۲۰ نتیجه برای سوکی
زهرا سوکی، نرجس صدق پور، احمد ارشادی، محمد حسین کرباسچی،
دوره ۳، شماره ۲ - ( فصلنامه ۱۳۷۸ )
چکیده
سابقه و هدف: نظر به اهمیت کاهش طول مدت فاز فعال دردهای زایمانی و تناقض هایی که در مورد تاثیر تزریق مخلوط آتروپین-پرومتازین در کاهش آن وجود دارد و به منظور بررسی تاثیر تزریق مخلوط آتروپین-پرومتازین بر طول مدت فاز فعال دردهای زایمانی، این تحقیق بر روی زنان چندزای مراجعه کننده به زایشگاه شهید دکتر شبیه خوانی کاشان در نیمه دوم سال ۱۳۷۴ انجام گرفت.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر با روش کارآزمایی بالینی (Clinical trial) یک سویه کور بر روی دو گروه تجربی و شاهد به ترتیب با تزریق عضلانی مخلوط آتروپین ۰,۵ میلی گرم-پرومتازین ۲۵ میلی گرم و ۲cc آب مقطر در شروع فاز فعال دردهای زایمانی صورت پذیرفت. شروع فاز فعال دردهای زایمانی با میزان اتساع ۳ سانتی متر و افاسمان ۵۰% مشخص گردید. در تمام نمونه ها زایمان قبلی طبیعی بوده و پارگی کیسه آب پس از شروع فاز فعال دردهای زایمانی اتفاق افتاده و نمونه هایی که سابقه سقط، فشار خون، دیابت، بیماری قلبی، دوقلویی، نمایش غیر طبیعی جنین و تنگی لگن داشتند از تحقیق خارج شدند. سپس با انجام مکرر معاینات واژینال و تعیین طول مدت فاز فعال دردهای زایمانی که حد فاصل میزان اتساع ۳ تا ۱۰ سانتی متر است بررسی و ثبت شد.
یافته ها: افراد مورد بررسی ۲۰۰ خانم چندزا بودند که در محدوده سنی ۳۵-۱۸ سالگی قرار داشتند و در مرتبه حاملگی دوم تا چهارم بودند. گروه تجربی (۱۰۰ نفر) و گروه شاهد (۱۰۰ نفر) به لحاظ سن و مرتبه زایمانی مشابه بودند. طول مدت فاز فعال دردهای زایمانی در گروه شاهد ۱۰۰±۱۹۰ و مورد ۸۱±۱۴۹ دقیقه است و تزریق مخلوط آتروپین-پرومتازین طول مدت فاز فعال دردهای زایمانی را با ۲۳,۷% کاهش می دهد (P<۰.۰۰۱).
نتیجه گیری: با توجه به موثر بودن تزریق مخلوط آتروپین-پرومتازین در کاهش مدت فاز فعال دردهای زایمانی در زنان چندزا توصیه می شود که به هنگام زایمان از این دارو استفاده گردد.
زهره سادات، علیرضا اسلامی، فرزانه صابری، زهرا سوکی،
دوره ۴، شماره ۱ - ( فصلنامه ۱۳۷۹ )
چکیده
سابقه و هدف: با توجه به اهمیت مساله زایمان زودرس و عوارض ناشی از آن و تناقض هایی که در مورد ارتباط فاصله حاملگی کمتر از ۱۵ ماه با زایمان زودرس وجود دارد، به منظور تعیین نقش فاصله حاملگی کمتر از ۱۵ ماه با زایمان زودرس این تحقیق در زایشگاه دکتر شبیه خوانی کاشان طی سال های ۷۷-۱۳۷۶ انجام گرفت.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر با روش تحلیلی از نوع مورد-شاهد (Case-control) صورت پذیرفت. در گروه شاهد وضع حمل پس از ۳۷ هفته حاملگی و در گروه مورد وضع حمل قبل از ۳۷ هفته بود. در هر دو گروه حاملگی با فاصله کمتر از ۱۵ ماه پس از پایان حاملگی قبلی و شروع حاملگی فعلی مورد بررسی قرار گرفت. گروه های مورد و شاهد از نظر عوامل تاثیرگذار بر زایمان زودرس مشابه بودند و با آزمون آماری X² مورد قضاوت آماری قرار گرفت و Odd's Ratio حاملگی با فاصله کوتاه با بروز زایمان زودرس تعیین گردید.
یافته ها: گروه های مورد و شاهد از نظر عوامل تاثیر گذار بر زایمان زودرس مشابه و یا اختلاف آن ها به لحاظ آماری معنی دار نبود و در گروه شاهد (تعداد=۱۰۰) به میزان ۹% و در گروه مورد (تعداد=۷۰) به میزان ۲۱,۴% حاملگی با فاصله کوتاه مشاهده گردید (P<۰.۰۲) و خانم هایی که حاملگی با فاصله کمتر از ۱۵ ماه داشتند شانس زایمان زودرس ۲.۷ برابر بیشتر بود.
نتیجه گیری: فاصله حاملگی کمتر از ۱۵ ماه در بروز زایمان زودرس نقش دارد و تحقیقات برای شناخت علل حاملگی با فاصله کوتاه توصیه می گردد.
زهرا سوکی، زهرا خادمی، خدیجه شریفی، زهره سادات،
دوره ۴، شماره ۱ - ( فصلنامه ۱۳۷۹ )
چکیده
سابقه و هدف: هیرسوتیسم پس از گواتر شایع ترین علت مراجعه زنان به درمانگاه های کشور می باشد. با توجه به درمان علامتی و بدن شناخت علل بیماری و گزارش هایی از نقش احتمالی اختلالات آدرنال در بروز هیرسوتیسم، این پژوهش در زنان مراجعه کننده به درمانگاه تخصصی دانشگاه تربیت مدرس تهران در سال های ۷۲-۷۱ انجام گرفت.
مواد و روش ها: تحقیق با روش مورد-شاهدی صورت پذیرفت. گروه مورد ۳۸ زن مبتلا به هیرسوتیسم بودند که مطابق الگوی Ferriman-Galway امتیاز بالاتر از ۵ داشتند و براساس بررسی های بالینی و پاراکلینیکی توسط متخصصان غدد و زنان وجود بیماری آدرنال در آنان اثبات شد و گروه شاهد (۳۱ زن سالم) فاقد هیرسوتیسم بودند. روش گردآوری اطلاعات مصاحبه، تکمیل فرم اطلاعاتی، معاینه بالینی و انجام آزمایش های هورمون شناسی می باشد و اختلال های هورمون های آدرنال در افراد دو گروه مورد سنجش قرار گرفت. با استفاده از آماره X² نقش اختلالات آدرنال در بروز هیرسوتیسم محاسبه شد.
یافته ها: ۳۸ نفر (۲۱,۵%) از کل افراد مبتلا به هیرسوتیسم اختلال های آدرنال یا اختلال های توام آدرنال و تخمدان داشتند و ارتباط مثبت معنی دار بین اختلال های آدرنال و هیرسوتیسم مشاهده شد (P=۰.۰۰۵).
نتیجه گیری: اختلال هورمون های آدرنال در بروز هیرسوتیسم نقش دارد. جهت درمان مناسب هیرسوتیسم باید اختلال های آدرنال در تشخیص ها مد نظر قرار گیرد و انجام آزمایش های مربوط در اولین معاینه افراد مبتلا توصیه می شود.
خدیجه شریفی، زهرا سوکی، زهرا خادم، معصومه حسینیان، زهرا تقربی،
دوره ۴، شماره ۴ - ( فصلنامه ۱۳۷۹ )
چکیده
سابقه و هدف: افسردگی یک بیماری شایع، ناتوان کننده و به طور بالقوه تهدید کننده زندگی است. شیوع کلی آن در جامعه حدود ۱۵ تا ۲۵ درصد می باشد و پژوهش های مختلف شیوع آن را بین دانشجویان از حدود ۱۰ تا ۶۴ درصد گزارش نموده اند. افسردگی می تواند موجب خودکشی، اعتیاد، اعتماد به نفس پایین و نتایج حاصل از آن، افت تحصیلی و در مجموع اختلال در عملکردهای مختلف شغلی، خانوادگی و اجتماعی شود که به طور مستقیم و غیر مستقیم هزینه های هنگفتی را به جامعه تحمیل نماید. نظر به اهمیت به دست آوردن شیوع افسردگی بین دانشجویان دانشگاه های مختلف جهت برنامه ریزی انواع پیشگیری ها، پژوهش حاضر به منظور بررسی میزان افسردگی و تعیین عوامل مرتبط با آن در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کاشان طی سال تحصیلی ۷۷-۷۶ انجام گرفت.
مواد و روش ها: این تحقیق یک مطالعه توصیفی بود. تعداد نمونه های مورد پژوهش، ۳۱۰ نفر برآورد گردید که به صورت تصادفی انتخاب شدند. پرسش نامه به کار رفته، شکل کوتاه آزمایش استاندارد beck بود. عوامل مرتبط شامل: جنس، رتبه تولد، بومی و غیر بومی بودن و رشته تحصیلی می باشد با آمارهای توصیفی ارایه گردید.
یافته ها: در ۳۰۷ فرد مورد بررسی، شیوع افسردگی ۳۵,۸% بود. بیشترین شیوع در دانشجویان دانشکده بهداشت به (۴۲.۳%) و کمترین شیوع مربوط به دانشکده پزشکی (۲۸.۴%) می باشد. افسردگی در دختران و پسران، رتبه، تولد، بومی و غیر بومی ها تفاوت چندانی نداشت.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر که بیانگر فراوانی افسردگی در بین دانشجویان است، باید تدابیری اتخاذ گردد تا استرس های فردی و محیطی دانشجویان کاهش یابد و با شناخت سریع و به موقع این اختلال از عواقب آن پیشگیری گردد.
زهرا تقربی، تانیا مهاجر، زهرا سوکی، منیژه شریفی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( فصلنامه ۱۳۸۰ )
چکیده
سابقه و هدف: با توجه به اهمیت رشد نوزادان، پیش آگهی شناخته شده آن، وجود خلا اطلاعاتی و گزارش های متفاوت از تاثیر فواصل تغذیه بر رشد، این تحقیق به منظور مقایسه تاثیر تغذیه براساس تقاضا و تغذیه مکرر با شیر مادر بر رشد نوزاد در نوزادان متولد شده در بیمارستان دکتر شبیه خوانی کاشان طی سال های ۷۶-۱۳۷۵ انجام گرفت.
مواد و روش ها: تحقیق به روش کارآزمایی بالینی (Clinical trial) از نوع نیمه تجربی با نمونه گیری مستمر بر روی ۴۵ نوزاد در گروه تغذیه براساس تقاضا (شاهد) و ۴۰ نوزاد در گروه تغذیه مکرر (تجربی) انجام گرفت. نوع روش زمان بندی براساس تمایل مادران واجد شرایط بوده و دو گروه به لحاظ سن و شغل و تحصیلات و دفعات بارداری مادر، تعداد فرزند خانواده، نوع بارداری مادر، فاصله تولد فعلی با زایمان قبلی مادر، سن و تحصیلات و شغل پدر، تعداد افراد خانواده، زیربنای منزل، وضعیت مسکن، درآمد ماهیانه، جنس نوزاد، زمان اولین تغذیه، وزن و قد و دور سر بدو تولد نوزاد مشابه سازی گردیدند. وزن، قد و دور سر بدو تولد، روز ۱۴ و ۲۸ تولد بررسی و تغییرات آن با t-test مورد قضاوت قرار گرفت.
یافته ها: از گروه تغذیه براساس تقاضا، ۸ نفر و از گروه تغذیه مکرر، ۱۴ نفر به علت بیماری مادر یا کودک، ثبت ناکامل اطلاعات، استفاده از تغذیه مصنوعی، عدم مراجعه به موقع، عدم پیگیری برنامه، عدم مطابقت موارد تغذیه ای با معیار در نظر گرفته شده، حذف گردیدند. تحقیق بر روی ۶۳ نفر (در دو گروه شاهد و تجربی به ترتیب ۳۲ و ۳۱ نفر) انجام گرفت. در ۱۴ روز اول تولد تغییرات وزن نوزادان در گروه تغذیه براساس تقاضا ۱۱۳±۳۹۹,۷ گرم می باشد و در گروه تغذیه مکرر ۱۹۴.۱±۶۱۳.۹ گرم بود. در واقع میزان افزایش وزن گروه مورد نسبت به شاهد ۵۳% بیشتر می باشد (P<۰.۰۰۱). تغییرات دور سر و قد در دوره ۱۴ روز اول تولد و نیز تغییرات کلیه شاخص های رشدی مورد بررسی در دوره ۲۸ روز اول تولد در گروه مورد بیشتر از گروه شاهد بود که این تفاوت ها به لحاظ آماری معنی دار نمی باشند.
نتیجه گیری: تغذیه نوزاد با شیر مادر به روش مکرر بر رشد جسمانی نوزادان، تاثیر دارد. تحقیق به منظور ارزیابی تاثیر طولانی مدت نوع، روش زمان بندی فواصل تغذیه با شیر مادر بر رشد جسمانی کودک و همین طور بر روی ساختار شاخص های رشد و تکامل پیشنهاد می شود.
زهرا سوکی، خدیجه شریفی، زهرا تقربی، زهرا خادم،
دوره ۸، شماره ۱ - ( فصلنامه ۱۳۸۳ )
چکیده
سابقه و هدف: یکی از مهمترین عوامل عدم تغذیه شیرخوار با شیر مادر، نگرش مادران کم وزن در مورد عدم کفایت شیرشان جهت تأمین رشد شیرخوار میباشد که سبب عدم تمایل مادران کموزن برای شیر دادن به کودک شیرخوار میشود. به علاوه در مورد نقش اندکس توده بدن ( BMI ) مادر با رشد جسمی فرزند آنها تناقص وجود دارد لذا به منظور تعیین روند رشد جسمانی کودکانی که از شیر مادران کموزن و وزن معمولی تغذیه میکنند، این پژوهش بر روی کودکان مـتولد شده از مادران مـراجعهکننده به زایشگاه شبیهخوانی کاشان طی سالهای ۷۷ - ۱۳۷۶ انجام شد.
مواد و روشها: پژوهش حاضر به روش Cohort study بر روی کودکان مادران با وزن کم (۸/۱۹ BMI < به عنوان گروه مورد) و کودکان مادران با وزن مناسب (۲۶ < BMI < ۸/۱۹ به عنوان گروه شاهد) که صرفاً از شیر مادر تغذیه میکردند انجام شد. این ۲ گروه از کودکان از نظر الگوی رشد در ۴ ماه اول زندگی شامل قد، وزن، محیط دور سر و محیط دور بازو مورد بررسی قرار گرفتند و با آماره کای دو مورد بررسی آماری قرار گرفتند.
یافتهها: تحقیق بر روی ۱۵۰ نفر، ۷۵ نفر گروه مورد و ۷۵ نفر گروه شاهد انجام شد. وزن بدو تولد در دو گروه مـورد و شاهـد به تـرتیب ۴۲۱ ± ۲۷/۳۲۵۷ و ۴۵۵ ± ۲۰/۳۲۸۶، دو ماهگـی ۴۰/۶۰۶ ± ۸۰/۵۳۶۲ و ۲۷/۶۲۱ ± ۸۰/۵۴۹۷ و چهارماهگی ۴/۶۸۲ ± ۲/۶۷۹۳، ۴۰/۷۶۲ ± ۷۰۰۴ گرم بود. در دو گروه مورد و شاهد تغییرات وزن اختلاف معنیداری نداشت. همچنین قد، محیط دور سر و محیط دور بازو نیز در ماههای مختلف پس از تولد در دو گروه مورد و شاهد اختلاف معنیدار آماری نداشت. در کل شاخص ذکر شده در دو گروه در ماههای مختلف پس از تولد افزایش طبیعی داشت.
نتیجهگیری: وزن کم مادران نقشی روی روند جسمانی کودکان شیرخوار ندارد. پیشنهاد میشود تحقیق جامعتر با تعداد نمونههای بیشتر در مورد روند رشد و تکامل کودک طی ۲ سال اول زندگی که شیردهی جریان دارد در کودکانی که از مادران با BMI کمتر از حد طبیعی تغذیه میکنند انجام شود.
سید مصطفی شریفی، زهرا سوکی، خسرو فرهادی، علی کرباس فروشان،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( فصلنامه ۱۳۸۶ )
چکیده
سابقه و هدف: یکی از شایعترین اعمال جراحی بیمارستانی در سراسر دنیا سزارین است که اغلب تحت بیحسی نخاعی انجام میگردد. این تحقیق جهت بررسی تاثیر افزودن میدازولام داخل نخاعی در کیفیت طول دوره بیدردی سزارین در بیمارستان معتضدی کرمانشاه در سال ۸۵- ۱۳۸۴ انجام گرفت.
مواد و روشها: مطالعه به روش کارآزمایی بالینی تصادفی و دوسوکور بر روی ۱۲۴ زن سزارینی که به دو گروه تقسیم شدند، انجام شد. به ۶۲ بیمار بوپیواکائین با سرم نمکی و به ۶۲ بیمار بوپیواکایین با میدازولام، داخل نخاعی تزریق گردید. زمان شروع، بازگشت و پایان بیحسی، شدت درد قبل و بعد از عمل، نشانههای حیاتی، زمان درخواست اولین مسکن و عوارض در دو گروه تعیین گردید. جهت تجزیه و تحلیل آماری از آزمونهای t مستقل، c ۲ ، من ویتنی و فیشر استفاده شد.
نتایج: نتایج تحقیق نشان داد، طول مدت بیدردی از ۱۹/۵۵ ± ۱۸/۱۴۲ دقیقه در گروه کنترل به ۳۳/۷۷ ± ۰۶/۱۷۸ دقیقه در گروه تجربی افزایش معنیدار (۰۲/۰ p< ) و شدت درد در دقیقه ۱۵ پس از عمل از ۳۲/۱ ± ۲۱/۱ به ۱۱/۱ ± ۴۵/۰ و در دقیقه ۱۲۰ پس از عمل از ۱/۲ ± ۹۷/۴ به ۶۴/۱ ± ۲ کاهش معنیدار داشته است (۰۰۷/۰ p< ) و بیحسی ۰۵۲/۰ ± ۷۲/۱ دقیقه سریعتر شروع شده است. اضافه کردن میدازولام داخل نخاعی موجب تغییر نشانههای حیاتی نگردید. میزان تهوع و استفراغ با میدازولام افزایش یافت.
نتیجهگیری: چنانچه در مطالعات وسیعتر عدم افزایش تهوع و استفراغ به دنبال استفاده از میدازولام مشاهده شود شاید بتوان در بیماران سزارینی میدازولام داخل نخاعی را به عنوان یک داروی مناسب برای کاهش درد و افزایش طول مدت بیدردی به همراه بوپیواکائین به کار برد.
خدیجه شریفی، زهرا سوکی، حسین اکبری، سید مصطفی شریفی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( فصلنامه ۱۳۸۷ )
چکیده
سابقه و هدف: با توجه به شیوع افسردگی پس از زایمان (۴۲-۱۳ درصد) و مشکلات جدی که این اختلال برای مادر، کودک و خانواده به وجود میآورد شناسایی عوامل خطرساز ضروری است. بنابراین در این تحقیق رابطه افسردگی پس از زایمان با نوع زایمان بررسی گردید.
مواد و روشها: پژوهش حاضر به روش تحلیلی از نوع مورد ـ شاهد با روش نمونهگیری مبتنی بر هدف در ۴۶۰ زن در قالب دو گروه برابر افسرده (مورد) و غیرافسرده (شاهد) مراجعهکننده در ماههای دوم و سوم پس از زایمان به مراکز بهداشتی ـ درمانی شهر کاشان طی سالهای ۸۵-۱۳۸۴ با استفاده از آزمون افسردگی بک و پرسشنامه پژوهشگرساخته انجام شد. نمونههایی که دارای برخی عوامل اثرگذار بر افسردگی بودند (سابقهی مصرف پروژسترون و افسردگی خود و خانواده، بستری شدن در بیمارستان، بیماری سیستمیک افسردهکننده، ناهنجاری نوزاد و تنش جدی جسمی و روانی طی سال گذشته) از مطالعه خارج و جنس نوزاد و مرتبهی حاملگی در دو گروه همسان شد. جهت تجزیه و تحلیل آماری از آزمونهای t مستقل، کای دو، OR و CI استفاده شد.
نتایج: یافتهها ارتباط معنیدار آماری بین افسردگی پس از زایمان و نوع زایمان نشان نداد (۲۸/۱= OR ). درصد زایمان به شیوهی سزارین در گروه مورد ۱/۴۶ و شاهد ۲/۵۲ درصد بوده است. ارتباط معنیدار آماری بین شغل، تحصیلات زن، تعداد فرزندان و ناخواسته بودن حاملگی با علامت افسردگی پس از زایمان مشاهده نشد. اما ارتباط معنیدار آماری بین شغل همسر و علامت افسردگی پس از زایمان مشاهده شد (۰۴۷/۰ p £ ).
نتیجهگیری: ارتباط معنیدار آماری بین افسردگی پس از زایمان و نوع زایمان مشاهده نشد. افسردگی پس از زایمان در زنانی که شغل همسرشان کارمند بود کمتر مشاهده شد که ضرورت انجام پژوهش بیشتر را نشان میدهد.
الهه مصداقی نیا، میترا بهرشی، اعظم مصداقی نیا، مهدی نوری، سیدغلامعباس موسوی، سعید پناهی، زهرا سوکی، احمد طالبیان،
دوره ۱۲، شماره ۵ - ( ضميمه (ويژه نامه ۲ تروما) ۱۳۸۷ )
چکیده
سابقه و هدف: با افزایش میزان بروز تروماهای غیر نافذ و نافذ، رخداد این حوادث در حاملگی رو به افزایش است. این تروماها میتوانند منجر به عوارض مادری و جنینی شوند. با توجه به شیوع و اهمیت تروما و تناقضاتی که در زمینه عوارض و علل آن وجود دارد، این مطالعه به منظور تعیین عوارض مادری و جنینی ناشی از تروما در حاملگی در سالهای ۸۷ – ۱۳۸۴ در بیمارستان های آموزشی کاشان صورت گرفت.
مواد و روشها: این پژوهش با طراحی توصیفی در ۵۵۰۰ مورد زایمان انجام شده صورت گرفت. کلیه ۶۰ مورد مادر باردار که به علت تروما در این مراکز بستری شده بودند، از نظر مشخصات فردی، نوع تروما، محل آسیب، عوارض مادری و جنینی بر اساس معاینه بالینی مورد مطالعه قرار گرفتند و موارد فوق تعیین و تثبیت شد. یافتهها به صورت آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی گزارش گردید.
نتایج: از ۵۵۰۰ زایمان انجام شده،۶۰ نفر (۱/۱ درصد) به علت تروما بستری شده بودند. ۵۵ نفر(۶/۹۱ درصـد) در گـروه سنـی ۱۸ تا ۳۵ سـال قــرار داشتنـد. از نظـر سـن حاملگـی، ۱۵ نفـر(۲۵ درصد) زیر ۲۰ هفته،۴۰ نفر (۶/۶۶ درصد) بین ۳۶ - ۲۰ هفته و ۵ نفر (۹ درصد) ۳۷ هفته به بالا بودند. نوع تروما در ۵۸ نفر (۷/۹۶ درصد) غیرنافذ و علت تروما در (۷/۶۱ درصد) افراد تصادفات رانندگی بوده است. ۵ نفر (۳/۸ درصد) دچار عوارض مادری از جمله زایمان زودرس، نیاز به سزارین و دکولمان جفت و ۸ نفر (۳/۱۳ درصد)، دچار عوارض جنینی نوزادی شامل سقط، افت ضربان قلب، تولد نوزاد نارس و مرگ داخل رحمی شدند .
نتیجهگیری: شیوع تروماهای حاملگی در این مطالعه بالاتر از مطالعات مشابه در سایر کشورها است و با افزایش عوارض مادری و جنینی همراه می باشد. با توجه به اهمیت موضوع و به منظور کاهش خطرات ناشی از تروما، اقدام در جهت افزایش سطح ایمنی زنان باردار توصیه می شود.
خدیجه شریفی، زهرا سوکی، زهرا تقربی، حسین اکبری،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( فصلنامه ۱۳۸۹ )
چکیده
سابقه و هدف: با توجه به اهمیت نشاط در بهداشت روان و آسیب پذیری دانشجویان و نیز در راستای کمک به روانشناسی مثبت گرا از طریق دست یافتن به اطلاعاتی در زمینه نشاط، هدف از این مطالعه بررسی میزان نشاط دانشجویان و عوامل مرتبط با آن می باشد.
مواد و روش ها: مطالعه به صورت مقطعی با نمونه گیری از نوع سرشماری روی ۱۴۴۴ دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی کاشان انجام شد. شرط ورود به مطالعه اشتغال به تحصیل در تمامی مقاطع دوره های شبانه و روزانه غیر از دوره های تکمیلی در نیمسال دوم سال تحصیلی ۸۶-۱۳۸۵ بود. در این پژوهش برای تعیین میزان نشاط از تست استاندارد Oxford و برای بررسی عوامل مرتبط با نشاط از پرسشنامه۳۱ سئوالی محقق ساخته استفاده شد.
نتایج: یافته ها نشان دادند ۱۱۳۶ نفر (۷/۷۸ درصد) از واحدهای پژوهش دختر و بقیه پسر بودند. میانگین نمره نشاط در کل دانشجویان ۹۶/۱۳±۵۷/۴۲ بود. یافته ها ارتباط معنادار آماری بین نشاط با جنس، وضعیت اقتصادی، شرکت در فعالیت های فوق برنامه، امید به آینده شغلی، رضایت از رشته تحصیلی، معدل، محل زندگی دائمی و تجربه حوادث استرس زا و نوع آن طی یک سال گذشته نشان داد، اما، با سن، وضعیت تاهل، دوره تحصیلی (شبانه–روزانه)، بومی و غیر بومی بودن، نوع دانشکده، محل زندگی فعلی، تعداد خواهران و برادران، رتبه تولد، تحصیلات و شغل والدین و منبع درآمد دانشجویان نشان نداد.
نتیجه گیری: توجه به گروه های آسیب پذیر شامل؛ دختران، دانشجویان با وضعیت اقتصادی نامناسب، در معرض حوادث استرس زا، معدل پایین، ناراضی از رشته تحصیلی و نا امید از آینده شغلی ضروری است.
زهرا سوکی، خدیجه شریفی، زهرا تقربی، حسین اکبری، الهه مصداقی نیا،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( فصلنامه ۱۳۸۹ )
چکیده
سابقه و هدف: شیوع افسردگی در نوجوانان۱۰ تا ۷۰ درصد می باشد و عوامل خطر ساز متعددی از جمله عدم ارضای نیازها برای این اختلال مطرح است؛ لذا برآن شدیم تا شیوع افسردگی و همبستگی آن با میزان ارضاء نیازهای روانی اجتماعی دانش آموزان دختر توسط والدین ایشان را در شهر کاشان بررسی نماییم.
مواد و روش ها: این مطالعه مقطعی توصیفی روی ۷۶۲ دانش آموز دختر شهر کاشان در سال ۱۳۸۵ انجام شد. نمونه گیری به صورت خوشه ای-تصادفی از کلیه مدارس روزانه دولتی و غیرانتفاعی انجام گردید. تست افسردگی بک، پرسشنامه ارضاء نیازهای روانی اجتماعی و ویژگی های دموگرافیک توسط واحدهای پژوهش تکمیل شد. داده ها پس از استخراج توسط آزمون های آنالیز واریانس، مجذور کای و ضریب همبستگی پیرسون آنالیز شدند.
نتایج: یافته های مطالعه حاضر نشان داد ۵/۵۳ درصد از نمونه های پژوهش افسرده بودند. میزان نامطلوب ارضاء نیازهای روانی-اجتماعی نوجوانان توسط والدین ۸/۲۷ درصد بوده است و رابطه آماری معنی دار بین افسردگی با ارضاء نیازهای روانی اجتماعی نوجوان توسط والدین (۰۱/۰=P) و تحصیلات پدر (۰۵/۰=P) مشاهده شد. همچنین، رابطه آماری معنی دار بین افسردگی دانش آموز با سن دانش آموز، سن و شغل والدین، تحصیلات مادر و سال تحصیلی مشاهده نشد.
نتیجه گیری: به نظر می رسد توجه والدین به ارضاء نیازهای روانی اجتماعی نوجوان دختر سبب کاهش افسردگی در آنان می شود و بهتر است در برنامه های آموزشی انجمن اولیاء و مربیان مدارس به آن پرداخته شود.
زهرا تقربی، خدیجه شریفی، زهرا سوکی،
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( فصلنامه ۱۳۹۰ )
چکیده
سابقه و هدف: به منظور ارتقاء سطح سلامت در سالمندان بالاخص سالمندان مقیم خانه سالمندان انجام اقدامات توانبخشی از جایگاه ویژه برخوردار است. این مطالعه با هدف بررسی روایی و پایایی نسخه شاه مقیاس بارتل تجدید نظر شده در سالمندان مقیم خانه سالمندان گلابچی کاشان طراحی شد.
مواد و روش ها: پس از تهیه فرم فارسی نسخه شاه پرسشنامه MBI با استفاده از روش ترجمه استاندارد "مستقیم و بالعکس"، نمونه ها بهصورت سرشماری در مرکز مذکور در سال ۱۳۸۶ انتخاب شدند (۱۰۰=n). داده ها بوسیله مشاهده و مصاحبه جمع آوری گردید. ضریب توافق بین افراد ارزیاب، بررسی شده و پایایی پرسشنامه با استفاده از شیوه ثبات داخلی تعیین گردید. جهت بررسی روایی از روایی همزمان، مقایسه گروه های شناخته شده و تحلیل عاملی اکتشافی استفاده شد.
نتایج: ضریب توافق بین افراد ارزیاب در ارتباط با هر یک از آیتم ها بیش از ۶/۰ بود ( کاپا)؛ ICC در ارتباط با کل ابزار ۹۹۸/۰ گزارش شد. ضریب ثبات داخلی ابزار ۹۹/۰-۹۶/۰ محاسبه شده و روش همبستگی با کل مقیاس نیز این ابزار را پایا تشخیص داد. اعتبار همزمان آن با MBI تایید شد (r=۰/۹۹۳ ,P<۰/۰۰۰۱) و مقایسه گروه های شناخته شده روایی ابزار را مسجل ساخت (۰۰۰۱/۰>P). نتایج تحلیل عاملدی نیز حاکی از تکعاملی بودن پرسشنامه بود که این عامل دارای ارزش ویژه ۲۶۸/۸ بوده و قادر به تبیین ۶۸/۸۲ درصد واریانس کل نمره بارتل می باشد.
نتیجه گیری: ترجمه فارسی نسخه شاه پرسشنامه بارتل جهت سنجش ناتوانی در سالمندان مقیم خانه سالمندان گلابچی کاشان ابزاری روا و پایا می باشد.
خدیجه شریفی، نگین مسعودی علوی، زهرا تقربی، زهرا سوکی، فاطمه سادات عسگریان، حسین اکبری،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( فصلنامه ۱۳۹۰ )
چکیده
سابقه و هدف: نوجوانی یکی از بحرانی ترین دوره های زندگی هر فرد به شمار می رود که در آن نوجوانان با مشکلات بسیاری از جمله کاهش عزت نفس مواجه می شوند. عزت نفس پایین موجب بروز اختلالات روان تنی، اضطراب، افسردگی و سوء مصرف مواد می شود. در این تحقیق همبستگی عزت نفس نوجوانان دختر با عزت نفس مادران شان بررسی گردید.
مواد و روش ها: این پژوهش توصیفی مقطعی با روش نمونه گیری تصادفی در ۴۷۴ نفر در غالب ۳ گروه برابر؛ عزت نفس پایین، متوسط و بالا درحال تحصیل در دبیرستان های شهر کاشان طی سال تحصیلی ۱۳۸۸ که دارای شرایط پژوهش بودند (سن ۱۹-۱۳ سال، زندگی با هر دو والدبیولوژیک و عدم وجود استرس جدی طی سال گذشته) و نیز مادران آنها با استفاده از آزمون آیزینک و پرسشنامه محقق ساخته انجام شد. نمرات زیر ۱۴ به عنوان عزت نفس پایین در نظرگرفته شدند.
نتایج: یافته ها رابطه معنی دار آماری بین عزت نفس مادر و دختر نشان داد (۲۴/۳=OR و ۸۵/۴-۱/۲=CI و ۴۱۶/۰=r).
۵/۷۶ درصد از مادران که عزت نفس پایین داشتند، دختران شان نیز دارای عزت نفس پایین بود. عزت نفس دانش آموز با سن، مقطع تحصیلی، رتبه تولد و تعداد خواهران و برادران ارتباط معنی دار آماری نشان نداد، اما با صمیمیت با مادر، تعداد دوستان نزدیک، معدل سال قبل، فعالیت جنبی، احساس موفقیت در دانش آموز، محبوبیت در گروه و رضایت از قد و وزن ارتبابط معنی دار آماری نشان داد.
نتیجه گیری: یافته های مطالعه حاضر ارتباط قوی آماری بین عزت نفس نوجوانان دختر با عزت نفس و میزان صمیمیت با مادران شان نشان داد.
الهه مصداقی نیا ، اعظم مصداقی نیا، طیبه هاشمی، زهرا سوکی، سیدغلامعباس موسوی،
دوره ۱۶، شماره ۲ - ( دو ماه نامه ۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: شیوع زایمان زودرس ۶ تا ۱۰ درصد بوده و مسبب ۸۰ درصد ناخوشی های نوزادی می باشد. هنوز مؤثرترین داروی توکولیتیک جهت تعویق زایمان زودرس شناخته نشده است. این به منظور مقایسه اثر ایندومتاسین و سولفات منیزیوم در تعویق زایمان زودرس و بررسی عوارض مادری این دو دارو صورت گرفته است.
مواد و روش ها: این کارآزمایی بالینی بر روی ۶۰ خانم حامله با سن حاملگی ۲۴ تا ۳۲ هفته مراجعه کننده به زایشگاه شبیه خوانی کاشان که به علت زایمان زودرس بستری شده بودند، انجام شد. بیماران در دو گروه مساوی تحت درمان با سولفات منیزیوم داخل وریدی (گروه شاهد) یا شیاف رکتال ایندومتاسین (گروه مداخله) قرار گرفتند. سپس، مدت زمان تأخیر زایمان زودرس و عوارض مادری مورد بررسی قرار گرفت.
نتایج: نتایج بررسی ها نشان داد هر دو گروه تجربی و کنترل از نظر متغیرهای مامایی و جامعه شناختی تفاوت معنی دار نداشتند. مدت تاخیر زایمان در هر دو گروه مشابه بوده و هیچ موردی از زایمان زودرس در طول ۴۸ ساعت بستری دیده نشد. متغیرهای سن مادر، تعداد حاملگی، سن و تعداد حاملگی، علایم بدو مراجعه، تعداد زایمان های زودرس قبلی و سابقه زایمان زودرس تفاوت معنی دار در دو گروه نداشتند. شایع ترین عارضه در هر دو گروه تهوع بود و هیچ موردی از الیگوهیدرآمنیوس در بیماران تحت درمان با ایندومتاسین دیده نشد.
نتیجه گیری: با توجه به اینکه مدت تأخیر زایمان در هر دو گروه مشابه بوده اما مصرف سولفات منیزیوم نیاز به مراقبت پرستاری دائم دارد، به نظر می رسد می توان از ایندومتاسین به عنوان یکی از درمان های توکولیتیک اولیه در زایمان زودرس استفاده نمود.
زهرا سوکی، خدیجه شریفی، زهرا تقربی، فاطمه نعمتیان،
دوره ۲۴، شماره ۴ - ( دوماه نامه ۱۳۹۹ )
چکیده
سابقه و هدف: مداخلات شناختی - رفتاری از روشهای متنوع کاهش اضطراب بیماران قلبی - عروقی میباشد. پژوهش مرور نظاممند و متاآنالیز حاضر با هدف تعیین میزان تأثیر مداخله شناختی - رفتاری بر اضطراب در بیماران قلبی - عروقی انجام شد.
مواد و روشها: مطالعه مرور سیستماتیک و متاآنالیز براساس مقالات انگلیسی و فارسی ایرانی چاپشده در بانکهای اطلاعاتی PubMed،Science Direct ،Scopus ، Cochrane،Google Scholar و همچنین پایگاههای داخلی شاملScientific Information Database و Magiran طی سالهای ۲۰۱۸-۲۰۰۰ با کلمات کلیدی: اضطراب، درمان شناختی - رفتاری، بیماران قلبی، ایران و معادلهای MeSH آن با همه ترکیبات احتمالی انجام شد. از ۴۲ مطالعه که در سرچ اوّلیه بهدست آمد، ۴ مقاله واجد شرایط، وارد متاآنالیز شد. ابزار نقد modified CONSORT برای ارزیابی مقالات استفاده شد. میانگین و انحراف معیار نمره اضطراب در بیماران قلبی - عروقی براساس پرسشنامه اضطراب بک از مقالات استخراج شد. آنالیز دادهها با استفاده از نرمافزار Review Manager انجام شد.
نتایج: در نتیجهی ترکیب مطالعات، شاخص میانگین اضطراب در بیماران قلبی پس از مداخله شناختی - رفتاری در گروه مداخله، کاهش معنیدار در حد ۷۳/۸ واحد با فاصله اطمینان ۹۵ درصد (۱۰/۶- - ۳۶/۱۱-) را نشان داد و این شاخص در گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنیدار در حد ۳۵/۷ واحد با فاصله اطمینان ۹۵ درصد (۹۹/۴- - ۷۱/۹-) را نشان داد.
نتیجهگیری: بهنظر میرسد درمان مداخلهای شناختی - رفتاری در کاهش نگرانی و اضطراب بیماران قلبی مؤثر باشد و شاید بتوان بهعنوان درمان مکمل در کنار دارودرمانی برای این بیماران استفاده نمود.
زهرا تقربی، خدیجه شریفی، زهرا خسروجردی، زهرا سوکی،
دوره ۲۵، شماره ۵ - ( دو ماهنامه ۱۴۰۰ )
چکیده
سابقه و هدف: نظر به اینکه رضایت شغلی پرستاران موجب ارتقای کیفیت مراقبتهای پرستاری میگردد، بررسی وضعیت رضایت شغلی این قشر به شکل دورهای بهخصوص پس از هر تغییر در سیستمهای بهداشتی – درمانی ضروری میباشد. بنابراین این مطالعه با هدف بررسی میزان رضایت شغلی پرستاران بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی کاشان و عوامل مرتبط طراحی شد.
مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی - تحلیلی، نمونهگیری بهروش سرشماری در سال ۱۳۹۶ انجام شد و ۴۲۲ پرستار شاغل در بیمارستانهای آموزشی دانشگاه علوم پزشکی کاشان، مورد ارزیابی قرار گرفتند. ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامههای عوامل احتمالی مرتبط با رضایت شغلی، شادکامی آکسفورد و رضایت شغلی مینهسوتا بود. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه ۱۶، آزمون تی مستقل و آنالیز رگرسیون رتبهای تجزیهوتحلیل شدند.
نتایج: نمرات رضایت شغلی کلی پرستاران ۲۷/۹±۱۸/۶۸ (در مقیاس ۱۰۰-۲۰)، رضایت شغلی بُعد عمومی ۴۰/۲±۷۴/۱۲ (در مقیاس ۲۰-۴)، بُعد درونی ۶۹/۴±۸۳/۳۵ (در مقیاس ۵۰-۱۰)، بُعد بیرونی ۸۶/۳±۶۴/۱۹ (در مقیاس ۳۰-۶) بود. متغیرهای تحصیلات، بومیبودن، بخش محلّ کار، علاقه به حرفه پرستاری، رضایت از حقوق دریافتی، رضایت از برخورد و عملکرد سرپرستار و مسؤولان دفتر پرستاری از عوامل پیشگوییکننده رضایت شغلی بودند و ۳/۴۷ درصد از واریانس نمره رضایت شغلی را تبیین میکردند.
نتیجهگیری: رضایت شغلی پرستاران در سطح متوسط و متأثر از عوامل مختلف بود. مسؤولان باید در سیاستگذاری و برنامهریزیها به این عوامل توجه نمایند.
زهره خلج، منصور دیانتی، زهرا سوکی،
دوره ۲۷، شماره ۳ - ( مرداد-شهریور ۱۴۰۲ )
چکیده
سابقه و هدف: نظر به استفاده از طب سنتی برای درمان اختلال کیفیت خواب ناشی از سندرم پای بیقرار، تحقیق حاضر با هدف تعیین اثر ماساژ روغن سیاهدانه بر شدت سندرم پای بیقرار در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد.
مواد و روش ها: کارآزمایی بالینی حاضر در ۱۵۲ نفر از بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بستری در بیمارستان شهید بهشتی کاشان در سال ۱۴۰۱ انجام شد. بر اساس «پرسشنامه بینالمللی سندرم پای بیقرار» (IRLSS) بیماران با شدت بیقراری پای متوسط و شدید (نمره ۱۱ و بالاتر) به دو گروه ۷۶ نفری مداخله و کنترل تقسیم شدند. در گروه کنترل، درمان روتین و در گروه مداخله، علاوه بر درمان روتین، ماساژ افلورژ پاها با روغن سیاهدانه انجام شد. پس از اتمام دوره مجدداً شدت بیقراری پاها در گروهها بررسی شد.
نتایج: قبل از مداخله میزان شدت پای بیقرار در گروه کنترل و مداخله اختلاف معنیداری نداشتند و در پایان مداخله میانگین شدت بیقراری پا، در گروه کنترل و مداخله به ترتیب ۵/۸۱±۲۶/۶۳ و ۸/۴۴±۱۸/۸۸ بود و این اختلاف از نظر آماری معنیدار بود.
نتیجه گیری: ماساژ پاها با استفاده از روغن سیاهدانه در شدت بیقراری پا در بیماران دیابتی نوع دو مبتلا به این عارضه اثربخش بوده و موجب کاهش شدت آن شده است. پیشنهاد میشود استفاده از این روش در کنار روشهای معمول درمان برای تسکین بیقراری پا در بیماران در نظر گرفته شود.
زهرا سوکی، زهرا سادات سیروسی نژاد، منصور دیانتی،
دوره ۲۸، شماره ۴ - ( دوماه نامه ۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: پاندمی کووید-۱۹ بر روند درمان و مراقبت از بسیاری از بیماران تاثیرگذار بود. مطالعه حاضر با هدف مقایسه زمان تاخیرهای پیشبیمارستانی (بروز علائم تا رسیدن به بیمارستان) و داخل بیمارستانی (رسیدن به بیمارستان تا تزریق آلتپلاز) در بیماران مبتلا به سکته مغزی ایسکمیک حاد، قبل و حین پاندمی کووید-۱۹ در کاشان انجام شد.
روشها: در این پژوهش مقطعی، ۲۰۲ بیمار مبتلا به سکته مغزی حاد مراجعه کننده به بیمارستان شهید بهشتی کاشان، با توجه به معیارهای ورود با روش سرشماری، در دو فاصله زمانی یکساله قبل (۱۰۰ بیمار) و حین (۱۰۲ بیمار) پاندمی کووید-۱۹ وارد مطالعه شدند. اطلاعات دموگرافیک و بالینی موردنظر توسط پژوهشگر با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته، از طریق پرونده پزشکی بیمار، سامانه اطلاعات مرکز فوریتهای پزشکی کاشان و تماس با بیمار یا همراه وی تکمیل شد.
یافتهها: تفاوت معنیداری بین بیماران قبل (۱۰۰ بیمار) و حین (۱۰۲ بیمار) پاندمی کووید-۱۹ از نظر فاصلههای زمانی بروز علائم تا رسیدن به بیمارستان (تاخیرپیش بیمارستانی) و رسیدن به بیمارستان تا انجام سیتی اسکن گزارش نشد (۰/۰۵≤P). فاصله زمانی رسیدن به بیمارستان تا تزریق آلتپلاز (تاخیر داخل بیمارستانی) در حین پاندمی کووید-۱۹ به طور معنیداری نسبت به قبل از پاندمی کووید-۱۹ کوتاهتر بود (۰/۰۵>P).
نتیجهگیری: فاصله زمانی رسیدن به بیمارستان تا تزریق آلتپلاز به طور معنی داری در زمان پاندمی کووید-۱۹ کاهش یافته است. در حالی که فواصل زمانی رسیدن به بیمارستان تا انجام سیتی اسکن و شروع علائم تا رسیدن به بیمارستان تفاوت معنی داری نداشت.
هدی فاضل، منصور دیانتی، زهرا سوکی،
دوره ۲۸، شماره ۵ - ( دوماه نامه ۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: درد نوزادان میتواند عواقب جدی بر سلامت آنها داشته باشد. هدف این مطالعه، ارزیابی تأثیر یک برنامه توانمندسازی بر ارتقای آگاهی، نگرش و عملکرد پرستاران در مدیریت درد نوزادان بود.
روشها: این مطالعه مداخله ای نیمهتجربی از نوع قبل و بعد و بدون گروه کنترل، بر روی پرستاران شاغل در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان در بیمارستان شهیدمنتظری نجفآباد و بیمارستان شهیدبهشتی کاشان در سال ۱۴۰۱ انجام شد. پرستاران در ۴ گروه ۱۰ تایی قرار گرفتند و ۴ جلسه توانمندسازی (بصورت کلاس آموزشی و ۲ جلسه ۹۰ دقیقهای در هفته) در زمینه کنترل درد در نوزادن، برای پرستاران برگزار شد. قبل، بلافاصله بعد و یک ماه بعد مداخله آموزشی، پرسشنامههای آگاهی، نگرش و عملکرد توسط پرستاران تکمیل شد. داده ها بر اساس آزمونهای آماری تیتست و آنوا با اندازههای تکراری توسط نرم افزار SPSS V۲۱ تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: آنالیز درون گروهی اثر زمان بر میزان آگاهی، نگرش و عملکرد را معنادار نشان داد و میانگین نمره آگاهی، نگرش و عملکرد پرستاران بین سه زمان اختلاف معنادار داشت (۰/۰۰۱=P). همچنین آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد که مقایسه میانگین نمره آگاهی (۶۵/۸۲=F)، نگرش (۲۴/۴۲=F)، و عملکرد (۴۹/۸۸=F) در مقایسه دو به دو قبل و بلافاصله بعد از مداخله و نیز میانگین این نمرات قبل و یک ماه بعد از مداخله افزایش معنادار داشت (۰/۰۰۱=P). اما مقایسه میانگین نمره آگاهی (۰/۰۷=P)، نگرش (۰/۹۸=P) و عملکرد (۰/۹۹=P) بلافاصله بعد از مداخله و یکماه بعد از مداخله معنی دار نبود.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که برنامه توانمندسازی منجر به افزایش معنادار آگاهی، نگرش مثبتتر و بهبود عملکرد پرستاران در زمینه مدیریت درد نوزادان شد و این بهبودی در طول زمان پایدار بود. لذا به نظر می رسد برگزاری جلسات توانمندسازی پرستاران بتواند منجر به بهبود کیفیت مراقبت از نوزادان و کاهش تجربه درد در آنها شود.
زهرا سوکی، فاطمه حاجی رضایی، فاطمه خدابخشیان،
دوره ۲۹، شماره ۴ - ( دوماه نامه ۱۴۰۴ )
چکیده
زمینه و هدف: مدل خودمراقبتی اورم به عنوان یک چارچوب نظری قدرتمند، نقش مهمی در توانمندسازی بیماران ایفا میکند. با این حال، شواهد مربوط به تأثیر برنامههای آموزشی مبتنی بر این مدل بر کیفیت زندگی بیماران، پراکنده و نیازمند یکپارچهسازی است. این مرور سیستماتیک با هدف تعیین تأثیر این گونه برنامههای آموزشی بر کیفیت زندگی بیماران انجام شد.
روشها: در این مرور سیستماتیک، بازیابی مقالات انگلیسی و فارسی چاپ شده در بانکهای اطلاعاتی PubMed،Scopus ، ProQuest، Cochrane، Web of Science، CINAHL و پایگاههای داخلی Magiran، SID، ISC، Iran Doc و همچنین موتور جستوجوی Google scholarطی سالهای ۲۰۲۴-۲۰۰۰ با کلمات کلیدی مدل خودمراقبتی اورم، کیفیت زندگی و معادلهای MESH آنها با همه ترکیبات احتمالی با استفاده از عملگرهای AND یا OR انجام شد. از بین ۱۸۵۴ مطالعه بازیابیشده، پس از حذف موارد تکراری و ارزیابی عنوان و چکیده، ۴۷ مطالعه که معیارهای ورود را دارا بودند، انتخاب و کیفیت روششناختی آنها با استفاده از ابزار Joanna Briggs Institute (JBI) ارزیابی شد.
یافتهها: در نهایت ۴۷ مطالعه (۲۷ مطالعه از ایران و ۲۰ مطالعه از سایر کشورها) وارد مرور شدند. این مطالعات بر روی بیماران مبتلا به انواع شرایط مزمن (مانند سرطان، دیابت، بیماریهای قلبی-عروقی، نارسایی کلیوی) در جمعیتهای بزرگسال و سالمند متمرکز بودند. مداخلات آموزشی بر اساس سه رویکرد حمایتی-آموزشی، جبرانی نسبی و جبرانی کامل مدل اورم طراحی شده بودند. در ۴۶ مطالعه (۹۸٪)، اجرای برنامه آموزشی منجر به بهبود معنادار آماری در نمره کلی کیفیت زندگی شده بود. علاوه بر این، بهبود در شاخصهای ثانویه مانند خودکارآمدی، اضطراب، افسردگی و رفتارهای خودمراقبتی نیز گزارش شده بود.
نتیجهگیری: یافتهها به طور قوی از کارایی مدل خودمراقبتی اورم به عنوان یک چارچوب مؤثر برای طراحی برنامههای آموزشی به منظور ارتقای کیفیت زندگی بیماران حمایت میکند. موفقیت این مداخلات مستلزم بومیسازی و تطبیق آنها با زمینه فرهنگی-اجتماعی جامعه هدف است. بر اساس این مرور، طراحی مداخلات مبتنی بر نیازسنجی دقیق، ارائه آموزشهای فردمحور و اجرای پیگیریهای منظم پس از آموزش توصیه میشود. اگرچه نقاط قوت این مرور، بررسی طیف وسیعی از بیماریها است، اما محدودیتهایی مانند ناهمگونی روششناختی مطالعات و تمرکز جغرافیایی بر آسیا باید در تعمیمدهی نتایج مورد ملاحظه قرار گیرد.