of serologic screening methods, educational programs are highly suggested, especially for those at risk.
Toxoplasmosis, Antibody, Pregnant women, Meat industry workers
توکسوپلاسموزیس، آنتی بادی، زنان باردار، شاغلین صنعتی گوشت
28
38
http://feyz.kaums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-312&slc_lang=fa&sid=1
2008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/9
1387/8/19
Mohsen
Arbabi
محسن
اربابی
arbabi@kaums.ac.ir
0031947532846001479
0031947532846001479
Yes
Safar Ali
Talari
صفر علی
طالاری
0031947532846001480
0031947532846001480
No
fa
بررسی عوامل مرتبط با ایجاد بیماری کاوازاکی در اطفال بستری در بیمارستان شهید بهشتی کاشان و بیمارستان مرکز طبی کودکان تهران، 79-1374
Surveying the related factors in Kawasaki disease in children hospitalized in Shaheed Beheshti Hospital (Kashan) and Tehran Children's Center, 1995-2000
سابقه و هدف: بیماری کاوازاکی شایع ترین واسکولیت دوران کودکی و شایع ترین علل بیماری های اکتسابی قلبی است؛ به طوری که بیماری قلبی، جدی ترین عارضه دراز مدت آن می باشد. اگرچه بسیاری از متخصصین قویا نقش یک عامل عفونی را در پاتوژنز آن دخیل می دانند، اما هنوز علت بیماری نامعلوم است. با توجه به اهمیت بیماری به منظور تعیین عوامل مرتبط در ایجاد کاوازاکی، علایم بالینی و آزمایشگاهی و عفونت اولیه در مبتلایان به کاوازاکی که در بخش اطفال بیمارستان شهید بهشتی کاشان و مرکز طبی کودکان تهران از سال های 79-1374 بستری شده اند، مورد بررسی قرار گرفته استمواد و روش ها: تحقیق به روش مطالعه داده های موجود بوده و لیست اطفال بستری شده جمع آوری گردید و با مطالعه پرونده های این بیماران، خصوصیات سن، جنس، تغییرات بالینی، علایم آزمایشگاهی و عفونت اولیه همراه بررسی و ثبت گردید. پس از جمع آوری، استخراج و طبقه بندی داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: از 63 بیمار مورد بررسی، 40 نفر پسر (63.5%) و 23 نفر دختر (36.5%) بوده اند. رده سنی مورد مطالعه 8-1 سال بود. علایم بالینی شامل تب و تغییرات دهانی (100%) کونژنکتیویت (85.7%)، بثورات (79.3%)، تغییرات انتهاها و پوسته ریزی (79.3%)، آرتریت و تورم دست و پاها (53.9%)، لنفادنوپاتی گردنی (50%) و اسهال (38%) بود. علایم آزمایشگاهی شامل ESR بالا (100%)، ترومبوسیتوز (90%)، لکوسیتوز (82.5%) و پروتئینوری و پیوری (53.9%) بود. در کل بیماران، عفونت های اولیه همراه بدین صورت بوده است: 9.5% پنومونی، 14.2% عفونت ادراری، 7.9% استئومیلیت، 12.6% مننژیت و 12.6% افراد سابقه تماس با شوینده فرش داشته اند. در 42.8% بیماران علت مشخصی در بروز بیماری یافت نشد.نتیجه گیری و توصیه ها: در بیش از 50% مبتلایان به کاوازاکی، یک عامل همراه عفونی وجود دارد. در این خصوص مطالعات بیشتر توصیه می شود.
Background: Kawasaki disease is the most common children vasculitis and one of the most common acquired heart diseases with serious complications. Although infectious agents are supposed to be involved in the pathogenesis, it is still largely unknown. The present study was performed to survey the related factors in Kawasaki disease in children hospitalized in Shaheed Beheshti hospital (Kashan) and Tehran Children's Center, 1995-2000.Materials and Methods: It was an existing data type study. Having reviewed the files of Kawasaki disease initial data including age, sex, clinical manifestations, laboratory results and primary infection were recorded.Results: Study population included 40 boys and 23 girls, aged 1-8 years. Clinical manifestations were fever and oral changes (100%), conjunctivitis (85.7%), rash (79.3%), acral desquamation (79.3%), arthritis and swelling of extremities (53.9%), cervical lymphadenopathy (50%) and diarrhea (38%). Laboratory findings were: raised ESR (100%), thrombocytosis (90%), leucocytosis (82.5%), pyoria and proteinuria (53.9%). Primary infections were noted as below: Pneumonia (9.5%), UTS (14.2%), osteomielitis (7.9%), meningitis (12.6%) and 12.6% of patients had previous history of contact with detergents.Conclusion: Results have revealed that Kawasaki is accompanied by an infectious cause in more than 50% of the cases.
Kawasaki disease, Vasculitis
کاوازاکی، عامل همراه، اطفال
39
44
http://feyz.kaums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-313&slc_lang=fa&sid=1
2008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/9
1387/8/19
Mohamamd Reza
Sharif
محمد رضا
شریف
sharif_m@kaums.ac.ir
0031947532846001481
0031947532846001481
Yes
Mahdi
Iranfar
مهدی
ایرانفر
0031947532846001482
0031947532846001482
No
fa
بررسی رفتار خودمصرفی دارو در شهر زاهدان در سال 1378
Self-medication in Zahedan city in 1999
سابقه و هدف: با توجه به وجود خودمصرفی دارو و عوارض شناخته شده آن و عدم اطلاع از وضعیت موجود و به منظور تعیین رفتار خودمصرفی دارو در منطقه، این تحقیق در شهر زاهدان و در سال 1378 انجام گرفت.مواد و روش ها: تحقیق حاضر مطالعه مقطعی روی 245 نفر از مردم زاهدان که در اماکن مختلف به طور نمونه گیری در دسترس قرار داشتند. انجام گرفت. جنس، سطح سواد، شغل و نیز رفتار خودمصرفی دارو، شامل آگاهی از دوز مصرف، موارد خودمصرف دارو، نوع داروی موجود در منازل و علت خودمصرفی دارو در آن ها بررسی و در یک فرم اطلاعاتی ثبت و یافته های آن با آمار توصیفی ارائه گردید.یافته ها: از 245 نمونه مورد بررسی، 49.8% مرد و 50.2% زن، میانگین سنی 12.1±31.2 سال بودند که 25.4% سطح سواد ابتدایی و کمتر داشتند. حدود 17% نمونه از دوز مصرف داروها بی اطلاع بودند، شایع ترین علت خودمصرفی دارو، سرماخوردگی، به میزان 67.3% و بعد سردرد، به میزان 55.9% بود. بیشترین علت مراجعه به پزشک، سوزش ادرار و در مراحل بعدی اسهال، گلودرد و سوزش معده بود. مدت مصرف دارو در 55.2% تا خاتمه علایم و بیشترین دارو در منازل قرص مسکن به میزان 82% و سپس کپسول آنتی بیوتیک به میزان 50.2% بود. شایع ترین داروی خودمصرفی، مسکن به میزان 83.3% و شایع ترین علت عدم مراجعه به پزشک، بی خطر دانستن بیماری بود. نتیجه گیری و توصیه ها: مشکل رفتار خودمصرفی دارو در این منطقه جدی است و با توجه به عوارض شناخته شده، بررسی تاثیر برنامه های آموزشی بر کاهش این مشکل توصیه می شود.
Background: The expansion of medical sciences, pharmacy and health coverage in large scale have increased accessibility of people to all sorts of medicines. Hence the latter has created enormous problems in terms of over and under dose and duration of medication: Therefore investigation of this phenomenon seems very crucial. Materials and Methods: A cross-sectional study was designed in order to investigate self-prescription in Zahedan in 1999. The questionnaire consisted of demographic criteria, self-medication and knowledge of its side effects.Results: Of 245 cases, 49.8% were males and 50.2% were females with the mean age of 31.2±12.1 years. 67.3% had used drugs after appearance of common cold symptoms without visiting physician. Another common cause of self-medication was headache (55.9%). However, the least percentage of drug intake was noticed in case of subjects suffering from dysuria as a result of urinary tract infection (UTI) that was 7.3%. In addition this study showed that 77% of people believed drugs were harmless and 51.8% took drugs till he symptoms disappeared and only 20% completed the course of treatment. The largest amount of available drugs at homes were painkillers and antibiotics, subsequently the largest amount of medicines taken as a result of self-medications were painkillers, anti pyretics and then antibiotics. Conclusion: With respect to the above mentioned facts. It is concluded that Self-medication and self-prescription are very common among people regardless of their socio-economic level hence it is strongly recommended that educational measures should be employed in order to increase their knowledge of drugs proper usage.
Self-medication, Zahedan
خودمصرفی دارو
45
52
http://feyz.kaums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-314&slc_lang=fa&sid=1
2008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/9
1387/8/19
Malek
Rakhshani
مالک
رخشانی
0031947532846001483
0031947532846001483
Yes
Fateme
Rakhshani
فاطمه
رخشانی
0031947532846001484
0031947532846001484
No
Afsae
Mirshahi
افسانه
میرشاهی
0031947532846001485
0031947532846001485
No
fa
آلودگی میکروبی کاتترهای وریدی بیماران ICU و عوامل مرتبط با آن
Venous catheter infection of patients admitted to ICU and its related factors
سابقه و هدف: با توجه به شیوع عفونت بیمارستانی و عوارض شناخته شده آن و وجود گزارشات مبنی بر وجود آلودگی کاتترهای وریدی بیماران بستری و به منظور تعیین شیوع آلودگی میکروبی کاتترهای وریدی و عوارض مرتبط با آن و میزان مقاومت آن ها به آنتی بیوتیک های رایج، این تحقیق روی افراد بستری در بخش ICU بیمارستان شهید بهشتی کاشان سال 1379 انجام گرفت. مواد و روش ها: تحقیق به روش توصیفی روی بیمارانی که به طور مستمر مراجعه و کاتتر آن به هر دلیل خارج می شد، انجام گرفت. سه سانتی متر پلاستیکی آن با روش آسپتیک جدا شده و داخل لوله محتوی تابوگلیکولات انداخته می شد و در صورت رشد نمونه تا 7 روز، بر روی محیط آگار پاساژ داده می شد، نوع باکتری رشد کرده مشخص شده و آنتی بیوگرام انجام می گردید. نقش سن، جنس، طول مدت استفاده از کاتتر و مدت اقامت در ICU ، فلبیت محل کاتتر و موقعیت مکانی کاتتر به عنوان عوامل مرتبط با بروز آلودگی تعیین گردید. یافته ها: در این پژوهش از 100 کاتتر داخل عروقی کشت داده شده که از 36 بیمار جدا شده بود، میزان آلودگی 29% بود. از این میان، استافیلوکوک کواگولاز منفی به میزان 18% شایع ترین باکتری در کشت ها بود. سن، طول مدت بستری، طول مدت استفاده از کاتتر و وجود فلبیت و موقعیت مکانی کاتتر روی آلودگی نقش نداشته اند ( NS ). نتیجه گیری و توصیه ها: گرچه استافیلوکوک کواگولاز منفی در اکثریت موارد عامل عفونت بالنی نمی باشد و در اثر آلودگی با فلور پوست ایجاد می شود و شیوع واقعی آلودگی کاتترها کمتر می گردد (11%) باز هم آلودگی میکروبی کاتترهای وریدی مسئله ای جدی است که بررسی علت یا علل واقعی آن توصیه می گردد.
Background: Nosocomial infections is a common source of infection in hospitalized patients. Prior reports have shown the possibility of venous catheter infection, too. The present study was carried out to determine the venous catheter infection of patients admitted to ICU and its related factors in Shaheed Beheshti hospital in Kashan in 2000.Materials and Methods: It was descriptive study. Patients for whom IV catheters were removed were included. Then the 3cm of the catheters were cut aseptically and put in Thayer-glycolate. In case of growth within the next 7 days, the sample would be passage on agar. Finally the type of cultured bacteria as well as its antibiogram was determined. Infectious related factors were considered as: Age, sex, duration of catheter usage, duration of ICU hospitalization, catheter-induced phlebitis and the location of catheter.Results: Of 100 cultured catheter removed from 36 patients, 29% revealed to have infection, among which, staphylococcus coagulase-negative was the most prevalent (18%). Age, duration of catheter usage, duration of ICU hospitalization, catheter-induced phlebitis and the location of catheter had no effects on infection rate (NS). Conclusion: Staphylococcus coagulase-negative is the skin normal flora and do not cause severe infection, thus the true rate of infection is less. Needless to say, the venous catheter infection is a critical problem seeks further attention in hospitalized patients.
ICU, Nosocominal infection, Venous catheter infection
ICU، عفونت بیمارستانی، باکتریمی، آلودگی میکروبی کاتتر وریدی
53
58
http://feyz.kaums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-315&slc_lang=fa&sid=1
2008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/9
1387/8/19
Ali Reza
sharif
علیرضا
شریف
sharif_a@kaums.ac.ir
0031947532846001486
0031947532846001486
Yes
Amir Hossein
Emami
امیر حسین
امامی
0031947532846001487
0031947532846001487
No
Tahere
Mazouchi
طاهره
مازوچی
0031947532846001488
0031947532846001488
No
Sayed Gholam Abbas
Mosavi
سید غلامعباس
موسوی
0031947532846001489
0031947532846001489
No
Mohammad Reza
Sharif
محمد رضا
شریف
0031947532846001490
0031947532846001490
No
Javad
Verdi
جواد
وردی
0031947532846001491
0031947532846001491
No
Mostafa
Yarandi
مصطفی
یارندی
0031947532846001492
0031947532846001492
No
fa
بررسی میزان زباله و مواد قابل بازیافت در شهر کاشان
Wastes and its recovery rate in Kashan
سابقه و هدف: با توجه به روند رو به افزایش زباله های شهری و عوارض شناخته شده آن روی محیط زیست و آمار متفاوت از مواد فساد پذیر و قابل بازیافت و به منظور تعیین میزان مواد قابل بازیافت و قابلیت اقتصادی بودن آن، این تحقیق روی زباله های شهر کاشان در سال های 79-1378 انجام گرفت.مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه توصیفی است که به منظور تعیین میزان زباله تولیدی شهر کاشان و سرانه آن در طول مدت مطالعه انجام گرفت. شهر کاشان را به هفت منطقه تقسیم کرده و هر ماه از زباله های مناطق مختلف شهر یک نمونه برداشت شد. با استفاده از استوانه بدون سر و ته به حجم یک متر مکعب چگالی زباله اندازه گیری شد و اجزا مختلف نمونه ها از قبیل کاغذ، شیشه، فلزات، پلاستیک و غیره جدا شده و با ترازو دقیقا وزن شد. جهت تعیین سرانه زباله، هر روزه زباله های شهر کاشان قبل از دفن با باسکول چند تنی در مرکزی از قبل تعیین شده، وزن گردید. یافته ها: طی مدت یک سال 29865 تن زباله از مناطق مختلف شهر کاشان جمع آوری و توزین شد. روزانه 82.9 تن زباله و سرانه هر نفر 0.412 کیلوگرم زباله تعیین گردید. میزان آن در فصل بهار بیشتر و تابستان کمتر و میزان چگالی زباله شهری 264 کیلوگرم بر هر متر مکعب بود. 5.05 درصد مواد قابل بازیافت بود. این مواد شامل پلاستیک، انواع فلزات، کاغذ و شیشه می باشد که ارزش اقتصادی روزانه آن 2094500 ریال برآورد گردید. نتیجه گیری و توصیه ها: با توجه به میزان سرانه 0.412 کیلوگرم زباله در روز به ازای هر نفر و همچنین قابل بازیافت بودن 5.05% وزنی زباله های شهر کاشان و ارزش اقتصادی آن ها و نیز با توجه به نقش مهمی که زباله در آلودگی محیط زیست دارد، بازیافت زباله های شهر کاشان دارای ارزش سرمایه گذاری است و با ایجاد سود کلی بیشتر مانع از اتلاف منابع طبیعی و انرژی می گردد.
Background: With respect to the ascending rate of urban wastes and its environmental effects, the present study was conducted with the aim of determining the wastes and its recovery rates as well as the cost-effectiveness of the procedure in Kashan in 1999-2000.Materials and Methods: It was a descriptive study. We have divided Kashan to 7 districts and determine the amount of wastes in each district monthly. The wastes’ density was calculated and its components including paper, glass, metals, plastic and so on were weighted.Results: During the study period (One year 1999-2000) 29865000kg of wastes were collected in Kashan. The daily and per capita waste rate were 82900kg and 0.412kg, respectively. The amount of waste was higher in spring and lower is summer. The urban waste density was 264 kg/m³. 55.5% of the wastes were recoverable. This would save 2094500 Rials.Conclusion: With respect to the per capita rate of waste in Kashan and the possibility of recovering these wastes, it would be worth investigating in the project of waste recovery in Kashan.
Waste, Recovery
زباله، بازیافت
59
64
http://feyz.kaums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-316&slc_lang=fa&sid=1
2008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/9
1387/8/19
Abbas
Doroodgar
عباس
درودگر
adoroudgar@kaums.ac.ir
0031947532846001493
0031947532846001493
Yes
Gholam Reza
Mostafaie
غلامرضا
مصطفایی
0031947532846001494
0031947532846001494
No
Mohsen
Arbabi
محسن
اربابی
0031947532846001495
0031947532846001495
No
fa
بررسی شیوع ماکروزومی و رابطه حاملگی از تاریخ گذشته و زایمانهای متعدد با آن
The prevalence of fetal macrosomia and post-term delivery and multiparity as its risk factors
سابقه و هدف: عوارض مادری و جنینی که به دنبال ماکروزومی ایجاد می شود، بررسی شیوع و عوامل وابسته به آن را مهم می سازد. به دلیل اهمیت موضوع فوق و به منظور تعیین میزان شیوع ماکروزومی نوزاد و ارتباط حاملگی از تاریخ گذشته و زایمان های متعدد با آن، این تحقیق روی مراجعین به بیمارستان دکتر شبیه خوانی کاشان در سال 79-1378 انجام شد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع توصیفی و تحلیلی بود. در مرحله اول شیوع ماکروزومی از کل متولدین سال های 80-1378 تعیین و در مرحله دوم تحقیق روی 220 مادر شامل گروه شاهد و مورد انجام شد. گروه شاهد شامل 110 مادر و نوزاد غیر ماکروزوم آن ها و گروه مورد شامل 110 مادر و نوزاد ماکروزوم آن ها بود. دو گروه از نظر سن، وزن، BMI، میزان تحصیلات، دریافت مراقبت های دوران بارداری، ملیت مادر و جنس نوزاد همانند سازی شدند. اطلاعات با تکمیل پرسش نامه از طرق مصاحبه با مادر و اندازه گیری قد مادر و وزن نوزاد جمع آوری شد و نقش حاملگی از تاریخ گذشته (بیشتر از 40 هفته) و نیز تعداد زایمان مادر با بروز ماکروزومی نوزاد مورد قضاوت آماری قرار گرفت.یافته ها: شیوع ماکروزومی نوزاد 3.04% بود. مادران دو گروه به لحاظ سن، جثه، میزان تحصیلات، دریافت مراقبت های دوران بارداری، ملیت و جنس نوزاد مشابه بوده و اختلاف ناچیز آن ها از لحاظ آماری معنی دار نبود. در گروه شاهد 45.5% و در گروه مورد 61.8% در مواجهه با حاملگی از تاریخ گذشته بودند (P<0.02). تعداد زایمان مادر در گروه شاهد 1.34±2.39 و در گروه مورد 1.37±2.54 بود. این اختلاف به لحاظ آماری معنی دار نبود.نتیجه گیری و توصیه ها: شیوع ماکروزومی در کاشان نسبت به مناطق دیگر کمتر بوده و موارد ماکروزومی با حاملگی از تاریخ گذشته افزایش می یابد. بین ماکروزومی نوزاد و افزایش تعداد زایمان رابطه ای وجود ندارد. انجام تحقیق تجربی برای تعیین تاثیر ختم حاملگی د خانم های با حاملگی 40 هفته و بیشتر بر بروز ماکروزومی نوزاد توصیه می شود.
Background: Maternal and fetal complications following the macrosomia are of utmost importance. The present study was carried out with the aim of determining the prevalence of fetal macrosomia and post-term delivery and multiparity as its risk factors in Kashan in 1999-2000.Materials and Methods: It was an analytical study. During the first phase the prevalence of macrosomia was determined during a two-year period (1999-2001), then, the second phase was conducted on 110 infants with macrosomia (Case group) and 110 without macrosomia (Control). Groups were matched according to the sex, BMI, level of education, prenatal care, mother’s nationality and age. A questionnaire was used for data collection, then the role of post-term delivery (>40 weeks) and multiparity was determined.Results: Macrosomia was found in 3.04% of the infants. Post-term delivery was reported in 45.5% and 61.8% of the control and case group, respectively (P<0.02). The mean parity was 2.39±1.34 and 2.54±1.37 in the control and case group, respectively (NS).Conclusion: The prevalence of macrosomia is not high in Kashan. Post-term delivery has increased the rate of macrosomia, however, multiparity has no statistically significant association. Further studies are highly recommended.
Macrosomia, Multiparity, Post-term delivery
ماکروزومی جنین، چندزایی، حاملگی از تاریخ گذشته
65
69
http://feyz.kaums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-317&slc_lang=fa&sid=1
2008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/9
1387/8/19
Farzane
Saberi
فرزانه
صابری
saberi_F@kaums.ac.ir
0031947532846001496
0031947532846001496
Yes
Zohre
Sadat
زهره
سادات
0031947532846001497
0031947532846001497
No
Masoume
Abedzade
معصومه
عابدزاده
0031947532846001498
0031947532846001498
No
fa
بررسی فراوانی گنوکوک در بیماران مبتلا به سرویسیت و مقاومت داروئی آن در مراجعین به درمانگاه تخصصی زنان در کاشان، نیمه اول سال 1380
Prevalence of Neisseria Gonorrhea in cervisitis and evaluation of drug resistance of N.Gonorrhoeae in Kashan
سابقه و هدف: با توجه به شیوع نسبتا بالای عفونت سرویکس و عوارض مهمی چون PID که ممکن است منجر به نازایی گردد، همچنین عدم اطلاع از وضعیت فراوانی سرویسیت گنوکوکی و مقاومت دارویی آن در این منطقه، تحقیق جهت تعیین فراوانی آن در بیماران مراجعه کننده به کلینیک تخصصی شهر کاشان در نیمه اول سال 1380 انجام پذیرفت.مواد و روش ها: پژوهش حاضر به روش توصیفی بر روی بیماران مبتلا به سرویسیت انجام شد. پس از معاینه بالینی و تایید سرویسیت، نمونه گیری از آندوسرویکس و کشت در محیط تایرمارتین انجام شد و حساسیت آنتی بیوتیکی آن ها تعیین گردید. میزان آلودگی سرویسیت با گنوکوک و الگوی مقاومت دارویی آن ها تعیین شد و با خصوصیات دموگرافیک در پرسش نامه ثبت و اطلاعات با آمار توصیفی ارائه گردید.یافته ها: از 315 مورد خانم مبتلا به سرویسیت 2 نفر (0.63%) مبتلا به سرویسیت گنوکوکی بودند که هر دو مورد کمتر از 25 سال داشتند. شروع فعالیت جنسی هر دو مورد زیر 20 سال بود و هر دو مورد علایم ادراری از قبیل سوزش و تکرر ادرار را ذکر می کردند. یک مورد مقاومت به وانکومایسین و یک مورد مقاومت به سفتریاکسون دیده شد.نتیجه گیری و توصیه ها: شیوع گنوکوک در مبتلایان به سرویسیت جامعه مورد بررسی، جدی و مسئله دار نیست و نسبت بیماران مورد نظر به داروهای رایج حساس می باشند، لذا نگرانی خاصی مطرح نیست.
Background: Due to the relatively high prevalence of cervisitis and its complications such as pelvic inflammatory diseases that may lead to infertility, the present study was designed in order to determine the prevalence of gonococcal cervisitis and drug resistance of those in Kashan in 2001.Materials and Methods: A descriptive study was carried on patients with cervisitis referring to gynecologic clinics. After physical examination and diagnosis of cervisitis, the sample collected from endocervix. The specimens were cultured on Thayer-Martin agar plates. After identification of isolated gonococci by standard methods. Antibiogram tests were performed to determine the sensitivity or resistance of gonococci to common antibiotics. The data were presented using descriptive statistical analysis.Results: Of 315 women patients with cervisitis, 2 (0.63%) had gonococcal cervisitis, both of whom were under 25 years old. The age at which their sexual activity started was ?20 years and they have both frequency and dysuria. One of them had revealed resistance to vancomycin and the other had resistance to ceftriaxon. Conclusion: Due to the relatively high prevalence of gonococcal cervisitis in western country, the prevalence of 0.63% in this study is not hazardous. Meanwhile, gonococci in this area are sensitive to common antibiotics
Cervisitis, Gonococci, Pelvic inflammatory disease
سرویسیت، گنوکوک، PID
70
74
http://feyz.kaums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-318&slc_lang=fa&sid=1
2008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/9
1387/8/19
Zohre
Tabasi
زهره
طبسی
tabasi_z@kaums.ac.ir
0031947532846001499
0031947532846001499
Yes
Ahmad
Khorshidi
احمد
خورشیدی
0031947532846001500
0031947532846001500
No
Maryam
Alinaghipour
مریم
علینقی پور
0031947532846001501
0031947532846001501
No
Zohre
Sadat
زهره
سادات
0031947532846001502
0031947532846001502
No
Hossein
Akbari
حسین
اکبری
0031947532846001503
0031947532846001503
No
fa
بررسی علایم بالینی مبتلایان به برگر و عوامل مرتبط به آن در مراجعین به بیمارستان طالقانی، سال های 80-1379
Clinical manifestations of Burger's disease and its related factors in Taleghani Hospital, Tehran, 2000-01
سابقه و هدف: با توجه به مراجعه بیماران برگر و مشاهدات علایم بالینی متفاوت آن ها با کتب مرجع و به منظور تعیین علایم بالینی مبتلایان به برگر و عوامل مرتبط به آن، این تحقیق روی مراجعین به بیمارستان آیت ا... طالقانی طی سال های 80-1379 انجام گرفت.مواد و روش ها: تحقیق به روش توصیفی روی کلیه مراجعین انجام گرفت. تشخیص بر حسب علایم بالینی و با آنژیوگرافی بود. علایم بالینی این بیماران و نیز خصوصیات فردی و خصوصیات اجتماعی بیماران ثبت شده و با آمار توصیفی ارائه گردید. یافته ها: طی مدت بررسی تعداد 42 بیمار با تشخیص قطعی برگر با میانگین سنی 2±35.9 سال مورد بررسی قرار گرفتند که همگی مرد و سیگاری بودند. هفتاد و یک درصد معتاد و 54.8% نیز به مدت 20-10 سال دخانیات مصرف می کردند. 77.3 درصد تحصیلات کمتر از ششم ابتدایی داشته و 69% آن ها از وضعیت بهداشتی پایین برخوردار بودند. هیچ کدام سابقه خانوادگی نداشتند. شایع ترین علایم بالینی درد در حال استراحت (81%) و در مراحل بعد اولسر ایسکمیک، لنگش متناوب، گانگرن، ترمبوفیلبیت مهاجر و درد اندامی فوقانی بود.نتیجه گیری و توصیه ها: علایم بالینی در بیماران مورد بررسی (احتمالا در جامعه ایرانی) نسبت به علایم بیماران اروپایی و آمریکایی مندرج در کتب مرجع متفاوت بود. وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سطح بهداشتی پایین در بروز بیماری نقش دارد. تحقیق تحلیلی و به دنبال آن تحقیق تجربی، به منظور کاهش مشکل توصیه می شود.
Background: Burger's disease has various presentations. During the present study we have determined the clinical manifestations of Burger's disease in a group of patients referring to Taleghani hospital in 2000-01. Materials and Methods: It was a descriptive study. Diagnosis was confirmed in accordance with clinical manifestations and angiography. Patients’ clinical signs and symptoms as well as other demographic data were recorded.Results: 42 patients with definite diagnosis of Burger's disease and the mean age of 35.9±2 years were included. All were male and smoker. 71% had addiction and 54.8% had previous history of smoking for more than 10-20 years. Poor health status was reported in 69%. Clinical manifestations were: Resting pain (81%), ischemic ulcer, intermittent claudication, thrombophlebitis and upper limb’s pain.Conclusion: Our patients’ clinical signs and symptoms have differed with reports of western societies. Poor socioeconomic and health status are the major risk factors. Further studies are highly recommended.
Burgers disease, Clinical manifestations
برگر، علایم بالینی
75
79
http://feyz.kaums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-319&slc_lang=fa&sid=1
2008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/9
1387/8/19
Mohammad Taghi
Salehian
محمد تقی
صالحیان
0031947532846001504
0031947532846001504
Yes
Hossein
Parsa
حسین
پارسا
0031947532846001505
0031947532846001505
No
Naser
Valaie
ناصر
ولائی
0031947532846001506
0031947532846001506
No
fa
بررسی میزان خود-ارجاعی و عوامل مرتبط با آن در مراکز درمانی دولتی و خصوصی کاشان در سال 1379
A study of self-referral in public and private health care delivery system, Kashan, 2000
سابقه و هدف: یکی از دغدغه های نظام درمان و بیمه مسئله خود-ارجاعی است. با توجه به میزان بالا و عوارض شناخته شده آن و نیز چند گونگی عوامل خود-ارجاعی و به لحاظ محدودیت منابع در سیستم عرضه خدمات بهداشتی-درمانی و مطالعه روش های عملیات در بخش درمان بیماران، این مطالعه در مراکز درمانی دولتی و خصوصی کاشان در سال 1379 اجرا شد.مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه توصیفی است که در آن 1036 نفر از بیماران مراجعه کننده به مراکز بهداشتی-درمانی کاشان که تحت پوشش بیمه درمانی کمیته امام، بیمه روستایی و سایر روش های پرداخت هزینه بودند، به طور تصادفی از مراکز دولتی و خصوصی عرضه خدمات انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. جهت کسب داده ها در رابطه با اطلاعات زمینه ای و اهداف ویژه پژوهش در ارتباط با فراوانی مراجعه به صورت خود-ارجاعی و نحوه ارجاع در سه ساختار ارجاع بسته کمیته امام، ساختار نیمه بسته بیمه روستایی و مراجعه آزاد و نیز اخذ نظرات بیماران در مورد عوامل خود-ارجاعی از روش مصاحبه و پرسش نامه کتبی استفاده شد. سپس داده های جمع آوری شده با استفاده از محاسبات آماری و آزمون کای دو در رابطه با اهداف ویژه پژوهش، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: از 1036 نمونه مورد بررسی جمعا 341 نفر (40.9%) خود-ارجاعی داشتند. در سیستم ارجاع بسته کمیته امام، ارجاع از پزشک عمومی 92.3% و 6.8% مراجعه مستقیم و 1% سایر موارد مراجعه؛ در سیستم بیمه روستایی، ارجاع از پزشک عمومی 70.3% و 29.7% مراجعه مستقیم و در سیستم آزاد، ارجاع به پزشک متخصص 15.7%، خود-ارجاعی 75.5% و 8.8% نیز سایر موارد ارجاع را شامل شده است. همچنین 60.5% مراجعین به مراکز دولتی و 36.4% مراجعین خصوصی خود-ارجاعی داشته اند. اختلاف میزان خود-ارجاعی بین سیستم بسته، نیمه بسته و آزاد معنی دار بود (P<0.0001). میزان همبستگی بین ساختار سیستم عرضه خدمات و میزان خود-ارجاعی برابر 0.6 بود. ضریب همبستگی چوپوروف محاسبه گردید که Pr=0.6 نشان داده شد. همچنین نقش مالکیت دولتی و خصوصی بر میزان خود ارجاعی، ارتباط معنی دار آماری را نشان داد (P<0.001). در این مطالعه به نظر بیماران 54% عامل خود ارجاعی ها مهارت بیشتر پزشکی متخصص عنوان شد.نتیجه گیری و توصیه ها: میزان خود-ارجاعی ها رقم بیش از حد مطلوب است و میزان های بسیار متفاوت در ساختارهای مختلف مراکز عرصه خدمات بهداشتی-درمانی ضرورت تحقیقات بیشتری را در زمینه عوامل خود-ارجاعی با توجه به اهمیت آن در نظام عرضه به روش تجربی، ایجاب نموده است. توصیه می گردد که محققین، موارد کاربرد آن را به منظور استفاده در برنامه ریزی های وزارت متبوع و تصمیم گیری در تغییر ساختار نظام خدمات بهداشتی-درمانی پیشنهاد نمایند.
Background: Appropriate utilization of primary physician and specially care has stimulated substantial debate, but the portion of discussion focused on policies that restrict or discourage direct access to specialist. We examined the self-referral incidence rate and the association of health care delivery system structure with utilization of primary physician and specialist. Materials and Methods: Office visit for patients in private sector and outpatients in public clinic care, stratified by insurance status (Rural Health Insurance, Imam Khomeini Welfare Committee, private insured patients and non insured patients or self-pay patients). 1306 subjects were randomly selected for the study purpose. 39.9% were covered by Imam Khomeini Welfare Committee, 14% Rural Health Insurance, while 46.1% were open for direct referral to specially services. Results: In Imam Khomeini Welfare Committee closed loop referral system, 6.8% of patients were direct self-referral. In rural health insurance 29.7% of patients were direct self-referral, while in open referral system 75.5% of the patients were direct self-referral to specialist. Significant association was detected between the structure of health care delivery system and patient self-referral of specially cares. The incidence rate of self-referral in public sector was 60.5 and in private sector was 36.4%. Significant association was detected between public and private sector self-referral (P<0.001). Patients’ reasons for skipping the general practitioner were high specialist competency as those problems were specific for the specialist waste of time, friends’ recommendation and weakness information about referral system. Conclusion: The results suggest greater utilization of specialist in open referral system. Closed loop referral system like Imam Khomeini Welfare Committee may reduce some of these disparities.
Self-referral, Etiology
خود-ارجاعی، ساختار عرضه خدمات درمانی، علل خود-ارجاعی
80
87
http://feyz.kaums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-320&slc_lang=fa&sid=1
2008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/9
1387/8/19
Sayed Asghar
Rasoulinejad
سید اصغر
رسولی نژاد
0031947532846001507
0031947532846001507
Yes
Parvin
Khaghani
پروین
خاقانی
0031947532846001508
0031947532846001508
No
fa
بررسی اپیدمیولوژی سوانح در بیماران بستری در بیمارستان نقوی شهرستان کاشان در سال 1379
Epidemiology of trauma in patients hospitalized in Naghavi Hospital, Kashan, 2000
سابقه و هدف: با توجه به گستردگی و شیوع سوانح، عوارض کوتاه مدت و بلند مدت ناشی از آن ها و با توجه به هزینه های کلانی که صرف رسیدگی به امور حوادث می گردد و به منظور تعیین میزان عوامل خارجی صدمات در شهرستان کاشان این تحقیق در سال 1379 انجام پذیرفت. مواد و روش ها: تحقیق به روش مطالعه داده های موجود در پرونده کلیه بیماران بستری شده در سال 1379 که به علت سوانح به بیمارستان نقوی مراجعه کرده اند، صورت پذیرفت، سن، جنس، نوع حادثه و ناحیه صدمه دیده، از پرونده بیماران استخراج و به یک فرم اطلاعاتی منتقل گردید و داده های آن با آمار توصیفی ارائه شد. یافته ها: جمعا 2041 نفر افراد واجد شرایط وجود داشتند که 75.6% مرد و 24.4% زن بودند. زنان در حادثه سقوط 35.5% و در سایر موارد حوادث 19% سهیم بوده اند (P<0.001). مردان در محدوده سنی 10 تا 30 سال و زنان در سنین بالای 50 سال، بیشتر از سایر گروه های سنی در مواجهه با حوادث بوده اند. 49.2 درصد حوادث با وسایل نقلیه بوده که در این گروه، موتور سیکلت با 56%، نقش بیشتری را داشته است. شایع ترین ناحیه صدمه دیده را سر و گردن با 32% و سپس پا با 31% به خود اختصاص داده بود. نتیجه گیری و توصیه ها: بالا بودن میزان رخداد حوادث در رده سنی 30-10 سال که فرد دارای بیشترین کارآیی است، نشان دهنده نیاز جامعه به برنامه ریزی دقیق در شناسایی صحیح و کاهش سریع عوامل بروز سوانح و حوادث می باشد که این امر با استفاده از اطلاعات جامع و آمارهای دقیق امکان پذیر خواهد بود. بدین منظور می توان از کتب کدگذاری بیماری ها (ICD) که توسط سازمان بهداشت جهانی ارائه شده استفاده نمود تا ضمن جمع آوری دقیق اطلاعات براساس استانداردهای بین المللی، امکان مقایسه آمارها در سطح بین المللی نیز ممکن باشد. براساس این مطالعه به نظر می رسد که بیشترین میزان حوادث در شهر کاشان مربوط به وسایل نقلیه و بخصوص حوادث ناشی از تصادفات موتور سیکلت می باشد.
Background: Accident-induced trauma is a common problem with short- and long-term complications. The present study was conducted in Naghavi hospital in Kashan in 2000 to determine the external factors influencing the incidence of accident-induced trauma. Materials and Methods: It was an existing data type study. Medical records of patients hospitalized in 2000 in Naghavi hospital were reviewed and initial data including sex, age, type of accident and site of injury were all determined.Results: The study population included 1543 males and 498 females. 35.5% of females referred to the hospital because of falling down. Males aged 10-30 and females’ aged ?50 years were more commonly affected. Vehicles were the cause of accident in 49.2% of the cases, of which motorcycle was more common (56%). Head and neck regions were injured in 32% of the cases. Conclusion: Trauma has affected young adults more frequently. This seeks further attention since this age group are more actively involved in society activities. Results have revealed that in Kashan, motorcycle accidents required more precise observations.
Injuries, Car accidents, External factor
سوانح، حوادث رانندگی
88
93
http://feyz.kaums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-321&slc_lang=fa&sid=1
2008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/92008/11/9
1387/8/19
Fateme
Rangraz Jeddi
فاطمه
رنگرز جدی
rangrazejeddi_f@kaums.ac.ir
0031947532846001509
0031947532846001509
Yes
Mehrdad
Farzandipour
مهرداد
فرزندی پور
0031947532846001510
0031947532846001510
No