[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره مجله :: شماره جاری :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
بانک‌ها و نمایه‌ها::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
اخلاق در پژوهش::
برای داوران::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
هوش مصنوعی::
::
Basic and Clinical Biochemistry and Nutrition
..
DOAJ
..
CINAHL
..
EBSCO
..
IMEMR
..
ISC
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
enamad
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۴۵ نتیجه برای نوع مطالعه: كاربردي

سید علیرضا طلایی زواره،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۸ )
چکیده

ثبت کارآزمائی بالینی

 حدود یک هزار سال قبل، ابن سینا پزشک شهیر ایرانی رساله ای در باب "راستی آزمائیِ داروها از راه آزمایش" نوشت. این رساله که اکنون فصل دوم از جلد دوم کتاب "قانون" است، اولین معرفی رسمی از کارآزمائی بالینی است و در آن ۷ شرط اساسی برای انجام این آزمون ها ذکر شده است. بند هفتم از توصیه های ابن سینا، مبنی بر این است که نتایج کارآزمائی های بالینی انجام شده روی انسان باید مبنا و مرجع قضاوت برای تاثیر و قدرت یک دارو باشد [۱]. امروزه، شرکت های بزرگ داروسازی دنیا از مجریان اصلی کارآزمائی های بالینی هستند و هر ساله با هدف کسب سود بیشتر، هزینه های هنگفتی را برای انجام این مطالعات پرداخت می کنند. به علت اینکه در گذشته یک مرکز رسمی برای پیگیری انجام این مطالعات و جمع بندی نتایج آنها وجود نداشت، برخی نتایج مثبت این آزمون ها بارها و بارها در مجلات مختلف و به صور گوناگون ثبت شده و تقریبا همه نتایج منفی، یا هیچ گاه اعلام نشده یا با تاخیر اعلام شده بودند. در نتیجه، باعث سوء گیری بسیار شدید در استفاده کردن یا نکردن از یک دارو یا یک پروتوکل درمانی شده و تاکنون آثار مخرب آن، لطمات گاه جبران ناپذیری بر جامعه بشری وارد کرده است [۲]. بدین ترتیب، ۱۳ سردبیر عضو مجمع جهانی سردبیران مجلات پزشکی (International Committee of Medical Journal Editors: ICMJE) در دسامبر ۲۰۰۴ میلادی تصمیم گرفتند طی یک اعلامیه مشترک به اطلاع کلیه محققین و دانشمندان برسانند که چاپ مقالات کارآزمائی بالینی در مجلات آنها تنها پس از ثبت در یک مرکز رسمی ثبت کارآزمائی های بالینی مثل مرکز مستقر در ایالات متحده آمریکا (www.clinicaltrials.gov) و ارائه شماره ثبت رسمی صورت می پذیرد [۳]. هدف اعضای انجمن این بود که نتایج کارآزمائی های بالینی انجام شده در سراسر جهان، اعم از نتایج مثبت و یا منفی، به طور شفاف و همراه با جزئیات کامل در اختیار همگان قرار گیرد تا امکان هر نوع سوء استفاده از آنها سلب شود. یک ماه بعد وزرای بهداشت شرکت کننده در اجلاس سالیانه سازمان جهانی بهداشت (World Health Organization WHO) این سازمان را مامور کردند تا به منظور ساماندهی ثبت کارآزمائی های بالینی، شبکه ای متمرکز از مراکز ثبت (Primary Register) که مورد تائید آن سازمان بودند را فراهم آورد تا امکان جستجو برای یافتن یک کارآزمائی بالینی در هر یک از این مراکز از یک درگاه واحد برقرار شود. بدین ترتیب شبکه ثبت کارآزمائی های بالینی این مجمع با آدرس www.who.int/ictrp متولد شد. مجمع جهانی پزشکی (World Medical Association) نیز در اجلاس اکتبر ۲۰۰۸ خود در کره جنوبی، بند ۱۹ مبنی بر اجباری بودن ثبت کارآزمائی های بالینی قبل از شروع مطالعه را به اعلامیه هلسینکی افزود [۴]. مرکز رسمی ثبت کارآزمائی های بالینی ایران با آدرس www.irct.ir به عنوان نهمین مرکز مورد تائید سازمان، در دسامبر ۲۰۰۸ (آذرماه ۱۳۸۷) به این شبکه جهانی پیوست و تا این تاریخ (آبان ماه ۱۳۸۸) تعداد ۱۷۹ طرح کارآزمائی بالینی مورد تائید این مرکز قرار گرفته و شماره ثبت رسمی دریافت کرده اند. به دنبال این موفقیت، بر اساس ابلاغیه معاونت پژوهشی وزارت بهداشت، کلیه مجلات علمی-پژوهشی ملزم شدند از تاریخ اول دی ماه ۱۳۸۸ تنها اقدام به چاپ مقالات کارآزمائی بالینی کنند که در مرکز ثبت کارآزمائی بالینی ایران به ثبت رسیده باشند. مجریان این طرح امکان ثبت پژوهش های پایان یافته را نیز فراهم نموده اند. همچنین، بر اساس این ابلاغیه طرح های ثبت شده در خارج از کشور نیز باید از مرکز ثبت ایران شماره ثبت رسمی دریافت کنند و به مجلات ارائه نمایند. امید آنکه؛ گامی هرچند کوچک در راستای پیشرفت هر چه بیشتر تحقیقات پزشکی ایران برداشته شود.

                                                                                                                سید علیرضا طلائی زواره

                                                                                                        مدیر فنی مجله علمی پژوهشی فیض


سید علیرضا طلائی زواره،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۸۸ )
چکیده

 تضاد سلایق

داروی آنتی بیوتیک telithromycin با نام تجاری Ketek ® توسط کمپانی فرانسو ی Sanofi-Aventis ® و به منظور درمان عفونت­های سیستم تنفسی مثل سینوزیت، برونشیت و نومونی در سال ۲۰۰۱ در کشور آمریکا عرضه شد. این کمپانی برای دریافت تائیدیه FDA چندین کارآزمائی بالینی را عرضه کرد که مهمترین آنها Study ۳۰۱۴ نام داشت و توسط خانم Maria Kirkman Campbell روی ۲۴۰۰۰ فرد داوطلب انجام شده بود و بالاخره توانست در سال ۲۰۰۴ این تائیدیه را دریافت کند. برخی گزارشات عوارض خطرناکی همچون هپاتیت، از کار افتادن کبد و ۴ مورد مرگ به دنبال مصرف این دارو را نشان دادند. FDA با بررسی نامه­های رد و بدل شده و مکالمات انجام شده توسط این شرکت و Kirkman Campbell دریافت که وی به دلیل دریافت دستمزد هنگفت از این شرکت خود را موظف به دستکاری در داده­های این آزمون دیده و عوارض این دارو را گزارش نکرده است. این شخص در سال ۲۰۰۶ محکوم به ۵۷ ماه حبس شده و تائیدیه FDA برای Ketek ® نیز پس گرفته شد [۱]. این مورد یکی از شاید هزاران موردی است که سالیانه در کشورهای مختلف – و چه بسا در ایران - و به دنبال عدم اعلام "تضاد سلایق (تضاد رقابت ها)" ( Conflict or Competing of Interests ) توسط آزمون­گرهای کارآزمائی­های بالینی اتفاق می- افتد و تنها معدودی از آنها فاش می­شوند. اگر چه موضوع تضاد سلایق در حیطه پزشکی موضوع تازه­ای نیست و از اویل دهه ۸۰ میلادی اذهان عمومی را به خود جلب کرده است و برخی نشریات معتبر مثل NEJM ( New England Journal of Medicine ) از سال ۱۹۹۰ میلادی نویسندگان مقالات خود را موظف به اعلام هرگونه تضاد سلیقه اعم از دانشگاهی و اقتصادی نموده­اند [۲]، اما،‌ در دهه اخیر "تضاد سلایق" کانون توجه مجلات و سردبیران شده است. مجله "فیض" نیز با یک اقدام ابتکاری، سیاست اعلام تضاد سلایق برای مقالات را از شماره قبل در پیش گرفت و از نویسندگان مقالات خود خواست تا در صورت داشتن هرگونه تضاد سلیقه، آن را برای مجله و خوانندگان محترم آن آشکار سازند. به علاوه نویسندگان مقالات مجله "فیض" موظف شده­اند که حتماً در پایان مقاله خود و در بخش "تشکر و قدردانی" منبع تامین کننده مالی طرح پژوهشی خود را اعلام نمایند. علی رغم اینکه امروز بیشتر بر جنبه­های اقتصادی "تضاد سلایق" تاکید می­شود اما، طبق تعریف ارائه شده توسط مجمع جهانی سردبیران مجلات پزشکی ( ICMJE )، تضاد سلیقه زمانی رخ می­دهد که یک نویسنده یا شورای نویسندگان، داور مقاله یا سردبیر یک مجله ارتباطات شخصی یا اقتصادی ای داشته باشند که به طور غیر مقتضی بر عملکرد آنها اثر سوء بگذارد. به عبارت بهتر، علی رغم عقیده فرد مبنی بر اینکه این گونه روابط می­تواند بر کار و وظیفه او تاثیر گذار باشد یا نه، وجود چنین روابطی می­تواند عامل بالقوه برای ایجاد سوءگیری باشد [۳]. دریافت گواهی یا مدرک از یک بنگاه اقتصادی – مثل یک شرکت تولید کننده دارو، داشتن سهام در آن شرکت ، دریافت انواع جوایز و تشویق نامه­ها به هر دلیل، در استخدام آن شرکت بودن، مشاوره دادن به شرکت و مهم تر از همه دریافت کمک هزینه (گرنت) انجام طرح­های پژوهشی از طرف شرکت، همه و همه از مواردی هستند که به عنوان تضاد سلیقه اقتصادی در نظر گرفته شده [۴،۵] و بر اساس دستور العمل­های COPE ( Committee on Publication Ethics ) باید توسط نویسندگان مقاله به دفتر مجله اعلام شوند. داوران مقالات نیز موظف هستند در صورت داشتن هرگونه روابط اقتصادی مربوط به مقاله ارسالی برای آنها، سردبیر مجله را بلافاصله آگاه سازند [۶]. جالب اینجاست که بر اساس توصیه های COPE و ICMJE و برای شفاف سازی هرچه بیشتر روند داوری و انتشار مقالات علمی، سردبیران مجلات نیز موظف به ارائه لیست تضاد سلایق و رقابت­های خود هستند. برای مثال با مراجعه به آدرس http://resources.bmj.com/bmj/about-bmj/about-bmj/editorial-staff/fiona-godlee می­توان تضاد سلایق Fiona Godlee سردبیر مجله معتبر BMJ را مشاهده نمود. ممکن است این سئوال برای خواننده پیش آمده باشد که وقتی قرار است یک مقاله در مجله چاپ شود اعلام کردن این نوع روابط اقتصادی چه اهمیتی دارد؟ در پاسخ می­توان گفت که گروه های هدف مقاله مذکور با زاویه دید دیگری به آن نگریسته، حداقل آن مقاله را مرجع متقن تصمیم گیری خود قرار نداده و به مقالات بیشتری رجوع می کنند. نوع دیگری از تضاد سلایق که ممکن بر اعتبار یک مقاله یا سند علمی منتشر شده لطمه وارد کند، روابط شخصی و دانشگاهی افراد با یکدیگر است [۷]. این مطلب بدین معنی است که نویسنده مقاله موظف است سردبیر را از داشتن روابط دوستانه یا خصمانه ای که با هر یک از دست اندرکاران انتشار مقاله اعم از کارکنان دفتر مجله یا داوران دارد آگاه سازد. برای مثال، یک نویسنده می­تواند از سردبیر مجله درخواست کند که مقاله ارسالی وی را برای داوری نزد فلان همکار دانشگاهی خود نفرستد؛ چون هر دو در تلاش اند تا با کسب امتیازات بیشتر، کرسی ریاست گروه را در دست گیرند و به علاوه شخص مذکور از انجام این طرح پ‍ژوهشی آگاه است و همه این موارد می­تواند امکان انجام یک داوری عادلانه را از وی سلب کند. یک داور نیز باید تضاد سلایق شخصی و دانشگاهی خود با نویسنده/ نویسندگان را به اطلاع سردبیر برساند و آن گاه این سردبیر یا شورای سردبیران است که در مورد روند بررسی و انتشار مقاله مذکور تصمیم گیری می­کنند [۸]. باشد که در آینده­ای نه چندان دور شاهد ایستادن دانشمندان و محققین ایران اسلامی عزیزمان بر قله های رفیع دانش و پژوهش باشیم.

 

  سید علیرضا طلائی زواره

  مدیر فنی مجله علمی پژوهشی فیض


 

 

 


زهره زهرائی، عاطفه سرلک، محمداسماعیل اکبری،
دوره ۲۱، شماره ۶ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده

سابقه و هدف: سرطان‌ پستان شایع‌ترین سرطان‌ در بین زنان است. برحسب نوع جمعیت تزاید برخی انکوژن‌ها نظیر c-Myc در تومورهای پستان ممکن است متفاوت باشد. در این مطالعه به بررسی ازدیاد ژن c-Myc در بیماران مبتلا به سرطان پستان و ارتباط آن با فاکتور‌های پیش‌آگهی از جمله سن، گیرنده‌های استروژن و پروژسترون، درگیری غدد‌ لنفاوی، بیان پروتئین HER/۲، عود، اندازه ‌تومور، مرحله‌ بیماری و درجه‌ بافتی پرداخته شده است.
مواد و روش‌ها: به­ منظور تعیین تکثیر انکوژن c-Myc در بیماران مبتلا به سرطان پستان از روش  PCRتمایزی استفاده شد. پس از استخراج DNA از تعداد ۱۰۰ نمونه بافت توموری پارافینی و ۸ نمونه بافت پستان سالم، ازدیاد ژن c-Myc با تکثیر هم‌زمان آن با ژن تک‌نسخه g-IFN در واکنش PCR و با استفاده از نرم‌افزار ژل آنالایزر تعیین شد. سپس، ارتباط ازدیاد این ژن با سایر عوامل پیش‌آگهی بررسی گردید.
نتایج: در این مطالعه ازدیاد ژنc-Myc  در ۲۷ درصد از بیماران مشاهده شد و ارتباط معنی­ داری بین ازدیاد این ژن با عود بیماری وجود داشت. یافته ­ها حاکی از عدم وجود ارتباط معنی­ دار بین ازدیاد ژنc-Myc  با فاکتورهای پیش­ آگهی سن، گیرنده­ های استروژن و پروژسترون، درگیری غدد لنفاوی، بیان HER/۲، اندازه تومور، مرحله بیماری و درجه بافتی بود.
نتیجه‌گیری: ازدیاد ژن c-Myc می‌تواند به ­عنوان یک فاکتور پیش‌آگهی مستقل در پیش­گویی عود در بیماران مبتلا به سرطان پستان به­ کار رود.

مژگان احمدی، آسیه عباسی دلویی، سید جواد ضیاءالحق، بهروز یحیایی،
دوره ۲۱، شماره ۶ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده

سابقه و هدف: سوء استفاده از استروئیدهای آندروژنی آنابولیک (AAS) با عوارض قلبی-عروقی مرتبط است. استفاده از گیاهان دارویی در کاهش بیماری­ ها و اختلالات قلبی-عروقی نشان داده شده است. هدف از این تحقیق مطالعه تغییرات ساختاری بافت قلب در پاسخ به مکمل­ یاری بولدنون همراه با عصاره الکلی میوه عناب طی یک دوره تمرین مقاومتی در موش­ های صحرایی می­ باشد.
مواد و روش­ها: در این مطالعه تجربی تعداد ۳۰ سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با سن ۱۲-۸ هفته و میانگین وزن ۳۴/۹±۲۰۲ گرم به ­­­طور تصادفی در پنج گروه کنترل، بولدنون، عصاره عناب+بولدنون، بولدنون+تمرین مقاومتی و بولدنون+تمرین مقاومتی+عصاره عناب تقسیم شدند. پروتکل تمرین مقاومتی شامل صعود از نردبان به ­مدت ۸ هفته، ۳ روز در هفته، ۱ جلسه تمرین در روز و هر جلسه شامل سه ست و ۵ تکرار بود. تزریق دارو یک­بار در هفته، در یک روز مقرر در عضله خلف رانی به­صورت عمیق انجام شد. پس از بیهوشی، کالبد شکافی انجام و بافت قلب برداشته شد.
نتایج: نتایج نشان داد در گروه بولدنون تخریب بافتی، پرخونی، سیتوپلاسم غیرطبیعی و هسته­ های نامشخص و پراکنده وجود دارد. در گروه بولدنون+تمرین مقاومتی بافت قلب دارای درجات زیادی از پرخونی بوده و سلول­ های عضلانی نیز مقداری غیرنرمال بودند. در گروه بولدنون و عصاره عناب مشخصات ظاهری بافت نرمال و اثرات ترمیمی نیز در بافت مشهود بود.
نتیجه­ گیری: استفاده بولدونون موجب وارد شدن آسیب به ساختار بافت قلب ­شده و تمرین مقاومتی و مصرف عصاره عناب برخی از اختلالات قلبی-عروقی (نکروز و التهاب) ناشی از مصرف استروئیدهای آنابولیک را کاهش می ­دهند.

ساناز ظهیری سروری، حسن دانشمندی، نادر رهنما، مهدیه آکوچکیان،
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

سابقه و هدف: حمل کوله­ پشتی­ که در دو دهه­ اخیر وزن آن افزایش یافته است، باعث تغییرات ساختار قامتی می­ شود. هدف از تحقیق حاضر تعیین اثر کوتاه­ مدت و بدون مداخله وزن و مدت زمان حمل کوله­ پشتی بر وضعیت سر، کایفوزیس و لوردوزیس در دختران ۱۴ تا ۱۸ سال بوده است.
مواد و روش ­ها: این پژوهش به­ دنبال اثر کوتاه­ مدت حمل کوله­ پشتی و از نوع علی پس از وقوع است. تعداد ۲۶۲ دختر ۱۴ تا ۱۸ سال با میانگین سن ۱/۱±۱۵/۵ سال، قد ۶ ±۱۶۰ سانتی­ متر، وزن ۱۲/۵±۵۶/۴ کیلوگرم، وزن کوله پشتی ۱/۳±۳/۹۸ کیلوگرم، و مدت زمان حمل ۸/۵±۱۷/۵ دقیقه به­ صورت تصادفی انتخاب شدند. سپس از این تعداد ۴۵ دختر سالم با (میانگین سنی ۸/۱۵ سال) به­ صورت داوطلبانه انتخاب شده و در سه گروه حمل کوله­ پشتی با وزن ۳/۵، ۴/۸ و ۶/۱ کیلوگرم به ­مدت ۱۶، ۲۱ و ۲۷ دقیقه با سرعت ۶/۱ متر بر ثانیه بر روی تردمیل راه رفتند. زاویه سر به جلو، کایفوزیس و لوردوزیس آنان فبل و بعد از راه رفتن اندازه­ گیری شد.
نتایج: حمل کوله ­پشتی بیشتر از ۵/۳ کیلوگرم در مدت دقیقه ۱۶ باعث افزایش معنی­ دار در میزان زاویه کایفوزیس گردید (۰/۰۴۸=P). حمل کوله ­پشتی در تمام وزن­ ها توانست باعث افزایش معنی­ دار زاویه لوردوزیس شود، اما درخصوص تغییرات زوایه سر تفاوت معنی­ داری در سه گروه مشاهده نشد.
نتیجه­ گیری: توصیه می­ شود دختران از حمل کوله ­پشتی بالاتر از ۶ درصد از وزن بدن در مدت بیش از ۱۶ دقیقه خودداری کنند.

مریم محمد پور زه آب، فریبرز شریعتی شریفی، عباس جمشیدیان، محمد رضا حاجی نژاد،
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

سابقه و هدف: در این مطالعه تجربی اثر عصاره هیدروالکلی دانه کهورک بر استرس اکسیداتیو ناشی از تیواستامید در موش صحرایی بررسی شده است.
مواد و روش­ ها: تعداد ۳۰ سرموش صحرایی نر به­ طور تصادفی در سه گروه شاهد سالم، کنترل مثبت (دریافت­ کننده تیواستامید) و گروه دریافت کننده تیواستامید و تحت تیمار با عصاره دانه کهورک ( mg/kg۱۰۰) تقسیم شدند. استرس اکسیداتیو با سه تزریق داخل صفاقی تیواستامید mg/kg۵۰ به­ فاصله ۲۴ ساعت القا شد. عصاره هیدروالکلی دانه کهورک ( mg/kg۱۰۰) به­ صورت خوراکی به­ مدت ۲۱ روز تجویز شد. گروه شاهد سالم و گروه استرس اکسیداتیو بدون تیمار سرم فیزیولوژی دریافت کردند. در پایان آزمایش، از قلب موش­ ها خونگیری به ­عمل آمد و فعالیت آنزیم ­های کاتالاز و سوپراکسید دیسموتاز سرمی بررسی شد. همچنین پس از آسان­کشی، نمونه ­های بافت کبد و کلیه جهت بررسی پراکسیداسیون لیپیدی جدا گردید. 
نتایج: فعالیت آنزیم­ های کاتالاز و سوپراکسید دیسموتاز در گروه مسموم شده با تیواستامید به­ طور معنی ­داری کمتر از گروه شاهد سالم بود  (۰/۰۰۱<P). تیمار با عصاره دانه کهورک فعالیت آنزیم­های مذکور را در مقایسه با گروه کنترل مثبت افزایش داد (۰/۰۰۱<P). همچنین، بعد از سه هفته تیمار، عصاره دانه کهورک توانست مالون دی­آلدئید بافت کبد را در مقایسه با گروه کنترل مثبت به­ طور معنی­ داری کاهش دهد (۰/۰۵< P).
نتیجه­ گیری: در مجموع می­ توان گفت عصاره هیدروالکلی دانه گیاه کهورک در برابر استرس اکسیداتیو ناشی از تیواستامید در موش صحرایی اثر حفاظتی دارد.

حمید رسد، محمدحسن انتظاری، بهزاد مهکی، مریم نورانی، ناصح پهلوانی،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده

سابقه و هدف: براساس مطالعات گذشته مصرف عسل می­تواند اثرات مفیدی بر عوامل خطر بیماری­ های قلبی-عروقی داشته باشد. هدف از این مطالعه بررسی اثر مصرف عسل در مقایسه با سوکروز بر پروفایل لیپیدی افراد سالم بود.
مواد و روش­ ها: تعداد ۶۰ فرد سالم ۱۸ تا ۳۰ ساله وارد این کارآزمایی بالینی یک ­سوکور شدند. شرکت کنندگان به ­طور تصادفی به دو گروه عسل و سوکروز تقسیم شده و گروه عسل، روزانه ۷۰ گرم عسل و گروه سوکروز، همین مقدار شکر را به­ مدت یک­ ماه مصرف کردند. پروفایل لیپیدی با استفاده از کیت آنزیمی در هر دو گروه در ابتدا و انتهای مداخله اندازه ­گیری و مقایسه شد.
نتایج: در ابتدای مطالعه پروفایل لیپیدی تفاوت معنی­­ داری بین افراد شرکت­ کننده در مطالعه نداشت (۰/۳>P). در پایان مطالعه مصرف عسل باعث کاهش کلسترول تام، تری­گلیسیرید و LDL در شرکت کنندگان شد، ولی مصرف شکر این موارد را افزایش داد (۰/۰۳<P). به ­علاوه، عسل باعث افزایش HDL و سوکروز باعث کاهش آن شد (۰/۰۰۱<P). در همه این بررسی­ ها متغیرهای مخدوش­گر مثل سن، فعالیت فیزیکی و تعدادی از دریافت­ های غذایی تعدیل شدند.
نتیجه ­گیری: دریافت عسل برخلاف سوکروز می ­تواند باعث کاهش کلسترول تام، تری­ گلیسرید و LDL و نیز افزایش HDL در افراد سالم شود.

فاطمه شیراوند، روح اله رنجبر، محسن قنبر زاده، معصومه حسین زاده،
دوره ۲۲، شماره ۵ - ( ۷-۱۳۹۷ )
چکیده

سابقه و هدف: حفظ و ذخیره گلیکوژن عضلانی مهم‌ترین فاکتور محدودکننده موفقیت افراد در اجرای فعالیت‌های زیربیشینه است. نشان داده ‌شده است که مکمل‌یاری با ملاتونین قبل از فعالیت می‌تواند ذخایر گلیکوژنی را حفظ نماید. هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر مصرف ۶ میلی‌گرم ملاتونین بر زمان واماندگی طی یک فعالیت زیربیشینه و همچنین حداکثر اکسیژن مصرفی طی یک فعالیت فزاینده در دختران دانشجوی تربیت‌بدنی دانشگاه شهید چمران اهواز بود.
مواد و روش­ ها: برای انجام کارآزمایی بالینی حاضر ۱۳ آزمودنی دختر (سن ۲۹/۱±۵/۲۱ سال، وزن ۶۹/۲±۳۶/۵۸ کیلوگرم، حداکثر اکسیژن مصرفی ۱۷/۴±۰۸/۳۹ میلی‌لیتر/کیلوگرم/دقیقه) به‌صورت متقاطع در ۲ مرحله مکمل (۶ میلی‌گرم ملاتونین) و دارونما (کپسول نشاسته) دریافت کردند. مکمل­یاری به شکل حاد (به ­صورت تجویز تک­دوز) ۳۰ دقیقه پیش از فعالیت ورزشی انجام شد. هر آزمون در دو حالت دارونما و مکمل تکرار شد. برای اطمینان از، از بین رفتن اثر تمرین و مکمل فاصله بین دو آزمون (حالت دارونما و مکمل) ۵ الی ۷ روز درنظر گرفته شد. پروتکل ورزشی زیربیشینه و پروتکل فزاینده به­ ترتیب شامل دویدن با شدت زیربیشینه (۷۰ درصد ضربان قلب ذخیره) تا رسیدن به واماندگی ارادی و آزمون فزاینده بروس روی نوار گردان بود.
نتایج: نتایج نشان داد با مصرف ۶ میلی‌گرم ملاتونین زمان رسیدن به واماندگی (۰/۰۱=P) و حداکثر اکسیژن مصرفی (۰/۰۰۲=P) افزایش معنی­ داری می­یابد.
نتیجه­ گیری: به ­نظر می‌رسد دختران تمرین کرده می‌توانند برای بهبود عملکرد استقامتی و ظرفیت هوازی خود از مصرف ۶ میلی‌گرم مکمل ملاتونین نیم ساعت قبل از شروع فعالیت ورزشی بهره ببرند.

محمد افشار، انسیه صباغی،
دوره ۲۲، شماره ۶ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده

سابقه و هدف: خون­ریزی از بینی اختلالی است که حدود ۶۰ درصد از جمعیت آن را تجربه می­ کنند و عدم درمان و پیشگیری از آن مشکلات زیادی را برای فرد ایجاد می­ کند. در این مطالعه اثربخشی بسته آموزشی بر کاهش عود خون­ریزی بینی مورد بررسی قرار گرفته است.
مواد و روش­ ها: کارآزمایی بالینی حاضر روی ۶۰ بیمار مبتلا به اپیستاکسی راجعه مراجعه ­کننده به بیمارستان متینی شهر کاشان انجام شد. بیماران به­ صورت تصادفی در گروه ­های مداخله (۳۰ نفر) و کنترل (۳۰ نفر) قرار گرفتند. هر دو گروه درمان­ های معمول را به­ صورت یکنواخت دریافت کرده و آموزش از طریق بسته آموزشی که شامل گفتگوی چهره­ به­ چهره به­ مدت ۲۰ دقیقه و در اختیار قرار دادن پمفلت آموزشی بود به گروه مداخله داده شد. پس از گذشت یک ­ماه از آموزش در پایان هفته چهارم و هشتم و دوازدهم میزان شدت و عود خون­ریزی از بینی مورد بررسی قرار گرفت.   
نتایج: میزان ۶۰ درصد بیماران گروه مداخله و ۶۶/۷ درصد بیماران گروه کنترل زن و بقیه مرد بودند. میانگین سنی افراد در گروه مداخله ۱۹/۳۹±۵۰/۸ و در گروه کنترل ۱۸/۱۹±۵۱/۴۷ سال بود. فراوانی عود خون­ریزی از بینی طی چهار هفته اول در گروه مداخله و کنترل به­ ترتیب ۲۰ و ۴۶/۷ درصد بود (۰/۰۳=P)، در­حالی ­که این میزان طی هفته­ های هشتم به­ ترتیب ۷/۶ و ۷/۱۶ درصد (۰/۴۳=P) و دوازدهم صفر و ۷/۶ درصد (۰/۴۹=P) در گروه ­های مداخله و کنترل بود. همچنین، شدت خون­ریزی در هفته اول (۰/۰۷=P) نسبت به هفته ­های هشتم (۰/۳۷=P) و دوازدهم (۰/۳۵=P) کمتر بود.  
نتیجه­ گیری: آموزش چهره ­به­ چهره و پمفلت برای بیماران مبتلا به اپیستاکسی در کوتاه ­مدت می ­تواند موجب کاهش عود خون­ریزی شده، در­حالی­ که بر شدت خون­ریزی تاثیر کمی دارد. 

زینب رضایی، ندا واحد، مراد رسولی آزاد، غلامعباس موسوی، امیر قادری،
دوره ۲۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۸ )
چکیده

سابقه و هدف: درمان نگهدارنده با متادون( Methadone maintenance treatment; MMT( ، یک درمان دارویی رایج در اختلال وابستگی به مواد افیونی می­ باشد. این درمان، باوجود نتایج مثبت، مشکلات روان­شناختی متعددی مانند مشکل در تنظیم هیجان و تحمل پریشانی دارد. هدف این مطالعه تعیین اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی (DBT) بر استراتژی­های تنظیم هیجانی و تحمل پریشانی در بیماران تحت درمان با متادون است.
مواد و روش ­ها: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده با گروه مداخله و گروه کنترل می­باشد. تعداد ۵۰ مرد مراجعه­کننده به کلینیک درمان با متادون به‌طور تصادفی در دو گروه گماشته شدند. در این مطالعه از پرسشنامه  تنطیم هیجانی، پرسشنامه تحمل پریشانی، پرسشنامه اعتباردرمانی و پرسشنامه اتحاد درمانی در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری استفاده شد. .
نتایج: نمرات گروه مداخله در تحمل پریشانی بعد از ۴ ماه مداخله (۰/۰۱< P) و ۲ ماه دوره پیگیری (۰/۰۱< P) نسبت به گروه کنترل به ­طور معناداری کاهش پیدا کرد. همچنین، نمرات گروه مداخله در تنظیم هیجان بعد از ۴ ماه مداخله  (۰/۰۱<P) و ۲ ماه دوره پیگیری (۰/۰۱ <P) نسبت به گروه کنترل به ­طور معناداری افزایش پیدا کرد.
نتیجه گیری: ترکیب هم­زمان متادون درمانی با رفتاردرمانی دیالکتیکی می­تواند در کاهش مشکلات روان­شناختی بیماران وابسته به مواد افیونی مفید باشد.

بهروز افشاری، عبدالله امیدی، مجتبی صحت،
دوره ۲۳، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده

سابقه و هدف: اختلال دوقطبی، یک اختلال روانی ناتوان‌کننده است که با دوره‌های عودکننده افسردگی، مانیا و هیپومانیا مشخص می‌شود. در پژوهش ­های اخیر، به تأثیر رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تنظیم هیجان و ذهن­آگاهی در اختلال دوقطبی کمتر پرداخته شده است. هدف این مطالعه، تعیین تأثیر رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تنظیم هیجان و ذهن­آگاهی در اختلال دوقطبی است.
مواد و روش‌ها: شصت بیمار مبتلا به اختلال دوقطبی در مطالعه حاضر شرکت کردند. آن‌ها به‌طور تصادفی در دو گروه مداخله (رفتاردرمانی دیالکتیکی تلفیق با دارودرمانی) و کنترل (فقط دارودرمانی) قرار گرفتند. از پرسشنامه‌ها و آزمون‌ها، قبل از درمان، پس از ۱۲ هفته مداخله و ۳ ماه بعد از مداخله استفاده شد. شرکت‌کنندگان در گروه مداخله، دوازده جلسه ۹۰ دقیقه‌ای رفتاردرمانی دیالکتیکی استاندارد برای اختلال دوقطبی دریافت کردند. داده‌ها با استفاده از تحلیل اندازه‌گیری مکرر برای مقایسه گروه‌ها در پیش­آزمون، پس­آزمون و دوره پیگیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
نتایج: نتایج نشان داد میزان مانیا و افسردگی در گروه مداخله، بعد از ۳ ماه درمان و ۳ ماه پیگیری کمتر بود اما این کاهش معنادار نبود. همچنین گروه مداخله، بعد از ۳ ماه درمان و ۳ ماه پیگیری، نمره بالاتری در تنظیم هیجان (۰/۰۰۱<P ,۳/۵۲= F) و ذهن ­آگاهی (۰/۰۰۱<P ,۲/۴۷=F) داشت.
نتیجه‌گیری: رفتاردرمانی دیالکتیکی هم‌زمان با دارودرمانی می‌تواند برای بیماران دوقطبی موثر باشد و عملکرد آنها را در تنظیم هیجان و ذهن ­آگاهی بهبود بخشد.

علی کیهانی، مراد رسولی آزاد، عبدالرضا ناصر مقدسی، عبدالله امیدی،
دوره ۲۳، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده

سابقه و هدف: ابتلا به بیماری مولتیپل­ اسکلروزیس (MS) مشکلات روان­شناختی متعددی ایجاد می­ کند که کیفیت زندگی بیماران را کاهش می­ دهد. هدف این مطالعه، بررسی تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد(ACT)  بر میزان هم­جوشی شناختی، علائم جسمانی و شناختی اضطراب و سطح کیفیت زندگی بیماران MS است.
مواد و روش ­ها: تعداد ۵۰ بیمار زن مبتلا به MS به ­صورت تصادفی تحت­درمان ACT و آموزش مهارت­ های زندگی  (LSE)قرار گرفتند. درمان ACT به ­صورت ۸ هفته­ پیاپی و هر جلسه ۹۰ دقیقه برای گروه مداخله اجرا شد. داده­ های به ­دست­ آمده بااستفاده از تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر (ANOVA) و بااستفاده از نرم­افزارSPSS  مورد ارزیابی قرار گرفتند.
نتایج: در تحلیل واریانس با اندازه­ گیری مکرر، تفاوت معنی ­داری بین دو گروه ACT و LSE از نظر تغییرات میزان هم­جوشی شناختی، علائم جسمانی اضطراب، علائم شناختی اضطراب و کیفیت زندگی وجود نداشت و نمره کلیه متغیرها در دو گروه کاهش معنی ­داری داشت (۰/۰۵<P). همچنین بین زمان و تغییرات هم­جوشی شناختی (۰/۰۰۱<P، ۱۱/۳۸F=)، علائم جسمانی اضطراب (۰/۰۱<P، ۵/۶۲F=)، علائم شناختی اضطراب (۰/۰۰۶<P، ۷/۱۷F=) و کیفیت زندگی (۰/۰۱<P، ۴/۱۷F=) برهم­کنش وجود داشت؛ بدین ­معنا که با گذشت زمان، متغیر­های فوق تغییر یافتند.
نتیجه ­گیری: براساس این پژوهش می­توان از مداخله ACT برای درمان و کاهش هم­جوشی شناختی، علائم شناختی و جسمانی اضطراب و افزایش کیفیت زندگی بیماران زن مبتلا به MS  استفاده کرد. 

مهراز مرادی، سعید شاکریان، مسعود نیکبخت،
دوره ۲۳، شماره ۵ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده

سابقه و هدف: دوکسوروبیسین (Dox) یک آنتیبیوتیک آنتراسیکلین است که به ­طور گسترده‌ای به­عنوان عامل شیمی ­درمانی استفاده می‌شود. با این حال، مفیدبودن این عامل باتوجه به عوارض جانبی آن محدود است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرین تناوبی شدید و مصرف کروسین بر استرس اکسیداتیو بافت کبد رتهای نر تحت القای مزمن دوکسوروبیسین بود.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی۴۰ سر رت نر نژاد ویستار در گروه‌های کنترل سالم، دوکسوروبیسین (mg/kg ۲ در ۷ دوز)، دوکسوروبیسین-کروسین (mg/kg۲)، دوکسوروبیسن-تمرین و دوکسوروبیسین-تمرین-کروسین قرارگرفتند. گروه‌های تمرینی به­ مدت ۸ هفته، ۵ روز در هفته، با تناوبهای ۲ دقیقه‌ای و با شدت ۹۰-۸۰ درصد سرعت بیشینه دویدند. سطح مالون دیآلدهید، فعالیت آنزیم‌های سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز در بافت کبدی اندازهگیری شد.
نتایج: دوکسوروبیسین باعث افزایش معنی‌داری در سطح مالون دی‌آلدهید و کاهش معنی‌داری در فعالیت سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز بافت کبد در گروههای دریافت­کننده دوکسوروبیسین در مقایسه با گروه کنترل سالم شد (۰/۰۰۱=P). کاربرد هر سه مداخله باعث کاهش معنی‌داری در سطح مالون دیآلدهید (۰/۰۰۱=P) و افزایش معنی‌داری در فعالیت سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز در نتیجه‌ی دریافت تمرین (در هر دو آنزیم، ۰/۰۰۱=P)، کروسین (۰/۰۰۲=P و ۰/۰۰۱=P) و ترکیب تمرین و کروسین (در هر دو آنزیم، ۰/۰۰۱=P) در مقایسه با گروه کنترل دوکسوروبیسین شد. همچنین اثر ترکیبی تمرین و کروسین بهتر از اثر هر کدام به تنهایی بود (۰/۰۰۱=P).
نتیجه‌گیری: به نظر میرسد تمرینات منظم تناوبی شدید، کروسین و ترکیب این دو میتواند با کاهش استرس اکسیداتیو، اثرات محافظتی در برابر سمیت کبدی ناشی از دوکسوروبیسین داشتهباشد.

محمد فتحی زاده، وحید ولی پور ده نو، محمد فتحی،
دوره ۲۳، شماره ۵ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده

سابقه و هدف: فعالیت‌بدنی بر میزان چربی‌های خون تأثیر مطلوبی دارد. مقادیر چربی‌های خون در افراد مبتلا به کم‌کاری تیروئید تحت‌بالینی افزایش می‌یابد. از این‌رو، هدف مطالعه حاضر، بررسی تأثیر ۵ ماه تمرین ورزشی هوازی بر نیم‌رخ چربی سرمی زنان مبتلا به کم‌کاری تیروئید تحت‌بالینی بود.
مواد و روش‌ها: آزمودنی‌های این پژوهش نیمه‌تجربی، ۲۵ زن مبتلا به کم‌کاری تیروئید تحت‌بالینی با میانگین سنی ۸۳/۳±۵۹/۳۵ سال بودند که با روش نمونه‌گیری دردسترس انتخاب و پس از اخذ رضایت‌نامه کتبی به سه گروه دارو- ورزش (۸=n)، ورزش (۷=n) و دارو (۱۰=n) تقسیم شدند. تمرین ورزشی هوازی عبارت بود از: ۵ ماه ورزش ایروبیک به‌صورت ۳ جلسه در هفته و هر جلسه به­ مدت ۶۰ دقیقه. به­ منظور افزایش شدت تمرین، حرکات ریتمیک با ترکیب‌های متفاوت و پیچیده ­تر اجرا شد. گروه دارو افراد غیرفعالی بودند که تنها قرص لووتیروکسین مصرف ‌کردند. مقادیر سرمی کلسترول، LDL، HDL، TG و VLDL سه گروه پس از ۵ ماه اندازه‌گیری و برای تحلیل داده ­ها از آزمون آنالیز واریانس استفاده شد.
نتایج: نتایج نشان داد تمرین ورزشی هوازی منجر به تغییرات معنی‌داری در غلظت‌های سرمی کلسترول (۰/۵۳۹=PLDL (۰/۵۳۷=PHDL (۰/۶۷۶=PTG (۰/۵۳۱=P) و VLDL (۰/۵۲۹=P) در زنان مبتلا به کم‌کاری تیروئید تحت‌بالینی نمی‌شود.
نتیجه‌گیری: براساس یافته‌های این پژوهش، می‌توان نتیجه ‌گرفت که ۵ ماه ورزش ایروبیک منجر به تغییرات معنی‌داری در غلظت چربی ­های سرمی زنان مبتلا به کم‌کاری تیروئید تحت‌بالینی نمی‌شود. بنابراین ۵ ماه ورزش ایروبیک در بهبود نیم‌رخ چربی سرمی و سلامت قلبی-عروقی این افراد تأثیر ندارد.

مصطفی غلامی، محسن تقدسی، پروانه عسگری، فاطمه بهرام نژاد، سید سجاد حسینی نصرآبادی، حسین نوری، زهره سادات،
دوره ۲۳، شماره ۷ - ( ۱۱-۱۳۹۸ )
چکیده

سابقه و هدف: ابتلا به نارسایی مزمن کلیه موجب کاهش سلامت روان و رضایت از زندگی می‌شود. نماز به‌عنوان یک استراتژی مقابله‌ای مذهبی می‌تواند کمک شایانی به بهزیستی ذهنی در این بیماران ‌کند. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط نگرش و التزام عملی به نماز با بهزیستی ذهنی در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه مراجعه‌کننده به بیمارستان‌های منتخب شهرستان کاشان در سال ۱۳۹۷ انجام شد.
مواد و روش‌ها: این پژوهش یک پژوهش توصیفی - تحلیلی بود. ۱۸۰ بیمار از طریق روش دردسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل: پرسشنامه‌های اطلاعات زمینه‌ای، پرسشنامه نگرش و التزام عملی به نماز و پرسشنامه بهزیستی ذهنی ادینبورگ بودند. آنالیز داده‌ها توسط نسخه ۱۶ نرم‌افزار SPSS و با آزمون‌های تی‌تست، ضریب همبستگی پیرسون و آنالیز رگرسیون صورت گرفت.
نتایج: یافته‌های این مطالعه نشان داد ۵۹ درصد شرکت‌کنندگان در مطالعه مرد و ۶/۸۰ درصد متأهل بودند، میانگین نمره نگرش و التزام عملی به نماز (در مقیاس۲۰۰-۰) و بهزیستی ذهنی (در مقیاس۷۰-۱۴) در بیماران تحت مطالعه به‌ترتیب ۷۳/۲۸±۹۲/۱۴۴ و ۶۴/۹±۵۷/۵۲ بود. متغیرهای نگرش و التزام عملی به نماز و ابتلا به سایر بیماری‌ها علاوه بر نارسایی کلیه به ترتیب ۷۴ درصد و ۲۰ درصد از واریانس نمره بهزیستی ذهنی را تبیین می‌کردند. بین وضعیت اشتغال و محلّ زندگی با بهزیستی ذهنی ارتباط آماری معناداری وجود داشت، به نحوی که بهزیستی ذهنی در بیماران غیر شاغل و ساکن در روستا در سطح بالاتری بود.
نتیجه‌گیری: بهزیستی ذهنی بیماران در این مطالعه در سطح بالایی بود، به‌ترتیب متغیرهای نگرش و التزام به نماز و عدم ابتلا به سایر بیماری‌های زمینه‌ای، می‌تواند مهم‌ترین عوامل مرتبط با بهزیستی ذهنی بیماران تحت مطالعه باشد.

فهیمه نصیری، عبدالله امیدی، مجید مظفری، غلامعباس موسوی، ساناز جوکار،
دوره ۲۴، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۹ )
چکیده

سابقه و هدف: دیابت، یک بیماری مزمن و متضمن خطر بالای ناتوانی و مرگ است. به‌خصوص هنگامی‌که سبک زندگی فرد مناسب نبوده، پیروی از درمان پزشکی کم یا نامنظم شود و او پایبند به انجام رفتارهای خودمراقبتی نباشد. بنابراین هدف این مطالعه، بررسی تأثیر درمان ACT بر خودکارآمدی و HbA۱C بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بود.
مواد و روش‌ها: این مطالعه به‌صورت کارآزمایی بالینی می‌باشد. با روش نمونه‌گیری در دسترس، تعداد ۶۰ نفر از مراجعه‌کنندگان به بیمارستان صنعت نفت انتخاب شدند و به‌صورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. گروه مداخله علاوه‌بر درمان پزشکی روتین خود، درمان  ACTرا هم در ۸ جلسه درمانی ۱۲۰ دقیقه‌ای به‌صورت هفته‌ای یک جلسه دریافت کردند. در حالی‌که گروه کنترل فقط درمان پزشکی روتین خود را ادامه دادند. زمان اجرای پرسشنامه‌ی خودکارآمدی و انجام آزمایش خون در هر دو گروه، قبل و بعد از اجرای پژوهش بود.
نتایج: جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها، از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل سطح خودکارآمدی به‌طور معناداری بالاتر (۰/۷۱۸±۴۴/۶۶، ۰/۰۰۱<P) وHbA۱C  به‌طور معناداری پایین‌تر (۰/۰۳۲±۱/۳۳، ۰/۰۰۱<P) می‌باشد.
نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های حاصل، درمان ACT بر افزایش خودکارآمدی و کاهش  HbA۱Cدر مبتلایان به دیابت نوع دو و درنهایت کاهش عوارض و مرگ‌ومیر ناشی از این بیماری، مؤثر است.

هادی قائدی، ابراهیم بنی طالبی، محمد حسن دشتی خویدکی، ابراهیم صمدی،
دوره ۲۴، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۹ )
چکیده

سابقه و هدف: هدف این پژوهش، تعیین تأثیر ۸ هفته تمرین مقاومتی با استفاده از باندهای الاستیک به ­همراه مکمل قهوه‌ی سبز بر شاخص‌های استئاتوز کبدی زنان چاق میانسال بود.
مواد و روش‌ها: در این کار آزمایی بالینی تصادفی‌شده، ۶۰ زن چاق (‌۹۶/۲±۵۸/۳۳) و میانسال (۰۸/۳±۹۹/۴۲) به‌عنوان آزمودنی انتخاب شدند و به‌طور تصادفی در چهار گروه ۱۵ نفری مکمل، تمرین + مکمل، تمرین + دارونما و دارونما قرار گرفتند. آزمودنی‌های گروه‌های تمرینی در ۸ هفته برنامه‌ی تمرین مقاومتی با باند الاستیک به‌صورت سه جلسه در هفته و هر جلسه ۶۰ دقیقه شرکت کردند. گروه‌های مکمل، روزانه یک کپسول ۴۰۰ میلی‌گرمی عصاره قهوه‌ی سبز را مصرف کردند. نمونه‌های خون ۲۴ ساعت قبل از آغاز و ۴۸ ساعت پس از پایان پروتکل در حالت ناشتا اندازه‌گیری شد. به منظور مقایسه درون‌گروهی و برون‌گروهی از آزمون t همبسته، آزمون آنالیز واریانس دوطرفه و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد.
نتایج: نتایج نشان داد که ۸ هفته تمرین به همراه مکمل، اگرچه موجب کاهش معنی‌داری در سطح سرمی آنزیم‌های کبدی گروه‌های تجربی شد؛ ولی، تفاوت معنی‌داری با گروه کنترل نداشت. همچنین ۸ هفته تمرین مقاومتی به همراه مصرف مکمل قهوه‌ی سبز باعث ایجاد تفاوت معناداری در شاخص استئاتوز کبدی زنان چاق شد.
نتیجه‌گیری: اگرچه تمرین با باندهای کشی به همراه مصرف قهوه‌ی سبز باعث بهبود شاخص استئاتوز کبدی می‌شود، ولی با توجه به این‌که در مورد تأثیر آن بر آنزیم‌های کبدی این تغییرات معنی‌دار نیست، به‌نظر می‌رسد بهبود در شاخص‌های عملکرد کبدی ممکن است نیاز به دوره‌های طولانی‌تر تمرینات مقاومتی و مصرف مکمل قهوه‌ی سبز داشته باشد.
محسن تقی زاده، رضا شرافتی چالشتری، حسین دایی زاده، مریم اخوان طاهری،
دوره ۲۴، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۹۹ )
چکیده

سابقه و هدف: پسماندهای کارخانجات عرقیات گیاهی به‌عنوان یک منبع ترکیبات آلی می‌باشند. بنابراین هدف از این مطالعه بررسی اثرات ضدباکتریایی و آنتی‌اکسیدانی پسماندهای صنعتی عرقیات بوقناق، بهارنارنج و رازیانه در شرایط آزمایشگاهی بود.
مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی، پسماندهای عرقیات بوقناق، بهارنارنج و رازیانه از یک کارخانه تولیدی در کاشان جمع‌آوری شد. پس از فیلترکردن، محلول‌های به‌دست‌آمده، خشک و میزان ترکیبات فنولی و فلاونوئیدی به روش رنگ‌سنجی شناسایی شدند. همچنین خاصیت آنتی‌اکسیدانی به روش احیای آهن و خاصیت ضدباکتریایی علیه استافیلوکوکوس اورئوس و اشریشیا کلی مقاوم به آنتی‌بیوتیک به روش میکرودایلوشن و دیسک دیفوژن بررسی شدند.
نتایج: نتایج نشان داد بیشترین میزان ترکیبات فنولی (۱۰۹/۴۶ میلی‌گرم در گرم) و فلاونوئیدی (۱۳/۶ میلی‌گرم در گرم) در پسماند عرق رازیانه بود. بیشترین میزان خاصیت آنتی‌اکسیدانی نیز به‌ترتیب برای رازیانه ۳۰/۴±۱۲۲۹/۹، بهارنارنج ۳/۱±۳۹/۶۷۸ و بوقناق ۳/۱۵±۲۸/۵۴۹ میلی‌مول Fe در گرم در بالاترین غلظت آن‌ها بود. هیچ‌کدام از پسماندها بر استافیلوکوکوس اورئوس اثر نداشتند، ولی رازیانه و بوقناق با میزان MIC (۶۶/۱۶۶ میلی‌گرم در میلی‌لیتر) و MBC (۳۳۳/۳۳ میلی‌گرم در میلی‌لیتر) اثر ضد اشریشیا کلی نشان دادند.
نتیجه‌گیری: این مطالعه اوّلین بررسی در زمینه فعالیت بیولوژیکی پسماندهای عرقیات گیاهی در ایران بود و نتایج حاکی از وجود ترکیبات فعال و اثرات بیولوژیکی این پسماندها بود. پیشنهاد می‌شود مطالعات گسترده‌تری در خصوص ویژگی‌های ضدباکتریایی علیه انواع باکتری‌های گرم منفی و مثبت، همچنین شناسایی سایر ترکیبات و اثرات بیولوژیکی مانند سمیت سلولی این پسماندها صورت گیرد.

احسان صدقی، الهام مقتدایی، مصطفی نوربخش،
دوره ۲۴، شماره ۴ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده

سابقه و هدف: درمان زخم‌ها یکی از مسائلی است که بشر سال‌ها با آن روبه‌رو بوده است و تلاش‌ها برای یافتن ترکیباتی که ضمن بهبود زخم‌ها، دارای عوارض جانبی نباشند، اهمیت دارد. از آن‌جا که عصاره گل بنفشه دارای اثرات ضدالتهابی و ضدعفونی‌کنندگی است، در مطالعه حاضر، اثر این گیاه بر ترمیم زخم پوستی مورد بررسی قرار می‌گیرد.
مواد و روش‌ها: بدین منظور تعداد ۳۲ سر موش صحرایی نر نژاد ویستار، بعد از ایجاد زخم پوستی تمام ضخامت به‌وسیله‏ شابلون ۲ در ۲ سانتی‌متر در ناحیه خلفی گردن در ۴ گروه برابر، شامل: گروه کنترل (بدون انجام درمان)، گروه دریافت‌کننده اوسرین، گروه دریافت‌کننده سولفادیازین نقره ۱ درصد و گروه تجربی (درمان زخم توسط پماد عصاره گل بنفشه ۲۰ درصد، دوبار در روز) قرار گرفتند. در طی مطالعه، هر ۳ روز یک‏بار، طول و عرض زخم ‏ها اندازه‏ گیری شد. همچنین در روزهای ۳، ۷، ۱۴ و ۲۱ پس از ایجاد زخم، موش‌ها آسان‌کشی شدند و بافت‌های ترمیم‌یافته، جهت مطالعات هیستوپاتولوژیک مورد بررسی قرار گرفتند.
نتایج: نتایج نشان‌دهنده کاهش معنی‌دار مساحت زخم در حیوانات تحت درمان به‌خصوص گل بنفشه در مقایسه با گروه کنترل بود (۰/۰۵ <P). همچنین از نظر هیستوپاتولوژیک، ضخامت بافت پوششی و میزان کلاژن افزایش چشمگیری در گروه تجربی گل بنفشه نشان داد.
نتیجه‌گیری: مطالعه حاضر نشان داد که احتمالاً اجزای مؤثر عصاره گل بنفشه دارای خواص ضدالتهابی هستند و باعث تحریک ساخت کلاژن و انقباض سریع‌تر زخم می‌شوند، بنابراین ترکیبات گیاه مذکور می‌توانند برای درمان زخم‌ها مورد استفاده قرار گیرند.

یگانه هداوند میرزایی، فرح نامنی،
دوره ۲۴، شماره ۴ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده

سابقه و هدف: کاربردی‌ترین نشانه‌های سرمی آسیب عضلانی، کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز هستند که ممکن است بعد از فعالیت بدنی شدید تغییر یابند. هدف از این مطالعه، بررسی اثرات یک دوره تمرینی تمرینات مقاومتی کل بدن و ثبات مرکزی بر کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز سرم در دختران چاق بود.
مواد و روش‌ها: مطالعه حاضر به روش نیمه‌تجربی انجام شد. آزمودنی‌های این پژوهش، شامل ۴۰ نفر از دختران چاق ۲۵-۲۰ سال بودند که به‌عنوان نمونه تحقیق به‌صورت تصادفی انتخاب شدند و در چهار گروه: تمرین تمرینات مقاومتی کل بدن، تمرین ثبات مرکزی، تمرین ترکیبی و کنترل قرار گرفتند. پروتکل تمرینی به‌مدت ۸ هفته انجام شد. نمونه خون آزمودنی‌ها، در دو مرحله قبل و پس از دوره تمرینی اخذ شد و متغیرها مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات به‌دست‌آمده با استفاده از آزمون کلوموگروف - اسمیرونوف، لون و تحلیل واریانس یک‌سویه بررسی شدند. با آزمون تعقیبی بونفرونی هم معنی‌داری نتایج مورد بررسی و تأیید نهایی قرار گرفت.
نتایج: میزان کراتین کیناز (۰/۰۰۲ =P) و لاکتات دهیدروژناز (۰/۰۰۱ =P) در هر سه گروه پس از دوره تمرینی نسبت به قبل از تمرین کاهش داشته است که این تغییر نسبت به گروه کنترل معنی‌دار گزارش شد. اما بین روش‌های مختلف تمرینی تفاوت معنی‌دار مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: اجرای هر سه روش تمرینی مقاومتی کل بدن، ثبات مرکزی و ترکیب این دو روش با هم، موجب ایجاد آسیب، التهاب و کوفتگی عضلانی شد اما به‌تدریج اصل سازگاری تمرین، تولید آنزیم‌های کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز را تعدیل ساخت. هر سه روش می‌توانند به‌عنوان روش‌های افزایش قدرت عضلانی توصیه شوند.


صفحه 1 از 3    
اولین
قبلی
۱
 

مجله علوم پزشکی فیض Feyz Medical Sciences Journal
Persian site map - English site map - Created in 0.21 seconds with 54 queries by YEKTAWEB 4725