۱۸ نتیجه برای شعبانی
سید تقی طباطبایی، میر طاهر شعبانی راد،
دوره ۲، شماره ۳ - ( فصلنامه ۱۳۷۷ )
چکیده
سابقه و هدف: با توجه به شیوع عفونت ادراری در کودکان بویژه در دختران و عوارض شناخته شده آن و تناقض های موجود، در مورد شیوع و علل ایجاد کننده آن، این تحقیق به منظور تعیین شیوع عفونت ادراری در دانش آموزان دختر دبستان های شهر رفسنجان طی سال ۱۳۷۵ انجام گرفت.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر به روش توصیفی (Descriptive) بر روی کلیه دانش آموزان دختر دبستان ها با استفاده از آزمایش ادرار صبحگاهی به وسیله نوارهای ادراری Comber-۹ از نظر نیتریت، لکوسیت استراز و pH صورت پذیرفت و از کودکان مشکوک کشت ادرار به عمل آمد.
یافته ها: تعداد ۳۷۱ نفر (۶,۹%) از ۵۳۳۹ کودک مورد بررسی از نظر یکی از سه معیار مشکوک به عفونت مثبت گردید و کشت ادرار تعداد ۴۸ نفر (۹ در هزار) مثبت شد و ۸۰% مبتلایان به عفونت ادراری در نمونه ها بدون علایم بالینی بوده و شایع ترین عامل عفونت (۸۵.۴%) اشریشیاکلی می باشد.
نتیجه گیری: با توجه به شیوع عفونت و بویژه بی علامتی آن، موجبی برای انجام تحقیقات تحلیلی و شناخت علل به وجود آورنده و متعاقب آن، تحقیقات تجربی برای کاهش مشکل مطرح را پیشنهاد می نماید.
فرشته نظری، محمد شعبانی، مجتبی فلاحتی،
دوره ۱۶، شماره ۷ - ( ضميمه ۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: از زمان کشف فعالیت ضد توموری سیس پلاتین شیمیستها تعداد زیادی کمپلکسهای فلزی را سنتز و پتانسیل استعمال ضد توموری آنها را آزمایش کردهاند. اگرچه کمپلکسهای فلزی تاثیرات شگرفی در درمان سرطان دارند، اما تاثیرات جانبی آنها و پدیده مقاومت و محدودیت در درمان انواع آنها مانع استفاده از آنها شده است. مطالعه حاضر بهمنظور بررسی اثرات ضد توموری و فعالیت آپوپتوزی کمپلکسهای حاوی پلاتین، پالادیوم، کبالت و نیکل طراحی شده است.
مواد و روشها: در این مطالعه چهار کمپلکس حاوی پلاتین، پالادیوم، کبالت و نیکل سنتز شده بر روی سلولهای سرطانی غده فوق کلیوی موش صحرائی (PC۱۲) با غلظتهای متفاوت تاثیر داده شده و با استفاده از روشهای MTT و LDH، آپوپتوز تعیین گردید.
نتایج: IC(۵۰) کمپلکسهای فلزی پلاتین، پالادیوم، کبالت و نیکل بهترتیب ۹/۴ و ۶/۵ و ۵/۳۹ و ۳/۶۴ میباشد که این IC(۵۰) بدین معنی است که کمپلکس پلاتین در حدود ۸ و ۱۳ برابر کمپلکسهای کبالت و نیکل بهترتیب قدرت کشندگی (اثر سمیت) در مقابل سلولهای توموری مدولای غده فوق کلیوی دارد. بههرحال همه این کمپلکسها فعالیت لاکتات دهیدروژناز و آپوپتوتیک از خود نشان دادند. آزاد شدن لاکتات دهیدروژناز نیز وابسته به غلظت بود؛ بهطوریکه غلظت ۲۰۰ میکرومولار پلاتین، پالادیوم، کبالت و نیکل منجر به آزاد شدن لاکتات دهیدروژناز به میزان ۹۴، ۸۴، ۶۴ و ۵۵ درصد گردید.
نتیجهگیری: ماهیت و موقعیت جانشینی گروههای بر روی لیگاندهای فلزی نقش مهمی در تعیین فعالیتهای ضد سرطانی این کمپلکسهای سنتز شده ایفا میکند.
زهرا چیت سازیان، فاطمه سادات قریشی، سید غلامعباس موسوی، عصمت شعبانی،
دوره ۱۷، شماره ۱ - ( دوماه نامه ۱۳۹۲ )
چکیده
سابقه و هدف: افسردگی از شایعترین بیماریهای روانپزشکی و یک اختلال خلقی شایع است. در ایجاد آن علاوه بر نقش پیامرسانهای عصبی و رویدادهای زندگی، محرکهای درونی مانند سطح سرمی کلسترول، آلبومین، فریتین، قند و فاکتورهای انعقادی نیز دخیلاند. هدف از این مطالعه تعیین سطح سرمی کلسترول، آلبومین، فریتین در بیماران همودیالیزی با و بدون افسردگی اساسی است.
مواد و روشها: این مطالعه توصیفی-مقطعی در سال ۱۳۸۹ بر روی ۱۰۰ بیمار همودیالیزی مراجعهکننده به بخش دیالیز بیمارستان اخوان کاشان انجام شد. بیماران از نظر ابتلا به افسردگی توسط پرسشنامه افسردگی Beck و مصاحبه بالینی ارزیابی شده و سپس دادهها تحلیل شدند.
نتایج: از میان ۱۰۰ بیمار همودیالیزی مورد بررسی۵۰ نفر (۳۹ درصد مردان و ۹/۵۶ درصد زنان) مبتلا به افسردگی بودند. میانگین سطح سرمی آلبومین، فریتین و کلسترول در بیماران همودیالیزی مبتلا به افسردگی بهترتیب ۸۸/۳ میلی گرم در لیتر، ۷۴/۶۰۱ میکرو مول در لیتر، و ۵۶/۱۶۱ میلیگرم در دسی لیتر بود و در بیماران بدون افسردگی بهترتیب ۹۹/۳ میلی گرم در لیتر، ۶۸/۵۷۹ میکرو مول در لیتر، ۱۴/۱۵۲ میلیگرم در دسی لیتر بود . اختلاف بین دو گروه از نظر آماری معنیدار نبود . بین وجود بیماریهای همراه و محل زندگی با اختلال افسردگی رابطه معنیداری دیده شد (بهترتیب: ۰۰۳/۰= P و ۰۳۲/۰=P).
نتیجهگیری: بین سطح آلبومین، فریتین و کلسترول با افسردگی ارتباطی دیده نشد. عواملی مانند جنسیت، بیماریهای همراه بهویژه فشار خون، و محل سکونت ممکن است در ابتلا به افسردگی در بیماران همودیالیزی موثر باشند.
محمد علی حق بین، حسین حکیم زاده، محمد شعبانی،
دوره ۱۷، شماره ۵ - ( دوماه نامه ۱۳۹۲ )
چکیده
سابقه و هدف: جراحی آندوسکوپیک سینوس یکی از جراحیهایی است که نیاز به محل تمیز جراحی دارد. هدف از این مطالعه بررسی اثر پروپوفول در مقایسه با ایزوفلوران روی عمق بیهوشی و نیز رابطه احتمالی آن با میزان خونریزی حین آندوسکوپی سینوس است.
مواد و روشها: تعداد ۵۲ بیمار مراجعه کننده به بیمارستان شفا کرمان شامل ۱۶ زن و ۳۶ مرد تحت عمل آندوسکوپی سینوس جهت این کارآزمایی بالینی انتخاب شدند. در گروه اول پروپوفول و در گروه دوم ایزوفلوران استفاده شد. فشار متوسط شریانی، عمق بیهوشی و کل خون از دست رفته برای تمام بیماران در هر دو گروه ثبت شد.
نتایج: یافتههای مطالعه نشان داد در حالیکه عمق بیهوشی در هر دو گروه کاهش یافت، اما رابطه معنیداری بین عمق بیهوشی و فشار متوسط شریانی با میزان خونریزی یافت نشد. در بررسی میزان خونریزی بین دو گروه تفاوت قابل ملاحظهای مشاهده نشد. و هر دو روش بیهوشی فشار خون را در حین عمل کاهش داد.
نتیجهگیری: در مجموع میتوان گفت تفاوت خاصی بین پروپوفول و ایزوفلوران در عمق بیهوشی و کاهش خونریزی در حین جراحی آندوسکوپیک سینوس وجود ندارد. بنابراینه، استفاده از هوشبرهای کاهنده فشار خون بدون در نظر گرفتن روش کاربرد آنها در این جراحی پیشنهاد میشود.
بختیار ترتیبیان، مریم شعبانی، بهمن ابراهیمی ترکمانی،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( دوماه نامه ۱۳۹۵ )
چکیده
سابقه و هدف: هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه بین لنفوسیت های T (CD۸+, CD۴+)، نسبت CD۴+/CD۸+ و سلول های کشنده طبیعی (CD۵۶+) با حداکثر نبض اکسیژن در دختران فعال در پاسخ به فعالیت بدنی شدید بود.
مواد و روش ها: این مطالعه نیمه تجربی با طرح اندازه های تکراری بر روی ۱۶ دختر فعال ۲۵-۲۰ ساله انجام شد. جهت برآورد حداکثر نبض اکسیژن و پاسخ شاخص های ایمنی از آزمون نوارگردان (GTX) استفاده گردید. نمونه های خونی در شرایط پایه، بلافاصله بعد و ۲ ساعت پس فعالیت ورزشی فزاینده برای بررسی مقادیر CD۴+،CD۸+،CD۵۶+ و نسبت CD۸+/ CD۴+(با روش فلوسایتومتری) از ورید بازویی به دست آمد.
نتایج: مقادیر سلول های CD۴+ و نسبت CD۸+/ CD۴+بلافاصله بعد از فعالیت بدنی فزاینده کاهش معنی داری نشان دادند (۰/۰۵ P≤). اما مقادیر سلول هایCD۸+ و CD۵۶+ بلافاصله پس از فعالیت بدنی فراینده افزایش معنی داری را نشان دادند (P≤ ۰/۰۵). در بررسی ارتباط متغیرها، بین نبض اکسیژن با CD۸+ و CD۵۶+ ارتباط مثبت و معنی دار یافت شد (۰/۶۹ P≤ ۰/۰۰۱،r=) و (P≤ ۰/۰۰۹ ،r=۰/۴۹). هم چنین، در بررسی ارتباط بین نبض اکسیژن با CD۴+ و نسبت CD۴+/CD۸+ارتباط منفی و معنی دار بین این شاخص ها یافت شد (۰/۵۳- P≤ ۰/۰۰۲،r=) و (P≤ ۰/۰۰۱،r=-۰/۶۴).
نتیجه گیری: حداکثر نبض اکسیژن به عنوان شاخصی از کارایی دستگاه قلبی-عروقی رابطه قوی با برخی از شاخص های ایمنی بدن بعد از فعالیت ورزشی شدید در دختران فعال دارد.
مجید کاشف، محسن شعبانی،
دوره ۲۱، شماره ۴ - ( دوماه نامه ۱۳۹۶ )
چکیده
سابقه و هدف: هدف از این پژوهش بررسی و تبیین رابطه لاکتات و گلوکز سرم با میزان اشباع اکسیژن خون، ضربان قلب و VO۲max در پاسخ به مصرف ال-کارنیتین حین فعالیت شدید درمانده ساز در بلافاصله و دوره بازیافت، در مردان جوان فعال است.
مواد و روش ها: تعداد ۱۰ مرد جوان فعال (۹۶/۰±۴/۲۶ سال، قد ۴۵/۹±۹۰/۱۷۳ سانتیمتر و وزن ۶۳/۵±۸۰/۷۱ کیلوگرم) در این پژوهش شرکت داشتند. آزمودنیها طی دو جلسه آزمون بروس را تا سرحد واماندگی انجام دادند. بهمنظور بررسی ارتباط گلوکز و لاکتات با اکسیژن اشباع (%SO۲)، ضربان قلب بیشینه و VO۲max در سه نوبت قبل، بلافاصله و ۴ دقیقه پس از فعالیت، فاکتورهای مورد نظر اندازهگیری شدند.
نتایج: نتایج تحقیق نشان داد که در گروه مکمل، ارتباط مثبت معنیداری میان سطوح لاکتات سرم در ۴ دقیقه پس از فعالیت و میزان VO۲max، و هم چنین میان سطوح گلوکز سرم و %SO۲ بلافاصله پس از فعالیت، وجود دارد (۰۵/۰>P). بین سایر فاکتورها ارتباط معنیداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج این تحقیق به نظر میرسد که مکملدهی ال-کارنیتین میتواند بر ارتباط میان لاکتات موجود در سرم و توان هوازی (VO۲max) و نیز ارتباط گلوکز سرم و %SO۲ در فعالیت شدید تأثیر مثبتی اعمال کند؛ بنابراین، احتمالا مصرف ال-کارنیتین بهواسطه اعمال تأثیر مثبت بر توان هوازی باعث افزایش توانایی افراد در انجام فعالیتهای شدید درماندهساز از طریق افزایش آستانه واماندگی می شود.
زیور حسنی، فاطمه ایزددوست، رامین شعبانی،
دوره ۲۱، شماره ۵ - ( دوماه نامه ۱۳۹۶ )
چکیده
سابقه و هدف: کلروژنیک اسید به عنوان مهمترین پلی فنول قهوه سبز به همراه فعالیت بدنی، به عنوان دو عامل احتمالی موثر بر اضطراب و افسردگی محسوب می شوند. هدف از این مطالعه بررسی اثر شش هفته تمرین ترکیبی هوازی- مقاومتی همراه با مصرف قهوه سبز بر اضطراب و افسردگی زنان دارای اضافه وزن و چاق بود.
مواد و روش ها: در این مطالعه نیمه تجربی، ۳۰ نفر خانم جوان چاق و دارای اضافه وزن داوطلب به صورت تصادفی به سه گروه تمرین ترکیبی هوازی- مقاومتی، گروه قهوه سبز و گروه تمرین ترکیبی به همراه قهوه سبز تقسیم شدند. تمرینات چهار جلسه در هفته و به مدت شش هفته انجام شد. مقدار قهوه سبز مصرفی ۲۵۰ میلی گرم در روز برای ۶ هفته بود. میزان اضطراب و افسردگی آزمودنی ها توسط پرسشنامه بک ارزیابی شد.
نتایج: یافته ها نشان دهنده بهبود معنی دار اضطراب و افسردگی در هر سه گروه مطالعه بود (۰/۰۵<P). همچنین نتایج نشان داد که میزان بهبودی اضطراب و افسردگی در گروه تمرین ترکیبی به همراه قهوه سبز به صورت معنی داری بیشتر از گروه قهوه سبز بود (به ترتیب ۰/۰۳=P و ۰/۰۱=P).
نتیجه گیری: بر طبق نتایج این تحقیق مصرف قهوه سبز و تمرین ترکیبی می توانند بر بهبود اضطراب و افسردگی موثر باشند. همچنین انجام تمرین ترکیبی همراه با مصرف قهوه اثرات سودمند بیشتری در بهبود اضطراب و افسردگی دارد.
مرجان زحمتکش، رامین شعبانی،
دوره ۲۲، شماره ۴ - ( دوماه نامه ۱۳۹۷ )
چکیده
سابقه و هدف: چاقی باعث اختلال در هموستاز گلوکز و شاخصهای التهابی میشود. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر یک دوره تمرینات هوازی-مقاومتی همزمان بر هموستاز گلوکز و HS-CRP در دختران نوجوان مضطرب دارای اضافه وزن و چاق بود.
مواد و روش ها: این کارآزمایی بالینی روی ۳۰ دختر نوجوان دارای اضافه وزن و چاق مضطرب انجام شد. افراد بهصورت تصادفی در دو گروه تجربی و شاهد قرار گرفتند. گروه تجربی به مدت ۸ هفته، هر هفته ۳ جلسه و هر جلسه به مدت ۹۰ دقیقه تمرینات ورزشی را انجام دادند. متغیرهای گلوکز، انسولین، HS-CRP و اضطراب قبل و بعد از ۸ هفته تمرین اندازهگیری شد.
نتایج: هشت هفته تمرین ترکیبی موجب کاهش معنی دار سطوح گلوکز (۰/۰۲=P)، انسولین (۰/۰۲=P)، مقاومت به انسولین (۰/۰۵=P) و میزان اضطراب (۰/۰۲(P= در مقایسه با گروه شاهد شد، لیکن در HS-CRP اختلاف معنی داری مشاهده نشد (۰/۰۵>P ).
نتیجه گیری: به نظر می رسد می توان از تمرینات ورزشی هوازی-مقاومتی همزمان جهت بهبود هموستاز قند خون و کاهش اضطراب دختران نوجوان دارای اضافه وزن و چاق استفاده کرد.
زهرا محمودی، رامین شعبانی، زهرا حجتی ذی دشتی، محبوبه قلی پور،
دوره ۲۳، شماره ۳ - ( دوماه نامه ۱۳۹۸ )
چکیده
سابقه و هدف: نارسایی قلب با تغییرات ساختاری و عملکردی قلب همراه بوده و فعالیت بدنی یک مداخله احتمالی برای بهبود آن است. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر یک دوره تمرین مقاومتی- هوازی ترکیبی بر میزان NT- proBNP، فشارخون و ترکیب بدن بیماران مبتلا به نارسایی مزمن قلب می باشد.
مواد و روش ها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، تعداد ۷۶ بیمار نارسایی مزمن قلب، درجه II و III طبقه بندی انجمن قلب نیویورک و کسر جهشی ≤۴۰ درصد با دامنه سنی (۷±۷۲ سال)، به طور یکسان و تصادفی به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. برنامه گروه مداخله، شامل تمرینات هوازی (۸۵-۵۰ درصد ضربان قلب بیشینه) و مقاومتی (۷۰-۵۰ درصد یک تکرار بیشینه) به مدت ۸ هفته، سه جلسه در هفته با تعیین درک شدت تمرین، مقیاس ۱۰ امتیازی بورگ انجام شد. متغیرهای سطح پلاسمایی NT-pro BNP، فشارخون و ترکیب بدن، قبل و ۸ هفته بعد از تمرینات اندازه گیری شدند.
نتایج: ۸ هفته تمرینات ترکیبی، باعث کاهش معنی دار در وزن، شاخص توده بدن، نسبت دور کمر به لگن، ضربان قلب و NT-proBNP در گروه مداخله شد (۰/۰۵<P)، اما در مقایسه بینگروهی در پسآزمون، تفاوت در WHR و BMI معنی دار نبود. همچنین تغییرات بین و درون گروهی متغیرهای فشارخون سیستول، دیاستول و میانگین فشار شریانی مشاهده نشد.
نتیجه گیری: به نظر می رسد، تمرینات ترکیبی بر کاهش وزن و میزان NT- proBNP مؤثر است. بنابراین، برنامه تمرینی حاضر می تواند به عنوان مداخلات غیردارویی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی پیشنهاد شود.
مریمالسادات هاشمی تکلیمی، مریم شعبانی، سعیده شادمهری، محمد شرافتی مقدم، محمد فتحعلی پور،
دوره ۲۳، شماره ۴ - ( دوماه نامه ۱۳۹۸ )
چکیده
سابقه و هدف: امروزه پروتئینها و مسیرهای سلولی مهمّی شناسایی شدهاند که منجر به تنظیم بافت چربی سفید و تبدیل آن به بافت چربی قهوهای میشوند که پروتئینهای PPARγ و PRDM۱۶ پروتئینهای کلیدی در این تنظیم هستند. دیابت از عوامل مهمّ چاقی و ایجاد عوارض میباشد که میتواند در عملکرد این دو پروتئین اختلال ایجاد کند. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تأثیر ۴ هفته تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT; High-Intensity Interval Training) بر محتوای پروتئینهای PPARγ و PRDM۱۶ در بافت چربی زیرجلدی موشهای صحرایی نر چاق مبتلا به دیابت میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، ۱۶ سر موش صحرایی نر نژاد اسپراگوداولی (با میانگین وزن ۲۰±۳۰۰ گرم) انتخاب و پس از دیابتی شدن ازطریق تزریق STZ و نیکوتینآمید به روش تصادفی به ۲ گروه تمرین دیابتی و کنترل دیابتی تقسیم شدند؛ گروه تمرینی ۴ روز در هفته مطابق با برنامه تمرینی به مدت ۴ هفته به فعالیت ورزشی پرداختند؛ در حالی که گروه کنترل هیچگونه برنامه تمرینی نداشتند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون t-مستقل استفاده شد.
نتایج: تغییر معنیداری در محتوای پروتئینهای PPARγ (۰/۱۶=P) و PRDM۱۶ (۰/۸۳=P) به دنبال ۴ هفته تمرین HIIT در گروه تمرین نسبت به کنترل مشاهده نشد.
نتیجهگیری: باتوجه به نتایج تحقیق حاضر، تمرین HIIT منجر به تغییر معنیدار محتوای پروتئینهای PPARγ و PRDM۱۶ نشده است. به نظر میرسد شدت تمرین ورزشی HIIT عامل مهمّی در این نتیجه باشد که باید به آن توجه کرد.
سیده مریم میرجعفری، رامین شعبانی،
دوره ۲۴، شماره ۵ - ( دوماه نامه ۱۳۹۹ )
چکیده
سابقه و هدف: فعالیتهای ورزشی مختلف، بر روی هورمونهای بدن تأثیرگذار است. هدف از این تحقیق، بررسی مقایسه اثر تمرینات با محدودیت جریان خون (BFR) و تمرینات مقاومتی با شدت متوسط بر میزان کورتیزول بزاقی و آلفاآمیلاز بزاقی در زنان بدنساز مبتدی بود.
مواد و روشها: در این کارآزمایی بالینی تصادفیشده، ۲۸ زن بدنساز مبتدی ۲۰ تا ۳۵ سال بهطور تصادفی به دو گروه ۱۴نفره تقسیم شدند. مدت تمرین ۹۰ دقیقه، هفتهای ۳ روز، به مدت سه هفته بود. گروه اوّل تمرینات کاتسو با شدت ۳۰-۲۵ درصد یک تکرار بیشینه همراه با محدودیت جریان خون (۱۴=n) و گروه دوم تمرینات مقاومتی با شدت متوسط ۷۵-۷۰ درصد یک تکرار بیشینه (۱۴=n) انجام دادند. میزان کورتیزول بزاقی و آلفاآمیلاز بزاقی قبل و بعد از تمرینات، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج توسط نرمافزار SPSS نسخه ۲۲ در سطح معنیداری ۰۵/۰ تجزیه و تحلیل شد.
نتایج: کورتیزول بزاقی تنها در گروه تمرینات مقاومتی در مقایسه با تمرینات محدودیت جریان خون، افزایش معنیدار داشت (۰/۰۰۱=P). با اینحال، هر دو شیوه تمرین بر آلفاآمیلاز بزاقی تأثیر معنیداری نداشتند (۰/۰۵<P).
نتیجهگیری: در تحقیق حاضر، تمرینات محدودیت جریان خون، اثری بر کورتیزول بزاقی ورزشکاران زن نداشت. با اینحال در تمرینات مقاومتی میزان آن افزایش معنیدار داشت. هر دو شیوه تمرین بر آلفاآمیلاز بزاقی اثر معنیداری نداشتند. بنابراین در مقایسه با تمرینات مقاومتی، تمرینات کاتسو موجب افزایش معنیدار در میزان کورتیزول بزاقی نمیگردد.
حمیدرضا مصلح، مهدی مهدی زاده، فاطمه مرادی، آلاء معین زاده، روناک شعبانی،
دوره ۲۵، شماره ۱ - ( دوماه نامه ۱۴۰۰ )
چکیده
سابقه و هدف: اخیراً در سال ۲۰۱۹، یک نوع ویروس جدید از خانواده کرونا (Sars-CoV-۲) در چین شناخته شد. ACE۲ یک متالوپروتئاز روی است که در سیستم آنژیوتانسین نقش دارد. گزارشهای اوّلیه نشان میدهد که ۲۰۱۹-nCoV و SARS-CoV میل به سلول هایی دارند که ACE۲ را بر روی سطح خارجی خود بیان میکنند. ACE۲ در بافتهای دستگاه تناسلی زنان بیان می شود و بنابراین میتواند به Sars-CoV-۲ برای ورود به این دستگاه کمک کند و سبب ناباروری یا دیگر اختلالات دستگاه تولیدمثل زنان گردد.
مواد و روش ها: در جولای ۲۰۲۰ به تحقیق در پایگاه های اطلاعاتی پاب مد و گوگل اسکولار پرداخته شد. مقالاتی که عنوان و یا چکیده غیرمرتبط داشتند، حذف گردید و درنهایت مطالعاتی که بیشترین ارتباط به موضوع را داشتند، انتخاب شدند.
نتایج: در مطالعات انجامگرفته تا به امروز هجوم کروناویروس جدید به دستگاه تناسلی زنان به اثبات رسیده است.
نتیجه گیری: SARS-CoV-۲ توانایی ایجاد اختلال در باروری زنان را دارد. این ویروس به کمک ACE۲ با هجوم به بافتهای تناسلی زنانه، می تواند در روند استروئیدوژنز، فولیکولوژنز و تخمکگذاری اثر گذارد و درنهایت ممکن است منجر به اختلال قاعدگی، سقط جنین و حتی ناباروری شود؛ هرچند که تا به امروز، هیچ گزارشی از حضور ویروس کرونا در سیستم تولیدمثل زن گزارش نشده است و هیچ مطالعه ای در دست نیست که ویروس SARS-CoV-۲ از گیرنده های ACE۲ در سیستم تولیدمثل چه استفادهای میکند و چه تأثیری در کیفیت تخمک، بارداری متعاقب آن یا رشد جنین دارد.
مهرزاد شعبانی، وحید ولیپور دهنو، محمدرضا تابنده، مهدیه ملانوری شمسی،
دوره ۲۶، شماره ۳ - ( دوماه نامه ۱۴۰۱ )
چکیده
سابقه و هدف: پروتئین شوک گرمایی ۶۰ (HSP۶۰) یک شاخص استرس میتوکندری است و در بهبود عملکرد میتوکندری نقش دارد. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر ورزش استقامتی هوازی بر تغییرات پروتئین شوک گرمایی ۶۰ و مقاومت به انسولین در موشهای دارای دیابت نوع دو بود.
مواد و روشها: ۳۰ سر موش سوری نر بالغ آزمایشگاهی بهطور تصادفی و یکسان به سه گروه کنترل (C)، دیابتی (D) و دیابتی - ورزش (DE) تقسیم شدند. دیابت بهوسیله تزریق درونصفاقی استرپتوزوتوسین القا شد. تمرین استقامتی هوازی پنج جلسه در هفته برای هشت هفته انجام شد. ۴۸ ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، مقادیر گلوکز، انسولین و HSP۶۰ و شاخص مقاومت به انسولین اندازهگیری شد.
نتایج: سطوح انسولین و گلوکز خون و مقاومت به انسولین در گروه DE نسبت به گروه D به شکل معناداری کاهش یافت (۰/۰۰۱=P). همچنین، سطوح پروتئین HSP۶۰ گروه DE نسبت به گروه D به شکل معناداری افزایش یافت (۰/۰۵>P) و در گروه D نسبت به گروه C به شکل معناداری کاهش یافت (۰/۰۵>P). همچنین نتایج نشان داد که بین HSP۶۰ و مقاومت به انسولین در هر سه گروه همبستگی منفی وجود دارد (۰/۰۰۱=P،۰/۹۳۰-r= ).
نتیجهگیری: دیابت سطوح HSP۶۰ را کاهش و ورزش استقامتی هوازی سطوح آن را افزایش میدهد. همچنین، ورزش استقامتی با افزایش بیان پروتئین HSP۶۰ میتواند عملکرد میتوکندری مختلشده در دیابت را تقویت کند و باعث بهبود شاخص مقاومت به انسولین شود.
مژده نداف فهمیده، شهرام غلامرضائی، رامین شعبانی،
دوره ۲۶، شماره ۳ - ( دوماه نامه ۱۴۰۱ )
چکیده
سابقه و هدف: آنفارکتوس میوکارد یک وضعیت نکروزی حادّ عضله قلب است. بنابراین هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرین تناوبی شدید و مصرف کورکومین بر بیان ژن PGC-۱α و ERR-α میتوکندریایی کاردیومیوسیت موشهای نر مدل سکته قلبی بود.
مواد و روشها: در مطالعه تجربی حاضر، ۳۲ سر موش صحرایی نر مبتلا به آنفارکتوس میوکارد بهصورت تصادفی به چهار گروه تمرین تناوبی با شدت بالا، مکمل، کنترل و تمرین به همراه مکمل تقسیم شدند. تمرین در دو گروه شدت بالا و تمرین به همراه مکمل شامل اجرای هشت هفته فعالیت ۴دقیقهای با شدت ۹۰-۸۵ درصد VO۲max بود. کورکومین نیز به میزان mg/kg ۱۵ استفاده شد. بیان ژن PGC-۱α و ERR-α میتوکندریایی با استفاده از روش Real-time PCRبهدست آمد. ﺩﺍﺩﻩﻫﺎ از طریق ﺁﺯﻣﻮن شاپیرو - ویلک و تحلیل واریانس یکطرفه ﺁﻧﺎﻟﻴﺰ ﺷﺪﻧﺪ.
نتایج: آزمون تحلیل واریانس یکطرفه، تفاوت معنیداری در بیان ژن PGC-۱α و ERR-α میتوکندریایی کاردیومیوسیت موشهای نر مدل سکته قلبی در گروههای پژوهش نشان داد (۰/۰۰۱=P). نتایج آزمون توکی بیانگر افزایش معنیدار بیان ژن PGC-۱α و ERR-α در گروه تمرین و تمرین به همراه مکمل نسبت به دو گروه کنترل و مکمل بود (۰/۰۰۱=P). بین دو گروه کنترل و مکمل نیز تفاوت معنیداری وجود نداشت.
نتیجهگیری: تمرین تناوبی بهتنهایی و در تعامل با کورکومین باعث افزایش بیان ERRα و PGC-۱α در بافت قلب موشهای نر مدل سکته قلبی میشود. بهنظر میرسد تمرین تناوبی و مصرف کورکومین میتواند راه مناسبی برای افزایش بیوژنز میتوکندریایی و بهبود عملکرد قلب در نظر گرفته شود.
مهرزاد شعبانی، وحید ولیپور دهنو، محمدرضا تابنده، مهدیه ملانوری شمسی،
دوره ۲۶، شماره ۴ - ( دوماه نامه ۱۴۰۱ )
چکیده
سابقه و هدف: پروتئین شوک گرمایی ۷۰ (HSP۷۰) و لون پروتئاز یک (LONP۱) بهعنوان شاخص استرس میتوکندریایی در نظر گرفته میشود که برای زندهماندن سلول ضروری است. بنابراین، هدف این پژوهش بررسی تأثیر ورزش استقامتی بر تغییرات HSP۷۰ و LONP۱ در موشهای دیابتی بود.
مواد و روشها: تحقیق حاضر از نوع تجربی بود که در آن ۳۰ سر موش آزمایشگاهی نر بالغ بهطور تصادفی و یکسان (دهتایی) به گروههای کنترل (C)، دیابتی (D) و دیابتی - ورزش (DE) تقسیم شدند. دیابت بهوسیله تزریق درونصفاقی استرپتوزوتوسین القا شد. تمرین استقامتی برای ۸ هفته انجام شد. ۴۸ ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، عضله EDL موشها جدا شد. مقادیر گلوکز، انسولین و HSP۷۰، LONP۱ و شاخص مقاومت به انسولین اندازهگیری شد.
نتایج: سطوح انسولین، گلوکز خون و مقاومت به انسولین در گروه DE نسبت به گروه D بهشکل معناداری کاهش یافت (۰/۰۵>P). همچنین، سطوح پروتئین HSP۷۰ گروه DE نسبت به گروه D بهشکل معناداری افزایش یافت (۰/۰۵>P) و در گروه D نسبت به گروه C بهشکل معناداری کاهش یافت (۰/۰۵>P). همچنین تمرین باعث افزایش معنادار بیان سطوح LONP۱ در گروه DE در مقایسه با گروه D شد (۰/۰۵>P). همچنین سطوح LONP۱ در گروه D در مقایسه با گروه C بهشکل معناداری افزایش یافت (۰/۰۵>P).
نتیجهگیری: گزارشها نشان میدهد که دیابت میتواند سطوح HSP۷۰ را کاهش و LONP۱ را افزایش دهد. همچنین، ورزش استقامتی با افزایش بیان پروتئینهای HSP۷۰ و LONP۱ میتواند عملکرد میتوکندری را که در دیابت دچار اختلال شده است، تقویت کند. همچنین باعث بهبود شاخص مقاومت به انسولین شود.
منصوره شمسی سوسهاب، علیرضا علمیه، رامین شعبانی،
دوره ۲۷، شماره ۲ - ( دوماه نامه ۱۴۰۲ )
چکیده
سابقه و هدف: بیماری پارکینسون اختلال پیشرونده، مخرب و درازمدت دستگاه عصبی مرکزی است. هدف این پژوهش بررسی اثر تمرین ورزشی و مصرف روغن زیتون بر حافظه فضایی و بیان ژنهای AKT، کاسپاز٣ در رتهای مبتلاشده به پارکینسون بود.
مواد و روشها: در این مطالعه ۳۰ رت به٥ گروه ۶تایی تقسیم شدند. گروهها شامل کنترل سالم، کنترل پارکینسون، پارکینسون + روغن زیتون، پارکینسون + تمرین ورزش و پارکینسون + تمرین ورزش + روغن زیتون بودند. ۰/۴ میلیلیتر روغن زیتون بهصورت روزانه به مدت ۸ هفته به رتها بهصورت گاواژ خورانده شد. تمرین هوازی ٥ روز در هفته هر روز به مدت ٣٠ دقیقه و با سرعت ١١ متر در دقیقه اجرا شد. تمرین مقاومتی با ٣٠ درصد وزن رتها شروع و در هفته هشتم به ١٠٠ درصد وزن آنها رسید. بیان ژنهایAKT و کاسپاز٣ از طریق PCR- Real time و یادگیری فضایی با استفاده از ماز شعاعی اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی تامهن تحلیل گردید.
نتایج: افزایش بیان ژن AKT، کاهش بیان ژن کاسپاز٣ و بهبود در حافظه فضایی در گروه تمرین ورزشی و گروه تمرین ورزشی با روغن زیتون نسبت به گروه کنترل پارکینسون مشاهده شد (۰/۰۵>P).
نتیجهگیری: تمرین ورزشی با و بدون مصرف روغن زیتون میتواند با افزایش ژنAKT و کاهش ژن کاسپاز٣ در بهبود یادگیری فضایی رتهای پارکینسونی مؤثر باشد.
مهناز نوردی، رامین شعبانی، شهرام غلامرضایی دارسرا،
دوره ۲۸، شماره ۵ - ( دوماه نامه ۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری آلزایمر یکی از چالشهای مهم بهداشتی در دنیای امروز است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر تمرین هوازی به همراه مصرف عصاره گیاه بادرنجبویه بر بیان ژن های p۵۳ p۲۱, و کاسپاز ۳ در موشهای نر آلزایمری اجرا شد.
روشها: در این مطالعه تجربی، ۴۸ رت به طور تصادفی به ۶ گروه کنترل، آلزایمر، کنترل + ورزش هوازی، آلزایمر + ورزش هوازی، آلزایمر + ورزش هوازی + عصاره، آلزایمر + عصاره تقسیم شدند. مدل آلزایمر با تزریق آمیلوئید بتا ۴۲-۱ در هیپوکامپ ایجاد شد. تمرینات هوازی به مدت ۸ هفته انجام شد. عصاره گیاه بادرنجبویه به میزان ۱۰۰ میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در ۲ میلیلیتر آب مقطر حل شد و به موشهای صحرایی به مدت ۸ هفته گاواژ شد. برای تعیین میزان بیان ژنهای p۵۳ p۲۱, و کاسپاز ۳ از روشReal Time PCR استفاه گردید.
یافتهها: بعد از ۸ هفته تمرین هوازی به همراه عصاره گیاه بادرنجبویه، بیان ژن p۲۱ در گروه های مداخله نسبت به گروه آلزایمر افزایش معنی داری داشت (۰/۰۵>P). همچنین p۵۳ و کاسپاز ۳ در گروه آلزایمر + ورزش هوازی و گروه آلزایمر + ورزش هوازی + عصاره نسبت به گروه آلزایمر کاهش معنی داری داشتند (۰/۰۵>P).
نتیجهگیری: به نظر میرسد که ورزش هوازی به همراه مصرف عصاره گیاه بادرنجبویه بتواند از طریق سرکوب آپاپتوز، باعث مهار بیماری آلزایمر شود، با این حال، انجام مطالعات بیشتر در این زمینه ضروری است.
مهناز نوردی، رامین شعبانی، شهرام غلامرضایی دارسرا،
دوره ۲۹، شماره ۱ - ( دوماه نامه ۱۴۰۴ )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری آلزایمر نوعی اختلال نورودژنراتیو پیشرونده است که با تخریب تدریجی بافت مغز و بروز اختلالات شناختی جدی همراه است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر تمرینات هوازی بههمراه مصرف عصاره گیاه بادرنجبویه بر حافظه کاری، حافظه مرجع و میزان رسوب آمیلوئید بتا در بافت هیپوکامپ رتهای نر آلزایمری طراحی شد.
روشها: در این مطالعه تجربی، ۳۲ رت نر بالغ بهصورت تصادفی به چهار گروه شامل: کنترل، تمرین هوازی، تمرین هوازی بههمراه عصاره، و گروه دریافتکننده عصاره تقسیم شدند. مدل آلزایمر از طریق تزریق داخل هیپوکامپی آمیلوئید بتا ۱-۴۲ القا گردید. پروتکل تمرینی به مدت ۸ هفته، سه جلسه در هفته اجرا شد. برای ارزیابی حافظه کاری از آزمون ماز هشت بازویی استفاده شد و میزان رسوب آمیلوئید بتا با روش الایزا سنجیده شد.
یافتهها: عملکرد حافظه کاری در گروههای مداخله (تمرین هوازی، تمرین بههمراه عصاره، و عصاره) نسبت به گروه کنترل بهطور معناداری بهبود یافت (۰/۰۵>P). همچنین، میزان رسوب آمیلوئید بتا در هیپوکامپ در این گروهها کاهش معناداری داشت (۰/۰۵>P).
نتیجهگیری: به نظر میرسد تمرینات هوازی و مصرف عصاره بادرنجبویه میتوانند از طریق کاهش رسوب آمیلوئید بتا، نقش مؤثری در بهبود عملکرد حافظه کاری در رتهای نر مبتلا به آلزایمر ایفا کنند. با این حال نیاز به مطالعات بیشتر در این زمینه ضروری است.