سابقه و هدف: یکی از روشهای درمانی مفید و موثر در بیماران مبتلا به لنفوم غیرهوچکین (عود کرده یا با پاسخ نسبی به درمان اولیه) پیوند اتولوگ سلولهای بنیادی خون محیطی یا مغز استخوان است و یکی از فاکتورهای مهم در بازده پیوند، نوع رژیم آماده سازی ( (conditioning میباشد. این مطالعه به منظور بررسی اثر رژیم آماده سازی CEAM در پیوند اتولوگ بیماران مبتلا به لنفوم غیر هوچکین در مرکز تحقیقات هماتولوژی، آنکولوژی و پیوند مغز استخوان بیمارستان شریعتی، دانشگاه علوم پزشکی تهران به انجام رسید.
مواد و روشها: در این مطالعه بقا، تعداد 25 بیمار براساس فاکتورهای ورود ذیل؛ سن 60-14 سال مبتلا به NHL با بهبودی کامل یا نسبی در هر مرحله و درجه همراه با عملکرد مناسب مغز استخوان، قلب، ریه، کلیه و کبد و وضعیت عملکردی خوب، انتخاب شدند. پس از دریافت رژیم موبیلیزان که با استفاده از سیکلوفسفامید به اضافه G-CSF یا G-CSF به تنهایی انجام میشد و نیز استخراج سلول های بنیادی مغز استخوان ، تحت شیمی درمانی با رژیم CEAM قرار گرفتند. پس از انجام پیوند، تمامی این بیماران از نظر میزان عفونت، مدت و سرعت بهبودی هماتولوژیک و میزان عوارض رژیم بررسی شدند. همچنین، میزان دریافت واحدهای خون و پلاکت مورد بررسی قرار گرفت. پس از ترخیص از بخش نیز بیماران به طور دورهای از نظر علایم (نشانه های B ) و معاینه بالینی (وجود لنفادنوپاتی جدید) و تستهای آزمایشگاهی ارزیابی می شدند.
نتایج: در بین این تعداد فقط یک نفر پیوند اتولوگ خود را از سلولهای بنیادی مغز استخوان و مابقی از سلولهای بنیادی خون محیطی( PBSCT[1]) دریافت کردند. هنگام پیوند 6 نفر(24 درصد) در بهبودی کامل اول، 11 نفر (44 درصد) در بهبودی کامل دوم، 6 نفر (24 درصد) در بهبودی کامل سوم و 2 نفر (8 درصد) در بهبودی نسبی بودند. مدت بستری پس از انجام BMT[2]یا PBSCT به طور متوسط 5/25 روز بود. از میان 25 نفر که تحت پیوند اتولوگ قرار گرفتند، 16 نفر (64 درصد) عود نداشتند ولی 8 نفر (32 درصد) دچار عود شدند. یک نفر نیز اصلا هیچگونه پاسخی به پیوند نداد. میزان مرگ و میر در طی این مطالعه، 5 نفر (20درصد) بود. احتمال بقاء کلی ([3]OS ) یک ساله 6/8 ± 4/78 درصد بود و OS دو ساله نیز نتیجه مشابه داشت. بقاء بدون بیماری ( DFS[4]) یک ساله 5/9 ± 70 درصد و DFS دو ساله 7/10 ± 1/59 درصد بود. در ضمن، بقاء بدون بیماری در بهبودی کامل اول طی یک سال، 3/83 درصد و در دو سال نیز همین مقدار بود، ولی در بهبودی کامل دوم یا بیشتر، و نیز در بهبودی نسبی در یک سال، 7/11 ± 65 درصد و در دو سال 6/13 ± 1/48 درصد بود. عوارض هماتولوژیک و گوارشی در همه موارد دیده شد. گرانولوسیتوپنی و آنمی و ترومبوسیتوپنی درجه 4 به ترتیب در 96، 20 و 52 درصد افراد مشاهده شد. بیشترین درجه موکوزیت در گرید 1 (40 درصد)، اسهال و تهوع و استفراغ در گرید 2 (به ترتیب 44 و 52 درصد) مشاهده شد. تب و عفونت با یا بدون کشت مثبت در 96 درصد بیماران در طی دوران بستری به وقوع پیوست. در نهایت سمیت های ناشی از درمان به خوبی تحمل شد.
نتیجه گیری: همراه با اجرای رژیم CEAM مدت دوره تجویز دارو به 4 روز کاهش می یابد و همچنین، نیاز به مصرف داروی BCNU که مستلزم رعایت زنجیره سرد در انتقال دارو می باشد، نیست. با توجه به موارد فوق و همچنین نتایج بهتر DFS یک ساله نسبت به رژیم آماده سازی قبلی مورد استفاده در این مرکز (70 درصد در مقابل30 درصد) و قابل تحمل بودن مسمومیت ناشی از درمان ، لذا رژیم CEAM با این شرایط به عنوان یک رژیم جایگزین مناسب برای رژیم BEAM میتواند مطرح باشد.