[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره مجله :: شماره جاری :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
بانک‌ها و نمایه‌ها::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
اخلاق در پژوهش::
برای داوران::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
هوش مصنوعی::
::
Basic and Clinical Biochemistry and Nutrition
..
DOAJ
..
CINAHL
..
EBSCO
..
IMEMR
..
ISC
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
enamad
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۱۸ نتیجه برای زوار

سعید کاظمی آشتیانی، منصور جمالی زواره ای، ناصر سلسبیلی، سیامک بشردوست،
دوره ۴، شماره ۱ - ( فصلنامه ۱۳۷۹ )
چکیده

سابقه و هدف: با توجه به نتایج مختلف حاصل در ارتباط با آثار التیامی اولتراسوند درمانی بر التیام شکستگی ها، در تحقیق حاضر اثر اولتراسوند درمانی با بسامد ۱,۵MHz بر سرعت ترمیم استخوان خرگوش از دیدگاه بافت شناسی توصیفی بررسی گردید.

مواد و روش ها: این بررسی با روش تجربی بر روی ۲۸ خرگوش آزمایشگاهی نر از نژاد Dutch و سن تقریبی سه ماه با وزن ۱۲۰۰ گرم صورت پذیرفت. هر خرگوش در بیهوشی کامل با شرایط استریل، تحت عمل جراحی ضایعه استخوانی ناقص استخوان تیبیا در اندام عقبی سمت راست، قرار داده شد. سپس حیوانات به طور تصادفی به دو گروه شاهد و تجربی تقسیم گردیدند و پس از طی دوره های ۵، ۷، ۹، ۱۳، ۱۵، ۲۰ و ۲۷ روزه مورد ارزیابی قرارگرفتند. روز جراحی روز صفر محسوب شد. از روز اول پس از عمل در گروه آزمایش، پانسمان اندام برداشته و موضع با الکل ۷۰% ضد عفونی گردید. در مرحله بعد موضع جراحی تحت اولتراسوند درمانی با بسامد ۱,۵MHz نوع ۲:۸ و دوز ۱W/cm² به مدت ۷ دقیقه قرار داده شد. دوز درمانی در هفت روز، پنج مرتبه اعمال گردید. پس از اعمال اولتراسوند موضع دوباره با الکل ۷۰% ضدعفونی و پانسمان تجدید شد. تمامی مراحل مذکور به غیر از اعمال اولتراسوند درمانی در گروه شاهد نیز انجام گرفت. پس از طی دوره های زمانی مذکور حیوانات با استنشاق اتر در فضای بسته کشته و استخوان تیبیای حیوان جهت مطالعات میکروسکوپی و ماکروسکوپی از بدن جدا شد.

یافته ها: یک الگوی ترمیم دو مرحله ای را در استخوانی که در معرض اولتراسوند درمانی قرار گرفته بود، نشان داد. در مرحله اول (۱۵ روز اول) سرعت التیام در گروه تجربی بیش از گروه شاهد بود و در مرحله دوم (از روز پانزدهم تا روز بیست و هفتم) عکس این حالت صادق بود.

نتیجه گیری: استفاده از اولتراسوند درمانی در مراحل اولیه ترمیم استخوان (مراحل التهابی و پرولیفراتیو) باعث تسریع التیام و در مراحل ثانویه (تشکیل کال و تجدید ساختار) سبب کاهش آن می شود.


غلامعلی حمیدی، هما مناهجی، محمود سلامی زواره، حسینعلی صفاخواه، سید محمد نوربخش،
دوره ۹، شماره ۳ - ( فصلنامه ۱۳۸۴ )
چکیده

سابقه و هدف: آسیب عصبی یکی از مهمترین عوامل ایجادکننده دردهای نوروپاتیک می باشد که با علایمی مثل درد خودبخودی، آلودینیا و هایپرآلژزیا همراه است. با توجه بر اینکه مکانسیمهای زمینه ساز دردهای نوروپاتیک کاملاً شناخته شده نیستند، تحقیقات وسیعی در این خصوص در حال انجام است. لذا این مطالعه به منظور مقایسه پاسخهای رفتاری مدل های درد نوروپاتی CCI و SNI با گروه شاهد انجام گرفت.

مواد و رو ش ها: این تحقیق به روش تجربی انجام و از موش‌های صحرایی نر بالغ نژاد Dawley Sprague در محدوده وزنی ۲۳۰ تا ۲۸۰ گرم استفاده گردید. حیوانات بصورت تصادفی به ۴ گروه ۸ تایی تقسیم شدند و بر اساس وزن بدن به وسیله پنتوباربیتال سدیم با دوز mg/kg ۵۰ و به صورت تزریق درون صفاقی بیهوش ‌شدند. آنگاه عمل جراحی بر اساس مدلهای CCI و SNI و گروه شاهد روی حیوانات صورت گرفت. سپس پاسخهای رفتاری حیوانات نسبت به محرکهای غیردردناک حرارتی (تست حباب استن) و مکانیکی (تست Von Frey ) و محرکهای دردناک حرارتی (تست Radiant Heat ) و مکانیکی (تست Pin Prick ) طی روزهای صفر( قبل از عمل جراحی) و ۳، ۷، ۱۴، ۲۱ و ۲۸ بعد از عمل جراحی بررسی و از آنالیز آماری ANOVA تکراری جهت مقایسه نتایج حاصل از تستهای رفتاری استفاده گردید.

یافته ها : پاسخهای رفتاری گروههای CCI و SNI در مقایسه با گروه شاهد نسبت به تحریکات مکانیکی و حرارتی غیردردناک افزایش معنی د اری داشت که نشاندهنده آلودینیای حرارتی و مکانیکی بود. همچنین حساسیت به محرکهای مکانیکی و حرارتی آسیب ر سان در گروههای CCI و SNI نسبت به گروه شاهد افزایش معنی د اری نشان داد که حاکی از هایپرآلژزیای حرارتی و مکانیکی بود. بعلاوه، حیوانات گروه SNI در مقایسه با گروه CCI آلودینیای مکانیکی را در روز سوم با دامنه بالاتری نشان دادند ( p<۰,۰۵ ). اما حیوانات گروه CCI در مقایسه با گروه SNI آلودینیای حرارتی را در روز هفتم شدیدتر نشان دادند ( P<۰.۰۵ ).

نتیجه گیر ی: حیوانات در مدلهای درد نوروپاتی SNI و CCI حساسیت شدیدی به محرکهای حرارتی و مکانیکی غیر دردناک (پدیده آلودینیا) و محرکهای حرارتی و مکانیکی دردناک (پدیده هایپرآلژزیا) نشان دادند، بطوریکه پدیده آلودینیای مکانیکی در حیوانات گروه SNI برجسته تر از حیوانات گروه CCI بود.


محمود سلامی زواره، معصومه انواری،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( فصلنامه ۱۳۸۵ )
چکیده

سابقه و هدف: در زندگی امروزه موارد مصرف فراوانی برای الکل وجود دارد. برخی از این موارد، مورد نیاز بشر بوده و آثار مثبتی نیز در پی دارد. به هر حال استفاده نامناسب از آن به خصوص به عنوان یک نوشیدنی پیامدهای زیان‌بار اجتماعی، اخلاقی، بهداشتی و اقتصادی به همراه داشته است. به همین دلیل است که اسلام در آغاز ظهور خود به شدت از استفاده نامشروع آن نهی کرده است.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی با استفاده از ماز شعاعی هشت‌پر به اثرات الکل (اتیلیک) روی حافظه و یادگیری فضایی حیواناتی پرداخته شده است که در دوران جنینی در معرض الکل قرار گرفته‌اند. علاوه بر گروه شاهد شش گروه از موش‌های صحرایی که مادران آنها در دهه ‌های اول و دوم و نیز پنج روز اول ، دوم، سوم و چهارم دوره حاملگی الکل دریافت کرده بودند ، مورد آزمایش قرار گرفتند. تعداد جلسات لازم برای رسیدن به معیار یادگیری که ورود بدون خطا به تمام بازوهای ماز در دو جلسه متوالی بود ملاک مورد نظر برای مقایسه یادگیری در موش‌ها بود.

نتایج: نتایج این تحقیق بیانگر آن است که در کسب معیار یادگیری گروه دهه اول عملکرد ضعیف‌تری نسبت به گ روه شاهد نشان می‌دهد . به علاوه گروه پنج روز دوم به نحوه چشم‌گیری انتخاب‌های صحیح کمتری نسبت به گروه پنج روز اول داشتند. موش‌های صحرایی در گروه شاهد، پنج روز سوم و چهارم دوره حاملگی رفتار مشابهی بروز دادند. بر اساس یافته‌های این مطالعه پنج روز دوم حساسیت بیشتری نسبت به اثرات منفی الکل روی یادگیری دارد.

نتیجه‌گیری: از آنجا که هیپوکامپ به عنوان دارنده نقش اصلی در روند یادگیری فضایی محسوب می‌شود ، می‌توان نتیجه گرفت که این بخش از سیستم عصبی در پنج روز دوم دوره حاملگ ی آسیب بیشتری را از ناحیه مصرف الکل تحمل می‌کند.


سید علیرضا طلائی زواره، وحید شیبانی، محمود سلامی،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( فصلنامه ۱۳۸۶ )
چکیده

سابقه و هدف: سیگنال­های حسی محیطی به ویژه در اوان زندگی اثر شگرفی در تکامل و عملکرد مغز دارند. در این تحقیق اثر محرومیت از نور و هورمون ملاتونین روی پدیده­ی تقویت پاسخ­های میدانی ثبت شده در ناحیه CA۱ هیپوکامپ مورد بررسی قرار گرفته است.

مواد و روش­ها: این مطالعه به صورت in vivo روی دو گروه ( ۳۲ n= ) در موش­های صحرایی نر ۴۵ روزه صورت گرفت. یک گروه در دوره­های روشنایی ـ تاریکی استاندارد ( Light Reared-LR ) و گروه دیگر از بدو تولد تا لحظه ­ی آزمایش در تاریکی کامل ( DarkReared-DR ) پرورش یافتند. موش­های هر گروه به دو زیرگروه کنترل و دریافت­کننده دارو تقسیم شدند. با تحریک کولترال شافر ناحیه CA۳ هیپوکامپ، پاسخ­های میدانی نورون­ها در ناحیه­ی CA۱ ثبت شدند. ۳۰ دقیقه پس از پایدار شدن پاسخ­ها، در گروه­های کنترل، نمکی و در گروه­های دارو، ملاتونین با غلظت ۲ میکروگرم تزریق گردید و ۳۰ دقیقه دیگر ثبت ادامه یافت. سپس تحریک تتانیک اعمال شد و آزمایش به مدت ۱۲۰ دقیقه دیگر ادامه یافت.

نتایج: نتایج این مطالعه نشان می­دهد که در هر گروه کنترل LR و DR ، LTP القا شد ولی بزرگی و پایداری آن در گروه LR بیشتر بود. ملاتونین در هر دو گروه LTP را کاهش داد. این کاهش در موش­های LR بسیار محسوس­تر از موش­های DR بود.

نتیجه­گیری: به نظر می­رسد که ملاتونین موجب مهار LTP در پاسخ­های ناحیه CA۱ می­شود که این اثر مهاری در گروه LR بسیار برجسته است. علت اثر ناچیز ملاتونین در گروه DR می­تواند به حساسیت پایین­تر گیرنده­های این هورمون به دلیل افزایش سطح سرمی ملاتونین ناشی از نگهداری حیوانات در تاریکی نسبت داده شود.


محمد نساجی زواره، رامین طاهری، راهب قربانی، مریم امینیان،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( فصلنامه ۱۳۸۶ )
چکیده

سابقه و هدف: زونا در اثر فعال شدن دوباره ویروس وار ی سلا ـ زوستر نهفته در گره­ های ریشه ­ی خلفی ایجاد می ­ شود. مهم ­ ترین عوامل موثر، سن بالا و بیماری ­ های ایجادکننده نقص ایمنی می ­ باشند. دیابت هم بیماری است که درجاتی از ضعف ایمنی ایجاد می ­ کند و احتمالا می ­ تواند باعث بیماری زونا شود. در مطالعات مختلف پیدایش زونا در افراد با دیابت بیشتر از مردم عادی بوده است. هدف این مطالعه مشخص نمودن رابطه زونا و دیابت می ­ باشد.

مواد و روش ها: در این مطالعه مقطعی ۱۰۳ بیمار مراجعه ­ کننده به کلینیک ­ های پوست و عفونی مبتلا به زونا که بر اساس یافته ­ های بالینی تشخیص داده شدند ب ه عنوان مورد و ۱۴۲ نفر از مراجعین ب ه علل دیگر به عنوان گروه کنترل مورد بررسی قرار گرفتند. دو گروه از نظر سن، جنس و سابقه فامیلی دیابت جور شدند. هیچ یک از افراد دو گروه سابقه ­ ای از دیابت نداشتند. برای هریک از دو گروه قند خون ناشتا اندازه ­ گیری و مقدار ۱۲۶ یا بیشتر به عنوان دیابت در نظر گرفته شد.

نتایج: دو گروه از نظر سنی، جنسی و سابقه ­ی فامیلی ابتلا به دیابت جور بودند. ۹/۳۵ درصد از بیماران مبتلا به زونا و ۷ /۱۹ درصد از افراد گروه شاهد مبتلا به دیابت بودند. بین ابتلا به زونا و وجود دیابت مخفی رابطه معنی ­ دار مشاهده شد ( ۰۰۴۶/۰ p= , ۰۶/۴-۲۸/۱ CI: ۹۵ ٪ ، ۲۸/۲ = OR ). به این معنی که بیماران مبتلا به زونا ۲۸/۲ برابر گروه شاهد شانس ابتلا به دیابت داشتند.

نتیجه­ گیری: دیابت مخفی می ­ توا ن د یک عاملی جهت ایجاد زونا باشد. لذا توصیه می ­ شود در بیماران با تشخیص زونا که سابقه ­ ای از ابتلا به دیابت در آنها وجود ندارد، از نظر ابتلا به دیابت کنترل شوند


سید علیرضا طلایی زواره،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( فصلنامه ۱۳۸۸ )
چکیده

ثبت کارآزمائی بالینی

 حدود یک هزار سال قبل، ابن سینا پزشک شهیر ایرانی رساله ای در باب "راستی آزمائیِ داروها از راه آزمایش" نوشت. این رساله که اکنون فصل دوم از جلد دوم کتاب "قانون" است، اولین معرفی رسمی از کارآزمائی بالینی است و در آن ۷ شرط اساسی برای انجام این آزمون ها ذکر شده است. بند هفتم از توصیه های ابن سینا، مبنی بر این است که نتایج کارآزمائی های بالینی انجام شده روی انسان باید مبنا و مرجع قضاوت برای تاثیر و قدرت یک دارو باشد [۱]. امروزه، شرکت های بزرگ داروسازی دنیا از مجریان اصلی کارآزمائی های بالینی هستند و هر ساله با هدف کسب سود بیشتر، هزینه های هنگفتی را برای انجام این مطالعات پرداخت می کنند. به علت اینکه در گذشته یک مرکز رسمی برای پیگیری انجام این مطالعات و جمع بندی نتایج آنها وجود نداشت، برخی نتایج مثبت این آزمون ها بارها و بارها در مجلات مختلف و به صور گوناگون ثبت شده و تقریبا همه نتایج منفی، یا هیچ گاه اعلام نشده یا با تاخیر اعلام شده بودند. در نتیجه، باعث سوء گیری بسیار شدید در استفاده کردن یا نکردن از یک دارو یا یک پروتوکل درمانی شده و تاکنون آثار مخرب آن، لطمات گاه جبران ناپذیری بر جامعه بشری وارد کرده است [۲]. بدین ترتیب، ۱۳ سردبیر عضو مجمع جهانی سردبیران مجلات پزشکی (International Committee of Medical Journal Editors: ICMJE) در دسامبر ۲۰۰۴ میلادی تصمیم گرفتند طی یک اعلامیه مشترک به اطلاع کلیه محققین و دانشمندان برسانند که چاپ مقالات کارآزمائی بالینی در مجلات آنها تنها پس از ثبت در یک مرکز رسمی ثبت کارآزمائی های بالینی مثل مرکز مستقر در ایالات متحده آمریکا (www.clinicaltrials.gov) و ارائه شماره ثبت رسمی صورت می پذیرد [۳]. هدف اعضای انجمن این بود که نتایج کارآزمائی های بالینی انجام شده در سراسر جهان، اعم از نتایج مثبت و یا منفی، به طور شفاف و همراه با جزئیات کامل در اختیار همگان قرار گیرد تا امکان هر نوع سوء استفاده از آنها سلب شود. یک ماه بعد وزرای بهداشت شرکت کننده در اجلاس سالیانه سازمان جهانی بهداشت (World Health Organization WHO) این سازمان را مامور کردند تا به منظور ساماندهی ثبت کارآزمائی های بالینی، شبکه ای متمرکز از مراکز ثبت (Primary Register) که مورد تائید آن سازمان بودند را فراهم آورد تا امکان جستجو برای یافتن یک کارآزمائی بالینی در هر یک از این مراکز از یک درگاه واحد برقرار شود. بدین ترتیب شبکه ثبت کارآزمائی های بالینی این مجمع با آدرس www.who.int/ictrp متولد شد. مجمع جهانی پزشکی (World Medical Association) نیز در اجلاس اکتبر ۲۰۰۸ خود در کره جنوبی، بند ۱۹ مبنی بر اجباری بودن ثبت کارآزمائی های بالینی قبل از شروع مطالعه را به اعلامیه هلسینکی افزود [۴]. مرکز رسمی ثبت کارآزمائی های بالینی ایران با آدرس www.irct.ir به عنوان نهمین مرکز مورد تائید سازمان، در دسامبر ۲۰۰۸ (آذرماه ۱۳۸۷) به این شبکه جهانی پیوست و تا این تاریخ (آبان ماه ۱۳۸۸) تعداد ۱۷۹ طرح کارآزمائی بالینی مورد تائید این مرکز قرار گرفته و شماره ثبت رسمی دریافت کرده اند. به دنبال این موفقیت، بر اساس ابلاغیه معاونت پژوهشی وزارت بهداشت، کلیه مجلات علمی-پژوهشی ملزم شدند از تاریخ اول دی ماه ۱۳۸۸ تنها اقدام به چاپ مقالات کارآزمائی بالینی کنند که در مرکز ثبت کارآزمائی بالینی ایران به ثبت رسیده باشند. مجریان این طرح امکان ثبت پژوهش های پایان یافته را نیز فراهم نموده اند. همچنین، بر اساس این ابلاغیه طرح های ثبت شده در خارج از کشور نیز باید از مرکز ثبت ایران شماره ثبت رسمی دریافت کنند و به مجلات ارائه نمایند. امید آنکه؛ گامی هرچند کوچک در راستای پیشرفت هر چه بیشتر تحقیقات پزشکی ایران برداشته شود.

                                                                                                                سید علیرضا طلائی زواره

                                                                                                        مدیر فنی مجله علمی پژوهشی فیض


سید علیرضا طلائی زواره،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( فصلنامه ۱۳۸۸ )
چکیده

 تضاد سلایق

داروی آنتی بیوتیک telithromycin با نام تجاری Ketek ® توسط کمپانی فرانسو ی Sanofi-Aventis ® و به منظور درمان عفونت­های سیستم تنفسی مثل سینوزیت، برونشیت و نومونی در سال ۲۰۰۱ در کشور آمریکا عرضه شد. این کمپانی برای دریافت تائیدیه FDA چندین کارآزمائی بالینی را عرضه کرد که مهمترین آنها Study ۳۰۱۴ نام داشت و توسط خانم Maria Kirkman Campbell روی ۲۴۰۰۰ فرد داوطلب انجام شده بود و بالاخره توانست در سال ۲۰۰۴ این تائیدیه را دریافت کند. برخی گزارشات عوارض خطرناکی همچون هپاتیت، از کار افتادن کبد و ۴ مورد مرگ به دنبال مصرف این دارو را نشان دادند. FDA با بررسی نامه­های رد و بدل شده و مکالمات انجام شده توسط این شرکت و Kirkman Campbell دریافت که وی به دلیل دریافت دستمزد هنگفت از این شرکت خود را موظف به دستکاری در داده­های این آزمون دیده و عوارض این دارو را گزارش نکرده است. این شخص در سال ۲۰۰۶ محکوم به ۵۷ ماه حبس شده و تائیدیه FDA برای Ketek ® نیز پس گرفته شد [۱]. این مورد یکی از شاید هزاران موردی است که سالیانه در کشورهای مختلف – و چه بسا در ایران - و به دنبال عدم اعلام "تضاد سلایق (تضاد رقابت ها)" ( Conflict or Competing of Interests ) توسط آزمون­گرهای کارآزمائی­های بالینی اتفاق می- افتد و تنها معدودی از آنها فاش می­شوند. اگر چه موضوع تضاد سلایق در حیطه پزشکی موضوع تازه­ای نیست و از اویل دهه ۸۰ میلادی اذهان عمومی را به خود جلب کرده است و برخی نشریات معتبر مثل NEJM ( New England Journal of Medicine ) از سال ۱۹۹۰ میلادی نویسندگان مقالات خود را موظف به اعلام هرگونه تضاد سلیقه اعم از دانشگاهی و اقتصادی نموده­اند [۲]، اما،‌ در دهه اخیر "تضاد سلایق" کانون توجه مجلات و سردبیران شده است. مجله "فیض" نیز با یک اقدام ابتکاری، سیاست اعلام تضاد سلایق برای مقالات را از شماره قبل در پیش گرفت و از نویسندگان مقالات خود خواست تا در صورت داشتن هرگونه تضاد سلیقه، آن را برای مجله و خوانندگان محترم آن آشکار سازند. به علاوه نویسندگان مقالات مجله "فیض" موظف شده­اند که حتماً در پایان مقاله خود و در بخش "تشکر و قدردانی" منبع تامین کننده مالی طرح پژوهشی خود را اعلام نمایند. علی رغم اینکه امروز بیشتر بر جنبه­های اقتصادی "تضاد سلایق" تاکید می­شود اما، طبق تعریف ارائه شده توسط مجمع جهانی سردبیران مجلات پزشکی ( ICMJE )، تضاد سلیقه زمانی رخ می­دهد که یک نویسنده یا شورای نویسندگان، داور مقاله یا سردبیر یک مجله ارتباطات شخصی یا اقتصادی ای داشته باشند که به طور غیر مقتضی بر عملکرد آنها اثر سوء بگذارد. به عبارت بهتر، علی رغم عقیده فرد مبنی بر اینکه این گونه روابط می­تواند بر کار و وظیفه او تاثیر گذار باشد یا نه، وجود چنین روابطی می­تواند عامل بالقوه برای ایجاد سوءگیری باشد [۳]. دریافت گواهی یا مدرک از یک بنگاه اقتصادی – مثل یک شرکت تولید کننده دارو، داشتن سهام در آن شرکت ، دریافت انواع جوایز و تشویق نامه­ها به هر دلیل، در استخدام آن شرکت بودن، مشاوره دادن به شرکت و مهم تر از همه دریافت کمک هزینه (گرنت) انجام طرح­های پژوهشی از طرف شرکت، همه و همه از مواردی هستند که به عنوان تضاد سلیقه اقتصادی در نظر گرفته شده [۴،۵] و بر اساس دستور العمل­های COPE ( Committee on Publication Ethics ) باید توسط نویسندگان مقاله به دفتر مجله اعلام شوند. داوران مقالات نیز موظف هستند در صورت داشتن هرگونه روابط اقتصادی مربوط به مقاله ارسالی برای آنها، سردبیر مجله را بلافاصله آگاه سازند [۶]. جالب اینجاست که بر اساس توصیه های COPE و ICMJE و برای شفاف سازی هرچه بیشتر روند داوری و انتشار مقالات علمی، سردبیران مجلات نیز موظف به ارائه لیست تضاد سلایق و رقابت­های خود هستند. برای مثال با مراجعه به آدرس http://resources.bmj.com/bmj/about-bmj/about-bmj/editorial-staff/fiona-godlee می­توان تضاد سلایق Fiona Godlee سردبیر مجله معتبر BMJ را مشاهده نمود. ممکن است این سئوال برای خواننده پیش آمده باشد که وقتی قرار است یک مقاله در مجله چاپ شود اعلام کردن این نوع روابط اقتصادی چه اهمیتی دارد؟ در پاسخ می­توان گفت که گروه های هدف مقاله مذکور با زاویه دید دیگری به آن نگریسته، حداقل آن مقاله را مرجع متقن تصمیم گیری خود قرار نداده و به مقالات بیشتری رجوع می کنند. نوع دیگری از تضاد سلایق که ممکن بر اعتبار یک مقاله یا سند علمی منتشر شده لطمه وارد کند، روابط شخصی و دانشگاهی افراد با یکدیگر است [۷]. این مطلب بدین معنی است که نویسنده مقاله موظف است سردبیر را از داشتن روابط دوستانه یا خصمانه ای که با هر یک از دست اندرکاران انتشار مقاله اعم از کارکنان دفتر مجله یا داوران دارد آگاه سازد. برای مثال، یک نویسنده می­تواند از سردبیر مجله درخواست کند که مقاله ارسالی وی را برای داوری نزد فلان همکار دانشگاهی خود نفرستد؛ چون هر دو در تلاش اند تا با کسب امتیازات بیشتر، کرسی ریاست گروه را در دست گیرند و به علاوه شخص مذکور از انجام این طرح پ‍ژوهشی آگاه است و همه این موارد می­تواند امکان انجام یک داوری عادلانه را از وی سلب کند. یک داور نیز باید تضاد سلایق شخصی و دانشگاهی خود با نویسنده/ نویسندگان را به اطلاع سردبیر برساند و آن گاه این سردبیر یا شورای سردبیران است که در مورد روند بررسی و انتشار مقاله مذکور تصمیم گیری می­کنند [۸]. باشد که در آینده­ای نه چندان دور شاهد ایستادن دانشمندان و محققین ایران اسلامی عزیزمان بر قله های رفیع دانش و پژوهش باشیم.

 

  سید علیرضا طلائی زواره

  مدیر فنی مجله علمی پژوهشی فیض


 

 

 


محسن تقی زاده، ابوالقاسم جزایری، محمود سلامی، محمد اشراقیان ، سید علیرضا طلائی زواره،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( فصلنامه ۱۳۸۸ )
چکیده

سابقه و هدف: حضور گیرنده های ویتامین D در نواحی درگیر در یادگیری و حافظه نشان داده شده است. این مطالعه به منظور بررسی اثر کمبود ویتامین D و نیز افزودن کلسیتریول به رژیم غذائی، بر یادگیری و حافظه فضائی طراحی شده است.

مواد و روش ها: تعداد ۲۷ سر موش صحرائی نر بالغ، در ۳ گروه (هر گروه ۹ سر) کنترل (C، رژیم نرمال)، کمبود ویتامین D (C-D) و دریافت کننده مکمل کلسیتریول (C+D) قرار گرفتند. یادگیری فضائی طی ۵ شب و هر شب ۴ مرحله آزمایش، توسط ماز آبی موریس سنجیده شد. در شب آخر میزان تثبیت حافظه فضائی نیز بررسی شد. مدت زمان سپری شده و مسافت پیموده شده در ربع های مورد نظر ماز تجزیه و تحلیل شد.

نتایج: حیوانات گروه C-D برای یافتن سکو مدت زمان بیشتری را در ماز سپری کردند و این اختلاف با گروه C و C+D از نظر آماری معنی دار بود. به عبارت دیگر، کمبود ویتامین D باعث کندتر شدن روند یادگیری می شود. از دیگر سو، مکمل کلسیتریول بر روند یادگیری بی تاثیر بود. همچنین، هیچ کدام از رژیم های مذکور بر میزان تثبیت حافظه موثر واقع نشدند.

نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که اگر چه کمبود ویتامین D در روند یادگیری فضایی موش های صحرایی در ماز آبی موریس ایجاد اختلال می کند، اما اثر قابل توجهی در تثبیت حافظه فضایی ندارد. همچنین، افزودن مکمل کلسیتریول به مدت ۴۵ روز بر روند یادگیری و حافظه فضائی موش های صحرائی بی تاثیر است.  


مسعود سهیلی کاشانی، محمود سلامی، مصطفی رضائی طاویرانی، سید علیرضا طلائی زواره،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( فصلنامه ۱۳۸۹ )
چکیده

سابقه و هدف: آلزایمر نوعی بیماری مغزی است که در آن نورون ها تخریب شده و فرد دچار نقصان حافظه می شود. تحقیقات زیادی اثر فعالیت های ذهنی و بدنی بر پیشگیری، بهبود و یا درمان آلزایمر را اثبات نموده است. هدف از انجام این مطالعه بررسی اثر آموزش در ماز آبی موریس بر بهبود یادگیری موش های صحرایی آلزایمری است.

مواد و روش ها: در این مطالعه از ۲۰ سر موش صحرایی نر بالغ استفاده شد که در ۲ گروه آلزایمری و شاهد قرار گرفتند. در مرحله اول یادگیری حیوانات طی ۵ روز و در هر روز ۴ بار در ماز آبی موریس مورد آزمایش قرار گرفت. مدت زمان سپری شده و مسافت طی شده برای یافتن سکوی پنهان به عنوان ملاک یادگیری در نظر گرفته شدند. از آزمایش پروب برای ارزیابی به خاطر آوری حافظه حیوانات، استفاده شد. بعد از ۲۰ روز مجددا مراحل ذکر شده برای حیوانات تکرار گردید و نتایج هر دو مرحله بین دو گروه مقایسه گردید.

نتایج: نتایج حاصل از مرحله اول یادگیری نشان می دهد که گروه شاهد نسبت به گروه آلزایمری در مدت زمان کمتری سکو را پیدا کرده است؛ از سوی دیگر در دومین مرحله از آزمایشات اختلاف معنی داری بین دو گروه مورد آزمایش مشاهده نگردید. همچنین از نظر به خاطر آوری حافظه تفاوت قابل توجهی بین دو گروه مشاهده نشد.

نتیجه گیری: آموزش در ماز آبی موریس سبب بهبود روند یادگیری فضایی در موش های صحرایی آلزایمری می شود.


فرنگیس غلامی، علی اسکندری، شهاب الدین اسدی، جواد زوار رضا، بمانعلی جلالی خان آبادی،
دوره ۱۶، شماره ۷ - ( ضميمه ۱۳۹۱ )
چکیده

سابقه و هدف: جیوه نوعی فلز سنگین و از جمله آلاینده های محیطی است که از طریق خوردن ماهی و پر کردن دندان به بدن وارد می شود. این عنصر عامل ایجاد بیماری های مختلف و از جمله بیماری های قلبی عروقی در انسان می باشد. در این تحقیق تاثیر جیوه بر قابلیت اکسید پذیری لیپیدهای سرم مورد بررسی قرار گرفت.

مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی مخلوطی از سرم افراد سالم تهیه شده و به ۶ قسمت مساوی تقسیم شد. غلظت جیوه در ۵ نمونه به ۲۰، ۳۰، ۵۰، ۲۰۰ و۷۰۰ نانومولار رسانده شده و نمونه آخر به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. نمونه ها به مدت ۲۴ ساعت در C°۳۷ انکوبه شده و با افزودن مس، اکسیداسیون لیپیدهای سرم القا شد. فرآیند اکسیداسیون با تعیین جذب نمونه ها در طول موج ۲۴۵ نانومتر پیگیری شد. پارامترهای اکسیدپذیری از جمله زمان تاخیر، بالاترین سرعت و تجمع ترکیبات حاصل از اکسیداسیون محاسبه شد.

نتایج: زمان تاخیر در تمامی غلظت های مورد آزمایش ۲۰، ۳۰، ۵۰، ۲۰۰ و ۷۰۰ نانومولار به ترتیب ۹۵/۰±۷/۱۸، ۵۷/۰±۵/۱۸، ۵۷/۰±۵/۱۸، ۹/۲±۲/۲۴، ۷/۲±۷/۱۴ نسبت به کنترل (۴/۲±۳۳) کاهش و بالاترین سرعت در غلظت nm۷۰۰ (۲/۱±۷/۴۳) نسبت به کنترل (۱۵/۱±۴۰) افزایش یافت (۰۵/۰>P).

نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان می دهد که جیوه در تمامی غلظت ها، چه قابل تحمل و چه سمی باعث تسریع اکسیداسیون لیپیدهای سرم شده و با توجه به راه های انتقال آن بایستی توجه ویژه ای به این فلز کرد.


علی اسکندری، فرنگیس غلامی، بمانعلی جلالی خان آبادی، جواد زوار رضا،
دوره ۱۶، شماره ۷ - ( ضميمه ۱۳۹۱ )
چکیده

سابقه و هدف: سرب نوعی فلز سنگین است که از طریق آلاینده های محیطی مانند هوا وارد بدن می شود. آلودگی با این عنصر منجر به افزایش بیماری های قلبی شده و مکانیسم دقیق آن روشن نیست. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر سرب بر پراکسیداسیون لیپیدها می باشد.

مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی مخلوطی از سرم افراد سالم تهیه شده و ۵ قسمت شد. با افزودن سرب غلظت آن در چهار نمونه به ۵/۰، ۱، ۴ و ۵ میکرومولار رسانده شده و از نمونه پنجم به عنوان شاهد استفاده گردید. نمونه ها یک روز در C °۳۷ قرار داده شد. به منظور بررسی اکسیدپذیری، هر نمونه ۶۰ برابر رقیق شده و با افزودن مس به نمونه ها، پراکسیداسیون لیپیدها القاء و تغییرات جذب در ۲۴۵ نانومتر قرائت شد. در نهایت پارامترهای اکسیدپذیری از جمله زمان تاخیر (Lag Time)، بالاترین سرعت (Vmax) و تجمع ترکیبات حاصل از اکسیداسیون (ODmax) تعیین شد.

نتایج: زمان تاخیر در نمونه سرب ۴ و ۵ میکرومولار ۷/۱±۱۵۸ و ۱/۱±۱۴۹ ثانیه بود و نسبت به نمونه شاهد (۵/۰±۱۶۹) کاهش داشت. OD-max در همین نمونه ها ۰۰۳/۰±۳۹۹/۰ و ۰۰۸/۰±۴۰۹/۰ بود و نسبت به نمونه شاهد (۰۱/۰±۳۷۳/۰) افزایش یافته بود (۰۵/۰>P).

نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که سرب در غلظت های بالا باعث تشدید اکسیداسیون لیپیدهای سرم می شود. از آنجا که غلظت های فوق در مرز مسمومیت زای این عنصر برای انسان می باشد، ممکن است آلودگی با سرب پراکسیداسیون لیپیدهای پلاسما در بدن را تشدید نموده و از این طریق خطر بیماری های قلبی عروقی را افزایش دهد.


فهیمه دانش پویا، بمانعلی جلالی خان آبادی، جواد زوار رضا،
دوره ۱۶، شماره ۷ - ( ضميمه ۱۳۹۱ )
چکیده

سابقه و هدف: سرب یکی از مواد آلوده­کننده محیط زیست است که طی فرآیندهای صنعتی و دود حاصل از وسایل نقلیه تولید می­شود. سرب اثرات سوء بر فرآیندهای فیزیولوژیک مختلف هم­چون سیستم خون­ساز، ایمنی، کلیه، و عصب دارد. اما، هنوز مکانیسم دقیق اثر سرب بر روی پارامترهای خونی معلوم نیست. هدف از این مطالعه بررسی غلظت­های مختلف سرب بر سیستم انعقاد و فیبرینولیز در پلاسمای افراد سالم در شرایط برون­تنی می­باشد.

مواد و روش­ها: غلظت­های ۵/۰، ۱، ۴، ۵ میکرومولار استات سرب به پلاسمای سیتراته اضافه گردید و برای مدت ۲۴ ساعت در دمای ۳۷ درجه انکوبه شد. سپس، با افزودن بافر فسفات، کلرید کلسیم و آنزیم استرپتوکیناز به­روش کدورت سنجی در طول موج ۴۰۵ نانومتر پارامترهای انعقاد و فیبرینولیز بررسی گردید.

نتایج: یافته­های مقایسه گروه کنترل با گروه­های ۵/۰، ۱، ۴، ۵ میکرومولار استات سرب به­ترتیب برابر است با: زمان کل انعقاد (۴۰/۴۲ ± ۸۲۳)، (۳۰/۳۸ ± ۷۵۳)، (۴۲/۴۶ ± ۷۴۲)، (۵۸/۵۴ ± ۷۳۱)، (۸۳/۵۹ ± ۷۱۶)؛ بیشینه سرعت لیز (۰۱۱/۰ ± ۱۴۴/۰)، (۰۰۴/۰ ± ۱۲۸/۰)، (۰۰۴/۰ ± ۱۱۱/۰)، (۰۰۳/۰ ± ۱۰۵/۰)، (۰۱۷/۰ ± ۰۹۷/۰)؛ و زمان کل لیز به­جز غلظت ۵/۰ میکرومولار (۳۷/۲۶ ± ۳۴۲)، (۴۰/۱۸ ± ۴۲۴)، (۲۰/۱۹ ± ۴۶۰)، (۱۲/۲۳ ± ۴۷۶)، تمامی اختلافات معنی­دار (۰۵/۰ P < ) می­باشند. با این وجود، زمان تاخیر لیز، نیمه لیز، سرعت بیشینه انعقاد افزایش یافته و زمان تاخیر در انعقاد کاهش یافت و این این اختلافات معنی­دار نبودند ( ۰۵/ ۰ < P ).

نتیجه­گیری: کوتاه شدن زمان انعقاد و طولانی شدن فیبرینولیز با افزایش سرب می­تواند دلیلی بر شروع بیماری­های قلبی­عروقی در افراد در معرض سرب باشد.


محمد حسن پوریای ولی، مهدی زوار، محمدرضا آقاصادقی، سید مهدی سادات، علیرضا عزیزی سراجی، فوزیه جوادی، جاوید صدرایی، احسان مصطفوی، فاطمه متولی، پونه رحیمی،
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( دوماه نامه ۱۳۹۲ )
چکیده

سابقه و هدف: گاستروانتریت یکی از معمول‌ترین تظاهرات در بیماران مبتلا به ایدز می‌باشد. اگرچه گاستروانتریت در این بیماران توسط عوامل متعددی ایجاد می‌شود، لیکن در این بین نقش عوامل ویروسی به‌خصوص روتاویروس هنوز مشخص نیست. هدف از این مطالعه، بررسی میزان شیوع روتاویروس در افراد HIV مثبت می‌باشد.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه مقطعی ۷۵ نمونه مدفوع از بیماران HIV مثبت مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی که از گاستروانتریت رنج می‌بردند، جمع‌آوری شد. پس از استخراج RNA ویروسی، ششمین ناحیه محافظت شده ژنوم ویروس (VP۶) با روش RT-PCR تکثیر شد. در نهایت محصول واکنش به‌وسیله الکتروفورز روی ژل ۵/۱ درصد آگارز شناسایی شده و با تعیین توالی تائید شد.

نتایج: محصولات RT-PCR با اندازه مورد انتظار ( bp۴۳۳) برای تمامی نمونه‌های مثبت روتاویروس و نیز سویه‌های ویروس استاندارد وحشی به‌دست آمدند. از میان ۷۵ فرد آلوده به HIV، در مجموع ۱۹ (۳/۲۵ درصد) نمونه مثبت بودند و با توالی یابی مستقیم تائید شدند.

نتیجه‌گیری: اگرچه در این مطالعه فراوانی روتاویروس در بیماران HIV مثبت در حدود ۲۵ درصد به‌دست آمده است، اما مطالعات بیشتری برای مشخص کردن ژنوتیپ روتاویروس در بیماران HIV مثبت دارای گاستروآنتریت مورد نیاز است.


میترا بهرشی، جمیله نظام زواره، الهه مصداقی نیا، طیبه هاشمی، سید غلامعباس موسوی، مهرداد مهدیان،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( دوماه نامه ۱۳۹۳ )
چکیده

سابقه و هدف: القای زایمان جهت ختم حاملگی در خانم­های حامله ترم که سرویکس نامطلوب دارند، از سال­ها قبل مورد توجه بوده است. لامیناریا و میزوپروستول از داروهایی هستند که بدین منظور استفاده می­شوند. هدف از این مطالعه مقایسه بین این دو دارو ­بود.

مواد و روش­ها: این کارآزمایی بالینی دو سوکور بر روی ۱۰۰ خانم ۴۵-۱۸ سال با حاملگی ترم و تک قلو با سرویکس نامناسب انجام شد. نمونه­ها به­طور تصادفی به دو گروه ۵۰ نفره دریافت ­کننده لامیناریا و میزوپروستول تقسیم شدند. به گروه اول ۲۵ میکروگرم میزوپروستول واژینال تجویز شد. گروه دوم لامیناریا اینتراسرویکال تک دوز دریافت ­کردند. دو گروه از نظر زمان القا تا فاز فعال زایمان، زمان القا تا زایمان، تغییر دیلاتاسیون در ۶ ساعت اول تجویز دارو، موارد منجر به سزارین، دیسترس جنینی، دفع مکونیوم، و هیپر­استیمولیشن رحمی مورد مقایسه قرار گرفتند.

نتایج: تغییر در دیلاتاسیون سرویکس در ۶ ساعت اول بعد از تجویز دارو در گروه لامیناریا ۴/۴ برابر گروه میزوپروستول بود (۰۰۱/۰= P). به لحاظ زمان شروع القا تا فاز فعال و زمان شروع القا تا زایمان بین دو گروه تفاوت معنی­داری مشاهده نشد. فراوانی سزارین در گروه میزوپروستول بیشتر بود (۰۱۷/۰= P). هیپراستیمولیشن رحمی نیز در گروه میزوپروستول بیشتر اتفاق افتاد که این تفاوت از نظر آماری معنی­دار بود. و در گروه میزوپروستول استفاده از اکسی­توسین در ادامه سیر لیبر از لامیناریا کمتر بود (۰۰۰۱/۰> P).

نتیجه­گیری: به­نظر می­رسد لامیناریا می­تواند داروی ایمن و مناسب­تری نسبت به میزوپروستول باشد. با این­حال پیشنهاد می­شود مطالعات با تعداد نمونه بیشتری انجام گردد.


مجید صدرالهی، محمدتقی قربانیان، سعید زواره،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( دوماه نامه ۱۳۹۳ )
چکیده

سابقه و هدف: تفاوت­ های جنسی در مورفولوژی و عملکرد هیپوکامپ در گونه­ های مختلف گزارش شده ­اند. نوسانات طبیعی هورمون­ های جنسی در طی چرخه استروس، بر نورون­زایی هیپوکامپ حیوان ماده بالغ اثر دارد. هدف از این مطالعه، بررسی تغییرات نورون­زایی هیپوکامپ در مراحل مختلف چرخه استروس می­باشد.

مواد و روش ­ها: در این مطالعه مراحل مختلف چرخه استروس موش کوچک آزمایشگاهی ماده نژاد NMRI با سن ۶-۸ هفته به­روش رنگ­ آمیزی اسمیر واژن تعیین گردید. با رنگ­آمیزی اجسام نیسل، سلول­ های عصبی هیپوکامپ و به­روش ایمنوسیتوشیمی برای نشان­گر Ki-۶۷ ، تکثیر سلولی مورد بررسی قرار گرفت. هم­ چنین، آپوپتوز سلولی با روش آزمون TUNEL بررسی شد. قطر عروق ناحیه­ی هیپوکامپ نیز در مراحل مختلف چرخه استروس مورد سنجش قرار گرفت.

نتایج: در مقاطع میکروسکوپی رنگ­آمیزی شده با کرزیل ویوله، تراکم سلولی در مرحله­ ی پرواستروس بیشتر از سایر مراحل بود. مقایسه مقاطع رنگ آمیزی شده به­روش ایمنوهیستوشیمی برای نشان­گر Ki-۶۷ ، نشان ­داد که تکثیر سلولی در مرحله­ ی پرواستروس بیشتر از سایر مراحل است. به­ علاوه، قطر عروق در مرحله ­ی پرواستروس به­ طور معنی­ داری بیشتر از مراحل دی استروس و مت استروس بود. هم ­چنین، با کمک آزمون TUNEL کمترین میزان مرگ سلولی در مرحله ­ی پرواستروس تشخیص داده شد.

نتیجه ­گیری: مرحله پرواستروس چرخه استروس موش کوچک آزمایشگاهی با افزایش تکثیر سلولی و قطر عروق و نیز کاهش مرگ سلولی در ناحیه شکنج دندان ه­ای هیپوکامپ همراه است.


طاهره بشیری، محمدتقی قربانیان، سعید زواره،
دوره ۲۰، شماره ۲ - ( دوماه نامه ۱۳۹۵ )
چکیده

سابقه و هدف: سلول­ های بنیادی مزانشیمی (MSCs) در ترمیم بافت­ های بدن دخیل هستند و منبع سلولی جذابی را برای مهندسی بافت تشکیل می­ دهند. پتانسیل تجدیدی آن­ها توسط پیری سلولی ناشی از استرس اکسیداتیو مختل می­ شود. آلفا لیپوئیک اسید (ALA) به ­دلیل خواص آنتی اکسیدانی به­ خوبی شناخته شده است. پروتئین Ki-۶۷ در تمامی مراحل چرخه سلولی (G۱, S, G۲ & M) به ­جز G۰ بیان شده و به ­طور معمول به­ عنوان نشان­گر تکثیر سلولی شناخته می­ شود. از این­ رو، هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر ALA بر بقا و تکثیر MSCs در شرایط کشت آزمایشگاهی است.

مواد و روش­ ها: سلول­ های بنیادی جدا شده از مغز استخوان موش صحرایی در پاساژ چهارم به ­مدت ۲۴ ساعت در شرایط فقر سرم قرارداده شد و با افزودن هیدروکسی اوره به غلظتµM  ۲ هم زمانی سلولی انجام شد. پس از آن به­ مدت ۴۸ ساعت در حضورALA  Mµ ۱ کشت داده شدند. به­ منظور ارزیابی میزان بقا و تکثیر سلولی از روش ­های MTT و ایمنوسیتوشیمی برای نشان­گر  Ki-۶۷ ­استفاده شد.

نتایج: در بخش MTT افزایش میزان تکثیر در گروه­ هایی که به­ مدت ۴۸ ساعت با ALA تیمار شده بودند، مشاهده شد. ارزیابی ایمنوسیتوشیمی برای نشان­گر Ki-۶۷ افزایش معنی­ داری را در گروه تیمار نسبت به گروه کنترل نشان داد.

نتیجه ­گیری: می ­­توان گفت ALA در افزایش میزان بقا و تکثیر سلول ­های بنیادی جدا شده از مغز استخوان موش صحرایی موثر است.


امیر حسین حدیدی زواره، رامین حاجی خانی، بهاره پاکپور، محمود سلامی،
دوره ۲۴، شماره ۱ - ( دوماه نامه ۱۳۹۹ )
چکیده

سابقه و هدف: مصرف طولانی‌مدت اتانول، سبب اختلال برگشت­ پذیر در یادگیری و حافظه می­ شود. آسیب به میکروارگانیسم­ های روده با اختلالات سیستم ایمنی، دستگاه گوارش و سیستم عصبی مرتبط است. مطالعات اخیر نشان می ­دهد که مصرف پروبیوتیک­ ها می ­تواند اختلالات حافظه را بهبود دهد. هدف از این مطالعه، بررسی اثر مکمل پروبیوتیک به­ صورت گاواژ بر اختلال یادگیری و حافظه در حیوانات دریافت‌کننده اتانول بود.
مواد و روش ­ها: در این مطالعه، ۴ گروه شامل کنترل (CON)، گروه دریافت­ کننده پروبیوتیک (C+P)، گروه دریافت­ کننده اتانول به‌صورت محلول در آب خوراکی (CE) و گروه دریافت‌کننده اتانول همراه با پروبیوتیک (E+P) مورد بررسی قرار گرفتند. در این مطالعه، از تست شاتل‌باکس به­ منظور بررسی حافظه با ارزیابی رفتار احترازی - اجتنابی مهاری و ثبت الکتروفیزیولوژیک جهت بررسی میزان پاسخ پایه و نیز پاسخ بعد از تحریک تتانیک هیپوکمپ استفاده شد.
نتایج: نتایج نشان داد که اتانول باعث اختلال در حافظه حیواناتCE می‌شود. همچنین الکل، دامنه پتانسیل­ های پس‌سیناپسی تحریکی میدانی را کاهش داده، مانع از القای LTPشد. مکمل پروبیوتیک به ­طور قابل‌توجهی سبب بهبود حافظه در حیوانات گروه E+P شد، درحالی­ که روی انتقال سیناپسی در حیوانات تحت‌درمان با الکل، تأثیری نداشت.
نتیجه­ گیری: جنبه رفتاری حافظه بر خلاف جنبه الکتروفیزیولوژیکی آن می­تواند بر تیمار پروبیوتیک در حیوانات دریافت کننده اتانول، حساس باشد.

الهام قاسمی دلیگانی، مریم خسروی، محمود سلامی زواره، رامین حاجی خانی،
دوره ۲۵، شماره ۵ - ( دو ماهنامه ۱۴۰۰ )
چکیده

سابقه و هدف: بیماری پارکینسون دومین بیماری شایع نورودژنراتیو مرتبط با سن، بعد از بیماری آلزایمر می­باشد که تاکنون، روش درمان مؤثری برای این بیماری شناخته نشده ­است. هدف از این تحقیق بررسی اثرات سلول­های بنیادی آندومتر انسانی به‌همراه داروی ضدالتهاب پومالیدوماید بر فاکتورهای گونه­های واکنش­پذیر اکسیژن ((ROS: Reactive oxygen species، پروتئین واکنشی C CRP:C Reactive Protein)) و بیان ژن کیناز تنظیم­شده توسط پیام خارج­سلولی (ERK: Extracellular signal–regulated kinases) در مدل پارکینسونی رت­ نر نژاد ویستار بود.
مواد و روش­ها: ۴۰ سر رت نر به‌صورت تصادفی به ۵ گروه (۸ حیوان در هر گروه) کنترل، پارکینسونی و ۳ گروه تجربی پارکینسونی دریافت‌‌کننده سلول­های بنیادی، پومالیدوماید و ترکیب سلول­های بنیادی و پومالیدوماید تقسیم شدند. القای پارکینسون با تزریق ۶- هیدروکسی دوپامین (غلظت ۶ میکروگرم) در جسم مخطط به‌روش استریوتاکسی انجام شد. در پایان روز ۲۸ پس از تیمار، از همه گروه‌ها نمونه­ی خونی تهیه گردید و میزان فاکتورهای موردنظر اندازه­‌گیری شدند و مورد تجزیه­‌وتحلیل آماری قرار گرفتند.
نتایج: نتایج، کاهش معنادار فاکتور ROS، CRP و بیان ژن ERK  را در گروه­های تیمارشده در مقایسه با گروه پارکینسونی نشان داد (۰,۰۵>P). همچنین مقایسه فاکتورهای مذکور میان گروه کنترل و گروه پارکینسونی افزایش معنادار در گروه پارکینسونی را نشان داد (۰,۰۵>P).
نتیجه­گیری: با توجه به بهبود فاکتورهای موردسنجش در موش­های پارکینسونی می­توان از سلول­های بنیادی آلوژنیک به‌عنوان منبعی بالقوه در تحقیقات آینده برای درمان بیماری پارکینسون همراه با داروی پومالیدوماید استفاده نمود.

صفحه 1 از 1     

مجله علوم پزشکی فیض Feyz Medical Sciences Journal
Persian site map - English site map - Created in 0.18 seconds with 51 queries by YEKTAWEB 4710